نتیجه بازی سپهرصدرا و شهرداری ارومیه در لیگ برتر والیبال | سند شش دانگ قعر به نام سپهر صدرا+ویدئو کریم باقری سرمربی پرسپولیس کیست؟ + بیوگرافی و سوابق تیم ها خروجی جلسه هیئت مدیره پرسپولیس| کریم باقری سرمربی موقت تا نیم‌فصل فریادهای گاریدو در رختکن پس از شکست برابر مس: شما شایسته این باخت بودید! پخش زنده بازی رئال مادرید و سویا (۲ دی ۱۴۰۳) + تماشای آنلاین قرارداد موسیمانه را تمدید نکنید | خواسته پیشکسوتان آبی چیز دیگری است رسمی؛ گاریدو از پرسپولیس جدا شد برگزاری جام جهانی کشتی ۲۰۲۵ لغو شد! بازگشت برانکو به پرسپولیس؟ پرسپولیس به یحیی پیشنهاد نداد! بازگشت دوباره خانبان به پرسپولیس واکر، متهم اول سقوط منچسترسیتی بنجل‌ها، درد بی‌درمان پرسپولیس واکنش فلیک به شکست بارسلونا برابر اتلتیکومادرید خیمه استقلالی‌ها روی نیمکت هوادار رضاوند به شرایط بازی رسید سیدجلال و کریم باقری، گزینه‌‌های سرمربیگری پرسپولیس اکبر غمخوار، گزینه جانشینی رضا درویش نتیجه و ویدئو خلاصه بازی بارسلونا و اتلتیکومادرید| فلیک ناامید شد؟
سرخط خبرها

محمد تشکری، مردی که همیشه می‌خندید...

  • کد خبر: ۴۶۸۹۵
  • ۲۴ مهر ۱۳۹۹ - ۱۱:۲۳
محمد تشکری، مردی که همیشه می‌خندید...
دل‌نوشته قاسم زردکانلو به‌مناسبت نهمین سالگرد درگذشت محمد تشکری
به گزارش شهرآرانیوز؛ امشب نمی‌دانم چرا دلم هوای یک پیامی را کرده است. همه ش دوران بازیگری‌اش در پیام و خاطراتش و خنده‌های شیرینش و شیطنت اعمال و رفتارش در تمرینات و مسافرت‌ها و بازی‌هایش در لیگ قدس، ضربات سرش و دفع‌توپ‌های بی‌نقصش از منطقه خطر به نظرم می‌آید؛ چپ‌پایی که در یک بازی به‌اندازه ۱۰ بازی کمکم کرد. بازی منتخب خراسان با آذربایجان شرقی در تبریز بود. مسابقه به‌علت بازسازی زمین اصلی آن‌زمان تبریز یعنی ورزشگاه باغشمال به زمین تراکتورسازی تبریز که خارج از شهر بود، منتقل شد. با اتوبوس به زمین تراکتور می‌رفتیم که مردم در جاده، سواره و پیاده به‌سمت زمین تراکتور در حرکت بودند.
 
گنجایش ورزشگاه ۳ هزار نفر بود، ولی حدود ده‌پانزده‌هزار تماشاگر زمین را احاطه کردند و فنس‌های دور زمین را خواباندند و وارد زمین شدند و دورتادور زمین نشستند. من گفتم ما امنیت جانی نداریم و بازی نمی‌کنیم. نماینده فدراسیون- فکر می‌کنم آقای گودرز حبیبی بود- قول داد اتفاقی نمی‌افتد و من قبول کردم بازی کنیم. دبیر فدراسیون، آقای دکتر مهدی خبیری، هفته قبلش در اصفهان که بازی داشتیم، زمینه فضای ورزشگاه و جمعیت را به من گفته بود. من هم با این ذهنیت و قول آقای گودرز حبیبی قبول کردم بازی کنیم، در‌حالی‌که تماشاگران تا نیم‌متری خط طولی نشسته بودند و نیمکت ما که آن‌موقع در عرض زمین قرار داشت، روی خط عرضی بود و جا برای گرم‌کردن نداشتیم. اکبر درجا اوت پرتاب می‌کرد. فریدون یک تکل زد که توپ و بازیکن و خودش رفتند توی شکم و دست‌و‌پای تماشاگر لب خط! شدیدا تحت‌فشار حریف بودیم.
 
دقیقه ۲۰ بازی با آن جو وحشتناک، میثاقیان با شیخ لاری در هوا به هم پیچیدند و وقتی زمین خورد، آرنجش از جا در رفت و از بازی بیرون رفت. سرهنگ مجاهد، سرپرست تیم بود. به او گفتم شما اکبر را به بیمارستان ببر تا ببینم چه‌کار باید کرد. محمد تشکری خدا‌بیامرز را جایگزین اکبر کردم. جا برای گرم‌کردن نداشت و رفت داخل زمین؛ اما تمام سر‌ها را زد. او، شهریار، فریدون، حسین رضایی و کاظم خدا‌بیامرز، اصغر جانداری و سعید صیامی و حمید قاسم‌زاده، محمد اعظم، منصور شفیعی و... تمام فشار‌ها را خنثی کردند. سعید جوشش، ستاره زمین بود. محمد تشکری با بازی مقتدرانه اش به اکبر گفت وقت خدا‌حافظیه؛ اما اکبر هم به‌راحتی میدان را خالی نمی‌کرد. بعد از مدتی که گذشت، باز برگشت و به تیم کمک کرد؛ اما تشکری نشان داد جانشین شایسته‌ای است.
 
بازی تمام شد و نمی‌دانستیم از کجا از انبوه تماشاگران عبور کنیم و به رختکن برویم. ما با کمک همه بچه‌ها بازی را درآوردیم و صفر- صفر مساوی شدیم. شب هم بچه‌ها هنوز انرژی داشتند و در سالن خوابگاه ۲ تیم شدند و والیبال بازی کردند و خیلی به آن‌ها خوش گذشت. مرحوم محمد تشکری که برای پیام مهره‌ای کلیدی بود، در تیم منتخب خراسان هم اسم و‌رسمی بعد از آن بازی برای خودش دست‌و‌پا کرد. محمد، روابط‌عمومی قوی داشت. همیشه خندان و شاداب بود. بعد برای خدمت سربازی به تیم ژاندارمری تهران رفت و با عابدزاده و تعدادی دیگر در تیم ژاندارمری تهران بود. بعد از پایان خدمتش هروقت برای بازی به تهران می‌رفتیم، کنار راننده می‌نشست و راهنمایی می‌کرد. همه خیابان‌ها و اتوبان‌ها را بلد بود. گاهی هم اشتباه آدرس می‌داد که بچه‌ها با او شوخی می‌کردند.
 
بعد از پایان فوتبالش همیشه در کنار پیام بود و این اواخر مدیر اجرایی پیام بود و کار‌راه‌اندازی زرنگ، باهوش و بسیار خوش‌اخلاق بود. همه جا برای انجام کار باشگاه یک آشنایی پیدا و مشکلات را رفع می‌کرد؛ ولی روزگار روی بدش را به او نشان داد و بیماری «ام‌اس» یقه‌اش را گرفت. همه حیران بودیم. همسر و فرزندش، برادران نازنینش، دوستانش و همه مثل پروانه دور‌و‌برش بودند، اما چه می‌شد کرد! دست روزگار بعد از چند سال بیماری و مبارزه او را در جوانی از خانواده‌اش و دوستانش و فوتبال خراسان گرفت. محمد با خنده از دنیا رفت و در حرم امام‌رضا (ع) همسایه محمد اعظم و پهلوان وفادار و غلام تحققی و جلال خوشزاد است. چقدر این بچه خوش‌سفر بود. روحش شاد و یادش ماندگار. محمد تشکری چپ‌پای پیام و منتخب خراسان، بچه پایین‌خیابان بود؛ خاکی، هیئتی، متدین، با‌دین‌و‌ایمان. روحت شاد محمد! از طرف ما به کاظم و محمد اعظم و غلام نوروزی و جعفر سادات و علی حسین‌زاده، غلام تحققی، جلال خوشزاد، حاجی نجمی، جمشید بیهقی، نهاوندی و همه آ‌ن‌هایی که از فوتبال خراسان به دیار حق رفته اند، سلام برسان.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->