سرخط خبرها

آرامش و امید در کارگاه تولیدی حمایتی معلولان «برکت»

  • کد خبر: ۴۶۱۷۱
  • ۲۰ مهر ۱۳۹۹ - ۱۰:۲۹
  • ۲
آرامش و امید در کارگاه تولیدی حمایتی معلولان «برکت»
دختران تولیدی حمایتی معلولان «برکت» خوش می‌درخشند. کارگاه تولیدی حمایتی معلولان دختر بالای ۱۴ سال «برکت» دو سالی است از سوی فاطمه جامی و زیر نظر بهزیستی متولد شده است؛
آزیتا حسین‌زاده عطار | شهرآرانیوز؛ بعضی‌خانه‌ها هستند که دل کندن از آن‌ها سخت است. حال و هوایشان گرم است و صمیمی. هارمونی مهربانی دارند و آدم دلش می‌خواهد بیشتر بماند و انرژی مثبت بگیرد. کارگاه تولیدی حمایتی معلولان «برکت» در خیابان راهنمایی از همان خانه‌هاست. خانه‌ای که آدم‌هایش به آن تعلق‌خاطر عجیبی دارند. بین آرزو‌های دختران بالای چهارده‌سالش که ۵۰ نفر می‌شوند؛ همه غریب به اتفاق می‌خواهند آینده‌شان هم ربطی به «برکت» داشته باشد. می‌گویند رسم اینجا مهربانی و آیینش آرامش است و دلشان می‌خواهد روزی مربی اینجا باشند یا اگر هم آن‌قدر مستقل شدند که تا کارآفرینی پیش رفتند باز هم خانم جامی و خانم‌های مهربان دیگر مؤسسه اجازه دهند که ارتباطشان با این مرکز و رسم آرامش‌بخشش قطع نشود. کارگاه تولیدی حمایتی معلولان دختر بالای ۱۴ سال «برکت» دو سالی است از سوی فاطمه جامی و زیر نظر بهزیستی متولد شده است؛ اما فکر تأسیس آن سال‌ها پیش در ذهن خانم جامی جوانه زد؛ درست در همان روزی که دخترش عارفه نازنین یک ساله شد و او و همسرش، علیرضا زندنژاد متوجه شدند فرزندشان نوعی معلولیت دارد که بر ذهن و دست و پایش اثر گذاشته است.
 
 

نخستین روزنه‌های تشکیل مؤسسه

صدای گریه ضعیف عارفه زیر دستگاه شیشه‌ای که کمکش می‌کرد تا نفس بکشد پدر و مادرش را رنج می‌داد. او ۳ ماه زودتر از موعد پا به دنیا گذاشته بود و شاید همین موضوع ضربه بدی به پدر و مادر جوانی بزند که می‌خواهند نخستین میوه زندگی‌شان را در آغوش بگیرند و برایش هزار امید و آرزو دارند. یک سال بعد از تولد اوضاع سخت‌تر هم شد، چون دیگر به یقین رسیده بودند که مشکل تک‌فرزندشان، عارفه، فقط زود به دنیا آمدن نیست و مراقبت‌هایشان باید از آن مراقبت‌های روز و شب از نوزادی که با وزن ۹۰۰ گرم متولد شده است فراتر رود. عارفه یک ساله که شد پزشکان متوجه شدند بیماری فلج مغزی ۴ اندام دست و پا دارد؛ ولی خدا را شکر بهره‌هو‌شی خوبی داشت. خانم جامی می‌گوید: «عارفه سال ۸۵ متولد شد. امید داشتم بتواند یک غلت بزند. من همیشه این حرف را می‌زنم که آدم یک معلول یا یک سندرم داون را که می‌بیند فقط به او نگاه می‌کند؛ اما وقتی او پاره‌تنش است، دنیا را جور دیگری لمس می‌کند. من و همسرم بسیار تلاش کردیم که وضعیت جسمانی عارفه بهتر شود. یک ساله که بود دیدیم گردنش نمی‌گردد و چشمانش هم مشکل دارد. دکتر همان زمانی که او پنج ماهه شده بود پیشنهاد کاردرمانی داد و ما هم سعی کردیم هر چه دکتر‌هایش می‌گویند عمل کنیم تا وضعیت جسمانی عارفه بهتر شود. دو سه سالی گذشت و عارفه تازه می‌توانست بنشیند و حرف‌زدن را هم شروع کرده بود. در دو سالگی توانست مردمک چشمانش را بدون حرکت نگه دارد. ۶ ساله که شد با آزمون کلاس اول دبستان توانست در مدرسه عادی قبول شود.»
 
حالا عارفه پانزده ساله است و وضعیت جسمانی اش نسبت به آن روز‌های ابتدایی با زحماتی که برای او کشیده شد بهتر شده است. او در کلاس نهم در مدرسه توان‌خواهان جسمی‌حرکتی در کلاس‌های عادی درس می‌خواند. با این حال از همان سال‌ها عشق مادری شعله اشتیاق خانم جامی به فعالیت و حمایت از معلولان ذهنی و جسمی‌حرکتی را هم روشن کرد.
 
 

به برکت تولد عارفه این مرکز «برکت» نام گرفت

او تصمیم گرفت همان عشق مادری را برای بچه‌های دیگر که مشکلاتی شبیه فرزندش داشتند، بگذارد. این نتیجه معامله او با خدا بود که عاشق آدم‌هایی شد از جنس دخترش. می‌گوید: «من عاشق عارفه بودم و هستم. این عشق من را به سمت و سوی خوبی کشاند. من که مدرک کارشناسی مترجمی زبان را داشتم، با آمدن عارفه به دانستن بیشتر درباره این بچه‌ها علاقه‌مند شدم. کنجکاو بودم بدانم رفتارم با کودکی که معلولیت دارد باید چگونه باشد و این شد که ارشد روان‌شناسی کودکان استثنایی را خواندم. بعد از ادامه تحصیلات به اداره بهزیستی درخواست کار دادم و پس از مدتی در یکی از مراکز به عنوان مسئول فنی استخدام شدم. پس از آن که ۵ سال در آنجا ادامه فعالیت دادم تصمیم گرفتم مرکز مستقلی داشته باشم. این شد که کارگاه تولیدی حمایتی معلولان بالای ۱۴ سال را با هدف رشد و شکوفایی استعداد‌های معلولان و رسیدن آن‌ها به خودباوری افتتاح کردم. در این راه من تنها نبودم و همسرم و برادر او و پسر برادرش کمک‌های بسیاری به سر و سامان دادن به این مجموعه کردند. آن قدر در خیر رساندن به این مرکز کوشیدند که زمانی که برادر همسرم فوت کرد در این مرکز برای او مراسمی گرفتیم و دخترانمان هم که تلاش‌های او را برای سامان دیدن این مجموعه دیدند بسیار متأثر شدند. خانواده خودم هم در این راه بسیار از ما حمایت کردند و حالا هم همکارانی که در کنارشان کار می‌کنم انسان‌های بسیار خوب و بسیار کارگشا هستند. شاید آن روز‌ها پول زیادی برای افتتاح این مرکز نداشتم؛ اما گویی خدا می‌خواست که همه چیز مهیا شود تا من ۵۰ فرزند در این مرکز داشته باشم و به آن‌ها رسیدگی کنم. خدا به من بسیار توان داد و همسرم هم در حمایت از من سنگ تمام گذاشت. لطف خدا سبب شد دخترم اعتماد به نفس بسیار بالایی داشته باشد و ما نام این کارگاه تولیدی را به برکت تولد عارفه، هدیه‌ای که خداوند به ما عطا کرده است «برکت» گذاشتیم.»
 
 

عهد کردیم عارفه همه‌جا همراهمان باشد

با هم عهد کردند که عارفه را همه‌جا همراهشان کنند و به داشتنش افتخار می‌کردند. همه چیز را برای عارفه توضیح داده بودند. نگاه‌های مردم را، حرف‌هایی که شاید بشنود و برخورد‌هایی که شاید اذیتش کند. نوجوان که شد گاهی مردم توضیحی برای شرایطش می‌خواستند. خانم جامی می‌گوید: «گاهی مردم کنارم می‌آمدند و می‌گفتند غصه نخوری! یا اینکه با دیدن عارفه نچ‌نچ می‌کردند. عارفه وقتی نگاه پرسشگر مردم را می‌دید و سؤالی از او می‌شد با صبوری توضیح می‌داد که نارس به دنیا آمده است. اکنون عارفه حال روحی و روانی‌اش خوب است و من و همسرم هم وارد همین دنیای خوب او شده‌ایم. همسرم همه تلاشش را کرد که تحمل خیلی از مسائل برای من و عارفه آسان‌تر شود.»
 
 

کارگاهی برای یافتن هویت و دوستی با جامعه

کارگاه تولیدی حمایتی معلولان «برکت» که از سال ۹۷ افتتاح شده جایی است که در کنار آموزش، کار و توانمند‌سازی دخترانی که جزوی از این خانه هستند به آن‌ها درس زندگی هم می‌دهد. اینجا دخترانی از ۱۴ سال تا سنین بالاتر هستند. وقتی وارد این مرکز می‌شوند شاید روز‌های اول حس خوبی به مرکز نداشته باشند، اما پس از چند ماه اعتمادشان جلب می‌شود و رشد اجتماعی خوبی پیدا می‌کنند. این مرکز علاوه بر تولید اشتغال و مبلغی حقوق که به دلیل زیاد نبودن مبلغش خانم جامی از آن به پول‌توجیبی یاد می‌کند، برنامه‌های دیگری هم دارد. خانم جامی در توضیح فعالیت‌های این مرکز می‌گوید: «این مرکز در کنار خیاطی، چرم‌دوزی و گرفتن سفارش لباس‌های بیمارستان‌های قائم و امام‌رضا (ع) برنامه‌های دیگری مانند مشاوره، شاهنامه‌خوانی و ... هم دارد. سعی می‌کنیم با بچه‌ها دوست و مهربان باشیم و محیطی را برای آن‌ها فراهم کنیم که دوست‌داشتنی باشد و آرامش نیز در آن حکم‌فرما باشد. به مربی‌ها گفته‌ام بچه‌ها را دعوا نکنند و با ملایمت و مهربانی با آن‌ها رفتار کنند.»
 
همین رفتار‌های خوشایند سبب شده است که بچه‌های مرکز لا‌به‌لای آرزو‌های ریز و درشتشان بخواهند ارتباطشان با این مرکز حتی وقتی مستقل شدند و تمام اصول خیاطی و چرم را آموختند باز هم برقرار باشد. برخی می‌گویند دلمان می‌خواهد روزی مربی این مرکز شویم و با همین مهربانی با بچه‌های اینجا رفتار کنیم. حتی آن‌هایی که روز‌های اول کارگاه را دوست نداشتند حالا دلشان می‌خواهد کلاس‌های برکت همیشگی شود.
 
 
 

اعضای این کارگاه جزو کارکنان هستند

مرکز عهدش با بچه‌ها این است که وقتی عضوی از برکت شدند یعنی خودشان هم جزو کارکنان هستند. حقوق هم سر ماه و با قانون‌های خاصی پرداخت می‌شود. همین حرف کافی است تا یک عضو به مجموعه‌ای که در آن فعالیت دارد حس خوبی داشته باشد. خانم جامی توضیح می‌دهد: «فهرستی برای حقوق‌ها از اسامی بچه‌ها تهیه کرده‌ایم که کرامت انسانی داشته باشند. وقتی زمان حقوق می‌شود بر مبنای کیفیت و کمیت فعالیت هر کسی و با توجه به کاری که به او محول شده و توانایی‌هایش حقوق مشخصی برای او تعریف می‌شود. بچه‌ها برای دریافت حقوقشان زمانی که حقوق قرار است در کارت‌هایشان واریز شود حتما باید دفتر را امضا کنند و خودشان از این بابت که مانند یک کارمند واقعی با آن‌ها برخورد می‌شود خوش‌حال هستند.» حس خوش دختران وقتی برای امضای فهرست حقوق و دریافت واریزی‌شان می‌آیند توصیف نشدنی است. شوق آن‌ها برای اینکه نتیجه زحمت یک ماهه‌شان را می‌بینند و سعیشان در ترسیم امضای قشنگ‌تر در دفتر حس بسیار خوبی می‌دهد.
 
 

مهربانی با کارآموزان

در این مرکز علاوه بر تولید ماسک و انجام هنرهای‌دستی چرمی هفته‌ای ۴۰۰ لباس بیمارستانی تولید می‌شود. کار‌های چرمی هم بر مبنای سفارش‌هایی که به مرکز داده شده باشد به اعضا سپرده می‌شود؛ البته برای فعالیت‌هایی که انجام می‌دهند در ابتدا دوره‌های آموزشی دیده‌اند. اینجا روان‌شناس همیشه در کنار بچه‌هاست و با آن‌ها بسیار دوست است تا بتوانند درباره مسائل کاری و شخصی‌شان با او صحبت کنند. هر ماه زمانی به هر کدام از بچه‌ها داده می‌شود تا بتوانند درباره مسائلشان صحبت کنند. معلم تربیت‌بدنی نیز ورزش و برنامه‌های تقویت جسمانی برای بچه‌ها برنامه‌ریزی کرده است که البته از زمان کرونا به دلیل تأمین سلامتی دیگر کلاس‌های ورزشی بچه‌ها انجام نمی‌شود. همه در اینجا سعی می‌کنند با کارآموزان مهربان باشند مانند ملیحه حیدر‌زاده که مسئولیت امور داخلی مرکز را دارد و استاد کارگاه‌ها. خانم جامی می‌گوید: «علاوه بر اینکه کارکنان این مرکز با عشق کار می‌کنند و بسیار با بچه‌ها مهربان هستند. مسئولان بهزیستی هم تعاملات خوبی با ما دارند. حواسشان به ما هست و کارشناس این مرکز آقای صادقی و کارشناس استان آقای قدیر‌پور نیز تعاملات خوبی با مجموعه ما دارند».
 
 
 

وقت میان‌وعده است

صدایی از حیاط مجموعه می‌آید که خانم‌ها دست‌هایتان را بشویید؛ وقت خوردن چاشت نیمروزی است. خانم جامی می‌گوید: «اینجا سعی می‌کنیم یکدیگر را با پیشوند خانم صدا کنیم که دختر‌ها بدانند همیشه حرمت و کرامت انسانی دارند. اینجا همه یاد می‌گیریم برای زندگی کردن با احترام در کنار هم باید عاشق یکدیگر نیز باشیم. این عشق توأم با احترام در روحیه دادن و ایجاد انگیزه در بچه‌ها بسیار مؤثر است.»
 
خانم جامی بین صحبت‌هایش به مقوله ازدواج این دختران که کرامت انسانی آن‌ها را زیر سؤال می‌برد، اشاره می‌کند که بسیار آسیب‌رسان است و سبب می‌شود کرامت انسانی آن‌ها خدشه‌دار شود. او توضیح می‌دهد: «اغلب کسانی که در این شرایط هستند و ازدواج می‌کنند با مشکلاتی مواجه می‌شوند و مدت‌ها باید بگذرد که روحیه این دختران به وضعیت متعادل برگردد. ازدواج این دختران با ازدواج دختران دیگر کمی تفاوت دارد. کسی که قرار است با دختران معلول جسمی حرکتی ازدواج کند باید یک سری تعهدات داشته باشد. در واقع درباره ازدواج این دختران باید بسیار محتاط عمل کرد؛ زیرا آمار نشان می‌دهد که این دختران چند برابر آسیب‌پذیر‌تر هستند و ۹۹ درصد ازدواج‌های آن‌ها به طلاق منجر می‌شود. پس به عنوان راهکار برای جلوگیری از این آسیب‌ها باید کاری کنیم که تفکر این بچه‌ها را درباره ازدواج به سمت فعالیت‌های دیگر ببریم. باید آن‌ها را از آسیب‌هایی که مقوله ازدواج برایشان دارد مطلع کنیم تا بتوانند از انرژی و فکرشان برای فعالیت‌های دیگر بهره ببرند و بیشتر پیشرفت کنند.»
 
 

خاطره اردو به باغ وکیل‌آباد

اردو‌های مجموعه هم حال و هوای دیگری دارد. بسیار با برنامه‌ریزی انجام می‌شود. آخرین اردو سال گذشته و قبل از بیماری بود که خانم‌ها را به باغ وکیل‌آباد بردند. خانم حیدرزاده درباره آن اردو خاطره‌ای را تعریف می‌کند: «در روز اردو گروه‌های ۵ نفره شده بودیم و در گروه‌های خانم‌ها ورزش و بازی‌های گروهی و فکری داشتیم. جا‌های دیدنی بسیاری را به بچه‌ها نشان داده‌ایم. پیش از اردو هم همه بچه‌ها تعهد می‌دهند که مراقب خودشان باشند.»
 
 

خانم شاهنامه‌خوان

یکی دیگر از افراد مهربان مرکز خانم باغبان است که از همان روز‌های آغاز فعالیت مجموعه بدون اینکه کوچک‌ترین چشم‌داشتی داشته باشد و بدون کوچک‌ترین مزدی مانند یک مادر مهربان در کنار خانم‌هاست. خانم باغبان نذر کرده است که به کار‌های مرکز در حد توان کمک کند. او با بچه‌ها شاهنامه‌خوانی را کار می‌کند. بسیار قانونمند و مهربان است و بچه‌ها در کنار او حس خوبی دارند. خانم جامی در این باره می‌گوید: «در بین گروه‌های تلگرامی که برای خیاطی و چرم‌دوزی و فعالیت‌های دیگر اعضا داریم دختران مرکز کار‌هایی را که در منزل انجام می‌دهند اطلاع می‌دهند و نتیجه هنرهایشان را در گروه می‌گذارند. حتی در بحث نقالی و شاهنامه‌خوانی هم از خانم‌ها خواسته‌ایم که فیلم تمرین‌هایشان را در گروه بگذارند و از این طریق در فن بیان بسیار تقویت شده‌اند و توانسته‌اند در تعاملات اجتماعی‌شان بسیار پیشرفت کنند. برخی از بچه‌ها کلمات را نمی‌توانستند به درستی ادا کنند و این برنامه برای آن‌ها حالت گفتاردرمانی هم داشت. برخی از بچه‌ها اصلا کتاب نمی‌خواندند؛ اما الان بچه‌ها به کتاب علاقه‌مندند و مطالعه می‌کنند. برخی کار کردن با تلفن همراه را یاد نداشتند؛ اما حالا همه به کار با آن و استفاده بهینه از آن هم مسلط شده‌اند.»
 
 

هر ماه دو تولد دخترانه

هر ماه دو تولد برای دختر‌های مرکز برگزار می‌شود که یکی در نیمه ماه است و دیگری در آخر ماه. این جشن‌ها بسیار در صمیمیت بین بچه‌ها تأثیرگذار است. خانم جامی می‌گوید: «بچه‌ها توانسته‌اند در این جشن‌ها مسئولیت‌پذیری را هم خوب یاد بگیرند و ما دیگر پس از جشن‌ها هیچ غصه‌ای نداریم، چون دختر‌ها خودشان همه چیز را سر چند دقیقه کوتاه به شکل اول آن برمی‌گردانند.»
حالا البته چند وقتی است که بیماری کرونا امان این طور برنامه‌ها را به این مرکز نمی‌دهد. تولد‌های مرکز در گروه تلگرامی و به صورت مجازی برگزار می‌شود. تاریخ تولد هر کدام از دختران در گروه اعلام می‌شود و همه به او تبریک می‌گویند و کیکی از سوی مجموعه برای او فرستاده می‌شود.
 
 

ترخیصی‌های موفق

در مرکز، دخترانی که در فعالیت‌های خود توانمند شوند سرپرست همان بخش خود می‌شوند. مثلا اگر کسی در نخ‌چینی تبحر پیدا کند سرپرست آن بخش می‌شود. کسی که اتوکشی را خوب وارد باشد می‌تواند سرپرست آن بخش باشد. این پیشرفت‌ها در بچه‌های این مرکز زمانی لذت‌بخش‌تر می‌شود که یکی از خانم‌ها بتواند به مرحله ترخیص موفق برسد. خانم جامی می‌گوید: «در همین ۲ سال ۳ خانم از کارگاه به حدی از تبحر رسیده‌اند که می‌توانند جذب تولیدی‌ها شوند یا برای خود مستقل فعالیت کنند.» اما اگر دختری بخواهد در این مرکز هم بماند بعد از گذشت ۵ سال کارورز می‌شود و بیمه به آن تعلق می‌گیرد و حقوق قانون کار خواهد گرفت.
 
 
 

یک زندگی خوب برای خودم می‌خواهم

فهیمه اصغرنژاد، یکی از دختران خوب این مرکز، است، می‌گوید: «چون رشته تحصیلی‌ام خیاطی بود این کار را از همان زمان تحصیل آموخته‌ام. من در این مرکز خیاطی، کش‌دوزی، نواردوزی و هر کاری که از دستم بر بیاید انجام می‌دهم. از این مرکز بسیار راضی هستم. خانم‌های اینجا به ویژه خانم جامی و حیدرزاده بسیار خوش‌برخورد هستند. هفته‌ای یک روز برای کار‌های خیاطی اینجا هستم و قصدم این است که تا ۵ سال دیگر در خیاطی پیشرفت کنم و بتوانم برای خودم لباس‌های مختلف بدوزم. زمانی که اولین لباس را برای خود دوختم حس بسیار خوبی داشتم. برای خود آرزوی سلامتی دارم و دلم می‌خواهد در آینده یک زندگی بسیار خوب داشته باشم.»
 
 

دوست دارم مربی کارگاه برکت شوم

فاطمه علیزاده، یکی از دیگر اعضا، که پشت یکی از چرخ‌های کارگاه نشسته و مشغول فعالیت است هم می‌گوید: «من از مرکز بهزیستی جویای کار بودم. اوایل که به این مرکز آمده بودم برای پیشرفت خیلی انگیزه نداشتم و در نتیجه تمایلی به داشتن پشتکار نداشتم؛ اما چند ماهی که گذشت و نتیجه پشتکار بچه‌ها و خوبی‌های خانم‌ها جامی، حیدرزاده، ساقی، وکیل‌زاده مربی‌ام را دیدم به طور کل تغییر کردم. آنگاه بود که متوجه شدم تلاش کردن و انگیزه داشتن تنها چیزی است که آن‌ها با محبت از من می‌خواهند و نتیجه این کار‌ها را در وجود خود می‌دیدم و روز به روز بهتر می‌شدم. حالا در جایی هستم و به موقعیتی رسیدم که می‌توانم به تنهایی لباس بدوزم. اولین بار که با آموزش در اینجا الگوی لباسی را کشیدم و پارچه‌ها را کوک زدم و در نهایت هنر دست خود را به تن کردم حس بسیار خوبی داشتم و تا کنون برای خود خیاطی کرده‌ام. من همان دختری هستم که اوایل اصلا فکر نمی‌کردم اینجا دوام بیاورم. فکر می‌کردم اینجا هم مانند دبیرستانم است. انگار انگیزه و امیدی که از مربیان اینجا گرفته ام در زندگی‌ام هم جاری شده و این روز‌ها در تعاملاتم با بقیه هم بسیار بهتر شده‌ام و ساده‌تر می‌توانم با آدم‌ها ارتباط بگیرم. آن‌قدر اینجا را دوست دارم که وقتی بیماری کرونا آمد کلی غصه خوردم. حالا اینجا آن‌قدر به مربیان و خانم جامی انس دارم که دلم می‌خواهد روزی مانند آن‌ها مربی کارگاه برکت شوم.»
 
خانم مربی کلاس، مرضیه مسگرانی، بین صحبت‌های فاطمه می‌خندد و می‌گوید من قرار است بازنشسته شوم و فاطمه جان بیاید به جای من بنشیند ...
 
 

مهربانی خانم‌های اینجا حال همه ما را خوب می‌کند

یلدا قاسم‌زاده، یکی دیگر از دختران این مرکز، ۲۱ سال دارد و از آذرماه سال گذشته در این مرکز فعالیت دارد. او می‌گوید: «من دوختن لباس را در این مجموعه یاد گرفتم. یکی از لذت‌بخش‌ترین‌هایش آن لباسی است که برای اولین بار با آموزش‌های مربی خیاطی اینجا برای خودم دوختم. آن لباس حس خوب زندگی بود در کنار مهربانی خانم‌های اینجا که حال همه ما را خوب می‌کند. من تا پیش از اینجا دلم برای خودم بسیار می‌سوخت و گریه می‌کردم؛ اما حالا دیگر حساسیت‌هایم کمتر شده و حال دلم خوب است. یاد گرفته‌ام حقوقم را پس‌انداز کنم. آینده خودم را این طور می‌بینم که در کنار همین بچه‌ها خوش‌حالم و توانسته‌ام یک مغازه بزنم یا همین‌جا کمک مربی شده‌ام.»
 
 
 

اگر روزی مستقل شوم بازهم اینجا را خیلی دوست دارم

هانیه اورگنجی ۳۲ ساله است و یک سالی می‌شود که در این مرکز فعالیت دارد. خوبی و مهربانی مربیان اینجا او را مهربان‌تر از پیش کرده است. او که در این مرکز به اتو کشیدن و برش‌کاری مشغول است، می‌گوید: «شعر و ترانه را خیلی دوست دارم و شاهنامه‌خوانی بسیار بر فعالیت‌های اجتماعی من تأثیر مثبت داشته است. علاقه‌ام این است که حرفه‌ای که یاد دارم، گسترش دهم و مغازه‌ای بزنم که بتوانم هنر دست خود را آنجا بفروشم، اما اگر روزی مستقل شوم باز هم دلم می‌خواهد حتما با کارگاه و آدم‌هایش ارتباطم را حفظ کنم.»
 
 

یک آرزوی ناب

خانم جامی آرزو‌های قشنگی برای دختران مرکز دارد و می‌گوید: «اینجا هم نقش مادری دارم. هر ۵۰ نفر دخترانم هستند. آرزویم این است که این مرکز روزی به جایی برسد که بتواند یک کارگاه بزرگ داشته باشد که دختران بسیاری در آن استخدام شوند و بتوانیم حقوق‌هایی بر مبنای قانون کار برای آن‌ها داشته باشیم و فضای مناسبی را مهیا کنیم که نیاز به شیفتی کردن بچه‌ها برای فعالیت‌هایشان نباشد. امید دارم که همه دختران این مرکز روزی به استقلال کامل مالی برسند و با انگیزه و روحیه قوی بتوانند موفقیت‌های بسیاری را کسب کنند.»
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
مهدیه یزدی
Iran (Islamic Republic of)
۱۵:۵۰ - ۱۴۰۰/۰۱/۲۷
0
0
من خیلی خوشحالم
زهرارحماندوست
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۲۵ - ۱۴۰۰/۰۷/۲۶
0
0
دوست دارم کارگاه حمایتی برکت تولیدی کارکنیم تا مربی شبویم خوشحالم میشم
خانم مون دوست دارم وکنارمن باشم خلیی عریزم عشقم هس
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->