طرح درست و دقیق هر مسئله شرط لازم برای حل آن است. تا هنگامی که مسئله روشن و دقیق طرح نشود، امکان حل و تفاهم درباره آن وجود ندارد. اتفاقا یکی از علل حل نشدن بسیاری از مسائل جامعه ما در نبود طرح صحیح و روشن آن است. این روزها برخی از فعالان رسانهای اصولگرا به زندان محکوم شدهاند و صدای اعتراض دوستان آنان درآمده و برخی دیگر هم از جناح مقابل با آنان همصدا شده و به این احکام معترض هستند و همه اینها در حالی رخ میدهد که تعدادی از زنان را با احکام سنگین مواجه کردهاند و هیچکدام از 2معترض ماجرا لب به اعتراض نمیگشایند و حتی نمیپرسند که جرم آنان چه بوده است؟ اگر میگوییم با زندانی کردن فلان روزنامهنگار مخالفیم یا فلان نویسنده را نباید زندانی کرد، باید به این پرسشها پاسخ دهیم:
1ـ اصولا مجازات این افراد را درست نمیدانیم، یا فقط با مجازات زندان مخالفیم و سایر مجازاتها را مناسب میدانیم؟
2ـ حکم صادرشده اشتباه و غیرمنصفانه یا نقضشدنی است، یا حکم مطابق قانون است؟ اگر حکم مطابق قانون است، در این صورت با اصل وجود چنین قانونی که نویسنده و روزنامهنگار را زندانی میکند، مخالف هستیم؟
3ـ آیا معتقدیم که شاکی نباید شکایت کند تا روزنامهنگار زندانی شود، یا معتقدیم که اساسا فعل انتسابی جرم نیست؟
برحسب اینکه از کدام زاویه معترض باشیم، مرجع اعتراض ما تفاوت خواهد کرد.
اگر حکم را مطابق قانون نمیدانیم، در این صورت باید به دادگاه صادرکننده حکم اعتراض کنیم و خواهان اصلاح حکم بهویژه در مرحله تجدیدنظر شویم.
اگر حکم را درست میدانیم، ولی با زندانی کردن این افراد مخالف هستیم، باید به نهاد قانونگذاری اعتراض کنیم و خواهان اصلاح قانون مربوط به آن شویم.
اگر مجازات را لازم میدانیم، ولی زندان را مفید و درست نمیدانیم، در اینجا نیز باید به قانونگذار اعتراض کنیم که چرا مجازات زندان را برای این افراد تعیین کرده است.
اگر معتقدیم که شاکی نباید شکایت کند، در این صورت باید پرسید پس چرا اصولا قانون نوشته میشود؟ به چه حقی از شاکی میخواهیم که از حقی که قانون برای همه از جمله او در نظر گرفته است، صرف نظر کند؟
با فرض اینکه زاویه اعتراضی یکی از این حالات باشد و درخواست فرد هم عملی شد، چه ضمانتی هست که پس از این، فرد یادشده یا دیگران مرتکب چندباره این رفتار نشوند؟ پیگیری هرکدام از این موارد شیوه خاص خود را دارد. در هر حال باید توجه داشت که پذیرش برخی از این اعتراضات تالی فاسد دارد. بنده با اینکه نوشتن شغلم محسوب میشود، ولی معتقد نیستم که هیچ تمایزی میان نویسنده و غیر آن از حیث جرم و مجازات نباید وجود داشته باشد. نوشتن برای نویسنده حرمت ایجاد نمیکند، بلکه نویسنده است که باید حرمت قلم را پاس دارد و آن را به توهین و تهمت دیگران و دروغ آلوده نسازد. اگر توهین و تهمت و دروغ بد است، باید با آن برخورد شود و این کار برای نویسنده بدتر است.
آنچه که باید ملاحظه نویسنده یا هر کس دیگر را کرد، تمایز میان قصور و تقصیر است؛ همانطور که قاضی هم حکم اشتباه صادر میکند، ولی اگر بر اثر قصور باشد، مسئولیتی متوجه او نیست و اگر مقصر باشد، خودش ضامن است. درباره نویسنده و روزنامهنگار نیز باید از همین قاعده تبعیت کرد. اگر مرتکب خطایی میشود باید مرز میان قصور و تقصیر را در عمل ارتکابی او مشخص کرد؛ اگر قصور داشته، مسئولیتی کیفری متوجه او نیست، ولی اگر تقصیر داشته است، باید پاسخگوی کیفری نیز باشد. مشکل جاری نویسندگان و روزنامهنگاران در کیفیت رسیدگیهاست. همچنین با وجود مواد قانونی کِشدار این امکان به وجود میآید که افراد برای رفتارهای مشابه با برخوردهای کاملا متفاوت و احکام متضادی مواجه شوند. بنابراین اگر موضوعات کشدار مثل تبلیغ علیه نظام و تشویش اذهان عمومی اصلاح شود و رسیدگیها نیز منصفانه و بیطرفانه صورت گیرد و مستند به نظر هیئتمنصفه واقعی شود، در این صورت نویسنده خطاکار که مقصر تشخیص داده میشود (نه قاصر)، باید مجازات سنگینتری از افراد عادی را متحمل شود؛ چون حرمت قلم را پاس نداشته است.