در هر رویداد سیاسی و نظامی، ردی از حضور و نقشآفرینی زنان وجود دارد بهویژه جنگ که میتواند مهمترین و اثرگذارترین رخداد زندگی اجتماعی انسانها باشد. در پس چهره کریه و دردآور جنگ، دفاع از ارزشها و فداکاری تا پای جان از سوی زنان و مردان رزمنده، چیزی است که آن را رخدادی غیرقابل توضیح و تاریخساز میکند. ۸ سال جنگ تحمیلشده از سوی عراق، از چنین منظری نمیتواند بدون داشتن سویهای زنانه بررسی شود. توجه به این سویه زنانه هرگز به معنای نادیدهانگاری رشادتهای مردان و پسران دست از جان شسته نیست، بلکه تنها میکوشد حق زنان را از لابهلای گفتهها و ناگفتههای جنگ ادا کند.
درباره اینکه زنان در نقشهای همسر و مادر بیشترین تأثیر را در پذیرفتن ارزشهای اجتماعی و رهسپارشدن به سوی جبهههای جنگ داشتهاند تردیدی وجود ندارد. این همان نقش آشنایی است که زنان را در پای کاروانهای اعزام رزمندگان در حال بستن سربندها یا تهیه تدارکات در خیاطخانهها و آشپزخانهها به تصویر میکشد. در حقیقت، تهیه مایحتاج سربازان و پرستاری از مجروحان، تنها بخشی از شکل حضور زنان در جنگ است. قسمت دیگری از جنگ وجود دارد که زنان به طور مستقیم و بیواسطه با دشمن روبهرو میشدند. در مرزهای غربی ایران، سایه سنگین جنگ چنان سلطه افکنده بود که دیگر مرزهای جنسیتی چندان به رسمیت شناخته نمیشد و اینگونه بود که زنان سلاح بر دوش برای دفاع از میهن و ارزشهای خود میجنگیدند. بر اساس آمار بنیاد شهید، بیش از ۶۰۰۰ شهید و ۵۰۰۰ جانباز زن وجود دارند که اگرچه اغلب آنها در بمباران و حملات موشکی به شهادت رسیدهاند، کم نیستند زنانی که در قالب حملات چریکی و شناسایی، در خاکریزهای نبردی بیامان به مبارزه پرداختهاند. از به دست گرفتن اسلحه و نگهبانی از مقرها و مسجدها گرفته تا محافظت از مهمات و تخلیه کمکهای مردمی، تنها بخشی از کارهایی است که زنان بنا به ضرورتهای موقعیتی به انجام آنها مشغول بودند. علاوه بر اینها برخی زنان به عنوان نیروهای شناسایی، حرکات دشمن را زیر نظر میگرفتند و اطلاعات بهدستآمده را در اختیار فرماندهان میگذاشتند. کم نبودند زنانی که با دیدهبانی اطلاعات لازم برای انجام عملیات را به دست میآوردند و به نقشهای امدادی و پشتیبانی بسنده نمیکردند. واقعیت این است که جنگ از مردها رشادت میخواهد، اما از زنها چیزهای گوناگونی طلب میکند. مردان دلاورانه برای محافظت از خاک میهن و ارزشهای خود میجنگند و زنان، در کنار این جنگ دلیرانه، فداکاری و استقامتی دوچندان نثار میکنند. این زنها هستند که چشم بر گذشته و آینده میبندند و مردانشان را راهی نبردی میکنند که نمیتوان از بازگشت با اطمینان سخن گفت. این زنها هستند که همه مسئولیت اداره امور خانه را در سایه اقتصادی جنگزده و در نبود مردان برعهده میگیرند.
این زنها هستند که سنگینترین وظیفه را در بیمارستانهای صحرایی و شهری در دوران جنگ برعهده دارند و پرستاری از مجروحان جنگی، انتقال آنها، نظافت بیمارستانها، شناسایی شهدا و حتی حفر زمین برای تدفین آنان را برعهده میگیرند. این زنها هستند که با تبعات و آسیبهای جسمی و روانی بازگشتگان از جنگ روبهرو میشوند و آنها هستند که بار اصلی بازسازیهای پس از جنگ را عهدهدار میشوند. جنگ پدیدهای گسترده و ژرف است که سویه زنانه آن معمولا نادیده گرفته میشود. این حضور همهجایی زنان در جنگ و غیبت آنان از روایتهای پس از جنگ از آنجا نشئت میگیرد که مبارزه را تنها در خاکریزهای خط مقدم خلاصه میکند. اصیل و برتر دانستن حضور فیزیکی در خط مقدم و نگاه فرعی داشتن به حضور در پشت جبههها به این نادیدهانگاریها دامن زده است. در حالی که زنان نهتنها در خاکریزها، که در جبهههای گوناگون، به مصاف دشمنان و دشوارهایهایی میروند که محصول اجتنابناپذیر و شوم جنگ است.