لیلا جانقربان - ماه محرم که میشود بوی دود اسپند و سیاهی چادرها و خیمهها در گوشه گوشه شهر تو را به مراسم عزای امام حسین(ع) میخواند؛ عزایی عمومی که صدای روضهاش تو را تا کربلا میبرد...
یکی چای میآورد، یکی قندان را میچرخاند، یکی دبه آب را از داخل حسینیه برداشته و کشان کشان آن را برای سماور هیئت میآورد، یکی آتش اسپند را فوت میکند تا دودش هوا برود و بر نفس مردمی بنشیند که از دود ماشینها خستهاند و یکی هم ایستاده و مداحی میکند و بر سینهاش میزند. این یکیها همه نوجوان هستند، کم سن و سال که حدودا عمرشان دور و بر 15سال است؛ 15سالههایی که بهجای هر تفریح دیگر الان پای هیئت امام حسین(ع) ایستادهاند.
اینجا حسینیه آل یاسین(ع) است از حسینیههای قدیمی محله پیروزی که خیلیها به خاطر روضههای روزهای تاسوعا و عاشورا اینجا میآیند و کام جان را با نوای آن زنده میکنند. آنقدر کوچهپسکوچههای اطراف پیروزی7 و چهارراه دعبل شلوغ میشود که دیگر جای پارک نیست و خیلیها کنار کوچه به شنیدن عزا مینشینند.
این حسینیه به دست خیرانی که میخواهند گمنام باشند از سال ۱۳۸۲ همزمان با عزای حضرت اباعبدا... الحسین(ع) آغاز به کار کرده است و خادمان این آستان همواره احیای امر اهل بیت(ع) را هدف خود قرار دادهاند؛ هدفی از قیام که در این گوشه از شهر رنگ گرفته است.
از همسایهها رضایت میگیرند
خانم علمی یکی از اهالی محله که خودش را همسایه حسینیه معرفی میکند، میگوید: یکی از سعادتهای ما این است که با این حسینیه همسایه شدهایم. هرسال تا پارچهها را پهن میکنند در خانه همسایهها را میزنند که مبادا کسی ناراضی باشد. الحمدا... جوانهای سالمی اینجا هستند و ما همیشه در مراسمها شرکت میکنیم.
از تمام شهر به اینجا میآیند
آقای محمدی یکی از کسبه محله هم میگوید: وقتی این جوانها را پای کار امام حسین(ع) میبینم یاد نوههای خودم میافتم. خوشا به سعادت پدر ومادرهای این بچهها که اینقدر مخلص و بیریا کار میکنند. مردمی هم که برای روضه میآیند واقعا برای عزاداری میآیند و کسی دنبال برنامه غذا و این چیزها نیست. از همه جای شهر هم میآیند؛ پسر خودم از کلاهدوز برای عزاداری هر سال روز عاشورا اینجا میآید. حتی خیلی از آشناهای ما که سمت عبدالمطلب هستند اینجا را خوب میشناسند. حسینیه ما به خاطر نوع عزاداریای که دارد، در شهر مشهور است.
ولادتها شربت، شهادتها چای و روضه
سراغ بچههایی که مشغول کار هستند میروند. ابوالفضل محمدی دوازدهساله که از صیاد شیرازی برای کمک به هیئت آمده است، میگوید: من یک سال است که هیئت اینجا میآیم و کمک میکنم. سال پیش برای عزاداری با دوستم آمده بودیم که برای جابهجایی غذا کمک کردیم و از آن به بعد من دیگر ماندم و کمک کردم. ولادتها و شهادتها ما همیشه مراسم داریم ولی در ولادتها فقط شربت میدهیم و در شهادتها چای میدهیم و روضه هم داریم.
طاها ستاری یکی دیگر بچههای پای کار هیئت است. او پانزدهساله است و 7-8سالی میشود که در هیئت خدمت میکند. طاها میگوید: شور و شوق هیئت را که دیدم به همکاری علاقهمند شدم و اینجا آمدم. خیلی یکدست است همه با هم همکاری میکنند به خاطر همین یکدستی است که مردم هم خیلی به این هیئت میآیند.
تقریبا از ساعت6 و 7عصر شروع میکنیم به چای دادن و روضه هم از ساعت9 شروع میشود که تا حدود 12شب طول میکشد ولی ما تا حدود ساعت یک چای به مردم میدهیم. در روزهای عاشورا و تاسوعا هم از صبح تا ظهر مجلس داریم و زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام میخوانیم.
برای صحبت دیگر مجالی نیست و صدای روضه از حسینیه بلند میشود، اطراف خیمهای که تا حاشیه خیابان بیرقهای خود را کشیده است، شلوغ میشود و پرچمها برافراشته وسط بولوار پیروزی بیتاب میشوند و در میان سرخی و سیاهی خود میچرخند تا در این عزا آنها هم شریک باشند....