به گزارش شهرآرانیوز - چند روزی است که خبری در رسانههای فارسی زبان با عنوان «دولت افغانستان زبان فارسی را زبان ملی افغانستان اعلام کرد»؛ دست به دست میچرخد. موضوع تعجببرانگیز در این میان این است که مگر تاکنون فارسی زبان ملی در افغانستان به شمار نمیرفته است؟
احمد جاوید رسولی، رئیس اداره ملی آمار و اطلاعات افغانستان، در یک نشست خبری در کابل با اعلام این خبر گفته است: زبان فارسی که تاکنون به همراه چند زبان دیگر در فهرست زبانهای خارجی افغانستان قرار داشت، به دلیل اعتراض شهروندان فارسی زبان کشور از فهرست زبانهای خارجی حذف شد.
ماجرا از این قرار است که تاکنون زبانهای فارسی و تاجیکی بهعنوان زبانهای خارجی و همچنین زبانهای اردو، پنجابی، ملتانی، عربی، سندهی، مغولی، قزاقی و برخی زبانهای دیگر بهعنوان زبانهای داخلی در فرم توزیع شناسنامههای الکترونیکی قرار داشتند. موضوعی که اعتراضات بسیاری را هم در میان فارسیزبانان داخل افغانستان و هم جامعه مهاجران در بر داشته است.
اما به نظر میرسد اقدام تازه دولت افغانستان نیز چندان رضایتبخش نبوده است؛ به طوری که بسیاری از فارسیزبانان افغانستان این اقدام را با پیشینه فارسیستیزی در این کشور چندان واقعی نمیدانند. آنها معتقدند فارسی زبان ملی اعلام نشده است که اگر چنین بود، باید از سوی رئیس جمهور افغانستان و مجلس و طبق قانون اساسی اعلام میشد نه رئیس اداره آمار آن هم به بهانه اعتراض.
حالا محمدکاظم کاظمی، شاعر و پژوهشگر افغانستانی، در یادداشتی به این موضوع واکنش نشان داده است. کاظمی در این یادداشت به سابقه حضور زبان فارسی در این کشور که بعداً به دلیل سیاستهای حاکمان به گوشه رانده شده است، اشاره کرده و در مرحله دوم به اقدام دولت افغانستان پرداخته است.
یادداشت کاظمی به این قرار است:
با آنچه در مورد «خارجی» خواندن زبان فارسی در مدارک ثبت اسناد افغانستان در این اواخر دیدیم، به وضوح و روشنی میشود حس کرد که فارسیستیزان افغانستان به چیزی کمتر از حذف زبان فارسی از رسمیات کشور قانع و راضی نخواهند شد. آنان در این یک قرن قدم به قدم جلو آمدهاند، بدون هیچ تزلزلی و بدون هیچ تصمیمی برای توقف.
قریب به یکصد سال پیش زبان فارسی زبان رسمی، زبان اداره، زبان علم و زبان ادب کشور افغانستان بود و حتی شاهان درانی گاه به فارسی شعر میسرودند و دفتر و دیوان و کتابهای تاریخ آنان به فارسی بود. «تاریخ احمدشاهی» که وقایع سلطنت احمدشاه درانی را در خود دارد هم به دستور خود او و به فارسی نوشته شده است، به وسیله منشیای که خود پادشاه او را استخدام کرد.
تیمورشاه درانی به فارسی شعر میگفت و حلقهای از شاعران و ادبا را در گرد خود داشت. و از آن به بعد تا عصر امیر حبیبالله خان بارکزایی چنین بود. سردار مهردلخان مشرقی از برادران بیستگانه امیر دوستمحمد خان از مروجان زبان ادب فارسی بود و سردار نصرالله خان، نایبالسلطنه حبیبالله خان کسی است که دیوان بیدل زیر نظر او گردآوری و چاپ شد، در حوالی یک قرن پیش.
واصل کابلی شاعر نامدار فارسیزبان افغانستان دبیر خاص عبدالرحمان خان بود و کتاب «تاجالتواریخ» که وقایع عصر حکومت عبدالرحمان خان را از منظر خود پادشاه روایت میکند به فارسی است. همچنین است کتاب «سراجالتواریخ» که به نام «سراجالسلطنه» یعنی امیر حبیبالله خان پیوند خورده است.
البته سوابق رواج و رسمیت زبان فارسی در منطقه جغرافیایی افغانستان بیش از اینها است و از نخستین طلیعههای رواج این زبان، منطقهای که افغانستان کنونی در آن واقع است، تقریباً به طور کامل فارسیزبان بوده است. من در اینجا خواستم فقط بر رواج این زبان حتی در دربار حاکمیتهای پشتون قرنهای گذشته اشاره کنم.
باری، از حدود یک قرن پیش فارسیستیزی به صورت نظری در افغانستان شروع شد و از حدود 80 سال پیش در عمل هم رخ نموده است، از آن زمان که حاکمیت انحصارطلب و استبدادی افغانستان در عصر مصاحبان، یکی از ابزارهای تسلط قومی و قبیلهای بر کشور را مسئلۀ «زبان» دانست و افزون بر انحصارگری قومی، انحصارگری زبانی را هم در پیش گرفت.
این انحصارگرایان از آن زمان گام به گام، به صورت خستگیناپذیر بر حذف تدریجی زبان فارسی از افغانستان همت گماشتهاند و تاکنون هم با افت و خیزهایی همین مسیر را پیمودهاند.
پس آنچه در مورد حذف نامهای فارسی از تابلوهای ادارات و مدارس دیدیم و بهانه آن کم کردن تزاحم تصویری تابلوها بود و سپس آنچه در مورد «خارجی» دانستن زبان فارسی در اسناد ثبت احوال کشور دیدیم، نه یک اتفاق و یک امر ناسنجیده و خودسرانه، بلکه بخشی از نقشهای است که گام به گام عملی میشده است.
در ابتدا و در اوایل قرن حاضر، زبان پشتو در کنار فارسی وارد دفتر و دیوانهای حکومتی شد، چیزی که پیش از آن وجود نداشت. در یک دوره دیگر (دهههای 10 تا 40 شمسی) این زبان به یکی از دو زبان رسمی کشور بدل شد و در دهۀ 40، نام «فارسی» را از رسمیات کشور زدودند به این بهانه که نام این زبان در افغانستان «دری» است. درست است که «دری» و «فارسی» نام یک زبان است؛ ولی آنان چنین وانمود کردند که «دری» زبانی دیگری است و «فارسی» زبانی دیگر.
به این وسیله همه سوابق نام زبان فارسی از فارسیزبانان افغانستان گرفته میشد و افتخاراتی که با این نام پیوند خورده بود از دسترس این فارسیزبانان که اینک دریزبانان نامیده میشدند، خارج میشد. افزون بر آن، فارسیزبانان افغانستان از تعامل با دیگر فارسیزبانان جهان باز میماندند.
این روند در سالهای جنگ و جهاد در افغانستان و شکسته شدن انحصارهای قومی و قبیلهای در حاکمیت افغانستان، قدری متوقف ماند و در دهههای 60 و 70، فارسیزبانان افغانستان توانستند نفسی بکشند و از این زبان تا حدودی اعاده حیثیت کنند ولی از دهه 80 تاکنون که بخش عمدهای از حکومت افغانستان همچنان در تصرف انحصارگرایان است، همان سیاست قدیمی گام به گام و البته به صورت سعی و خطا ادامه مییابد. اینان دو گام جلو میآیند و یک گام عقب مینشینند و در نهایت کار به جایی میرسد که زبان فارسی که زبان بخش عمدهای از مردم این سرزمین و قرنها زبان رسمی کشور و زبان علم و ادب بوده است، «خارجی» دانسته میشود.
من مطمئن هستم که عقبنشینی از این موضع و این که پس از اعتراضهای گستردۀ فارسیزبانان، گفته شده است که زبان فارسی از لیست زبانهای خارجی حذف شد، یک عقبنشینی تاکتیکی است. خود این عبارت که از سوی رئیس ادارۀ ملی آمار و اطلاعات بیان شده است که «ما تمام زبانهای کشور از جمله فارسی را که در لیست زبانهای ملی قرار دارند از لیست زبانهای خارجی حذف کردیم.» سخنی است از موضع بالا و گویا ایشان لطف کردهاند که چنین کردهاند و میتوانستند حذف نکنند. گویا امتیازی به فارسیزبانان بخشیدهاند.
به نظر من این موضعگیری و این موقعیت نه تنها کافی نیست، بلکه باز هم یک حقیقت بزرگ پنهان نگه داشته شده است و آن این که «دری» و «فارسی» یک چیز است و اینها دو نام است برای زبانی واحد. اینها دو زبان نیست که یکی را داخلی و دیگری را خارجی تلقی کنند و آنگاه در یک عقبنشینی هوشمندانه، بگویند اینک فارسی را از لیست زبانهای خارجی حذف میکنیم.
در واقع موقعیتی که بعد از این تصمیم میشود تصور کرد این است که زبان این مردم، «دری» است. در عین حال «فارسی» هم زبانی است خارجی که حال چون عدهای از مردم افغانستان خود را فارسیزبان میدانند و نسبت به این قضیه اعتراض کردهاند، ما لطفی میکنیم و خارجی بودن آن را نادیده میگیریم. در نهایت این فکر در اذهان القا میشود و تثبیت میشود که در افغانستان دو گروه هستند، یکی «دریزبانان» که پیش از این هم زبان آنها در این اسناد به عنوان زبان داخلی به حساب آمده و دیگری «فارسیزبانان» که اینک از برکت این چشمپوشی، از خارجیبودن بدرآمدهاند.
در واقع سخن درست و موضع درست این میتوانست باشد که کلمۀ «فارسی» به اشتباه از «دری» جدا دانسته شده است و اینها عملاً یک چیز است و اگر درستتر بنگریم و بخواهیم به خانۀ پدری برگردیم، باید نام «فارسی» را دوباره جایگزین «دری» بسازیم، چنان که تا 60 سال پیش نیز در افغانستان، چه در رسمیات و چه در نزد اهل دانش و عموم مردم، نام «فارسی» رایج بوده است و شواهد و اسناد بیشمار در این مورد وجود دارد. خانه پدری ما نام زبان فارسی است و به هر چیزی کمتر از این قانع شویم، مسیر انحصارگرایان را باز کردهایم و ادعاهای آنان را تأیید کردهایم و قدمی به عقب نهادهایم.
منبع: تسنیم