سید محمدرضا هاشمی | شهرآرانیوز؛ عبدالقهار عاصی در سال ۱۳۳۵ در «ملیمه» ولایت پنجشیر بهدنیا آمد. وی درسخوانده کابل است و او را از فعالان شعر افغانستان در دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ خورشیدی میدانند.
شعرهای عاصی بیشتر از کلیشهها و چهارچوبهای پیشساخته شاعران همترازش بیرون میزند و به همین لحاظ، کمتر میتوان این شاعر را به هنجارهای معمول وفادار دید. عاصی بهذات شاعری دردمند، اهل موضعگیری و با صراحت بیان بوده است.
او بیشتر با مسائل افغانستان درگیر بود و کمتر اتفاقی در کشورش افتاده است که عاصی از کنارش با سکوت گذشته باشد، ولی او با اینهمه موضعگیری، روحیهای تغزلی نیز داشت. از او شعرهای عاشقانه لطیفی برجا مانده است. گاهی در شعرش آمیختگی زیبایی از لحن حماسی و تغزلی هم دیده میشود که خاص خود اوست.
مهاجرت به ایران و زندگی در مشهد
ادامه جنگ در افغانستان عاصی را همچون بسیاری دیگر از مردم افغانستان به مهاجرت وادار کرد و او از میان کشورهای دور و نزدیک، ایران را برگزید. شاید میخواست حال که از میان هموطنان بیرون رفته است، از میان همزبانان بیرون نرود. حضور بعضی دوستان شاعر افغانستانی و ایرانی او در این کشور نیز این انتخاب را تقویت میکرد. چنین شد که در بهار۱۳۷۳خورشیدی با خانوادهاش به ایران کوچید و در مشهد اقامت گزید. عاصی در ایران، هم برای ایجاد ارتباط میان شاعران مهاجر و مقیم آن کشور کوشید و هم آثاری تألیف کرد که بهصورت کتاب و مقاله در این کشور چاپ شد.
هفتم مهرماه امسال ۲۶ سال از درگذشت «قهار عاصی»، شاعر فقید افغانستانی، میگذرد. شاعری که علاوه بر اشعار زیبایش بهدلیل بازتاب دردها و مشکلات مردم در آنها همواره مورد توجه شاعران و مردم این کشور و دیگر فارسیزبانانی که با آثار او آشنایی دارند، قرار گرفته است. او سال۱۳۷۳ به افغانستان بازگشت و بر اثر اصابت موشک به خانهاش در کابل از دنیا رفت.
در شعر عاصی دایره دوستداشتن بسیار گسترده است
«محمدکاظم کاظمی»، شاعر نامآشنای افغانستانی و از دوستان قهار عاصی، درباره او میگوید: قهار عاصی شاعری پرکار با آثاری متنوع از نظر صورت و سیرت بود. او بهسبب حساسیت طبع و مسئولیتپذیریاش، در برابر همه مسائل و موضوعات فرارو واکنش نشان میداد و شعر میسرود. چنین است که دایره مضامین و مفاهیم شعری وی بسیار گسترده است و هر آنچه را که مردم افغانستان در آن سالها تجربه کردهاند، در شعر عاصی میتوان یافت.
وی ادامه داد: با وجود این باید پذیرفت که عاصی بهطور فطری دارای طبعی تغزلی بوده است و اگر گاهی به مضامین دیگر میگراید، بهواسطه احساس مسئولیت یا تأثیری است که محیط بر عواطف حساس او گذاشته است. در شعر عاصی دایره دوستداشتن بسیار گسترده است. او به همه چیزهای دوستداشتنی مهر میورزد، از محبوب بگیرید تا وطن و از مادر بگیرید تا طبیعت که به ذکر چند مثال اکتفا میشود:
شهید
تا داغ تو به سینه مجنون نشسته است
سر تا به پای بادیه در خون نشسته است...
گفتند: شاهدخت پریان کشیده قد
گفتم: شهید ماست که در خون نشسته است
مادر
چه تحفه آورم از باغها برای تو، مادر!
گُلی نیافته شایستگی به پای تو، مادر!
آزادی
بوی گل، زمزمه باد بهار آزادی
عشق من آینه قامت یار آزادی
طبیعت
پریشان چمن، آشفته گلزار میآید
نسیم پاک کوهستان چه ناهموار میآید...
بهجای سبزه از نقش قدمهایش دل عاشق
به بوی آشنایی میشکوفد، بار میآید
عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی ادامه داد: در شعر عاصی بیش از هر چیزی طبیعت و زندگی سنتی مردم، با آدابورسوم رایج در آن حضور دارد. بهعنوان مثال در این غزل، شاعر از گشتزدن در کوچه دلدار سخن میگوید و یک جفت کبوتر روی بام و نان گرم نذرکردن:
هر شب هوای کوچه دلدار میکنم
دل را تسلی از درودیوار میکنم
از بس که با خیال وی آغشته میشوم
هر دره را خیال سپیدار میکنم
با جفت کفتری ته پرچال بامشان
از دور دور قصه بسیار میکنم
... نذرانه مراد همه، سیم و زر بود
من نان گرم نذر رخ یار میکنم
وی گفت: در مجموع عشق در شعر عاصی یک عشق روستایی و سنتی است، عشقی عفیف، پاکیزه و به دور از بیپردگیهایی که گاهی در عاشقانههای دیگران دیده میشود. حتی همین عشق زمینی میان ۲ محبوب نیز در شعر عاصی بیشتر رنگ معنوی و احساسی دارد تا غریزی و جسمانی. او کمتر معشوق را با جسم او میستاید و اگر هم سخن از جسمانیبودن معشوق باشد، بسیار پوشیده و عفیف سخن میگوید:
مگو که تلخ، مگو بینقاب میآید
برهنهروی من از آفتاب میآید
... کلاه عشق به سر، جامه وفا در بر
چگونه نام خدایش به تاب میآید