محبوبه عظیمزاده | شهرآرانیوز؛ لوکیشن را زده است بیمارستان رسولاکرم (ص)، ساعت هم ۵:۵۸ دقیقه صبح است و آفتاب کمکم دارد بالا میآید. پهنه آسمان را یک لایه نارنجیرنگ پوشانده است و چندتا پرنده هم دارند به اینطرف و آنطرف پر میکشند و بهاحتمال سروصدایی هم به راه انداختهاند. اوضاع، اما اینگونه که بهنظر میرسد، آرام و زیبا و دوستداشتنی نیست. ایستاده مقابل یکی از پنجرههای محل کارش، دوربین گوشی را گرفته است رو به همین منظره و خدا میداند با چه حالی عکسی انداخته و بعد هم در صفحهاش منتشر کرده است: «یادمه یک روز استوری گذاشتم طلوع صبح امید، ولی امروز نه طلوعی میبینم و نه امیدی و درست مثل این پرندهها که پر میزنن و میرن، انسانه که از بین ما میره.»
او حالا خودش هم دیگر در بین ما نیست، علیرضاحاجاتی که متن و عکسش را که درست در ساعات پایانی زندگیاش منتشر کرده است، دارد بهسرعت در فضایمجازی دستبهدست میشود، با این عنوان که: «رزیدنت نخبه بیهوشی و رتبه اول آزمون تخصصی بیهوشی در سال ۹۸ بهدلیل ابتلا به کرونا درگذشت.» او البته اولین و یگانه پزشک و دلسوزی نبوده که بهدلیل این ویروس منحوس از جمع ما رفته است. در شهر و دیار خودش، ساری، تاکنون پزشکان زیادی بهدلیل ابتلا به کرونا جان باختهاند و در کل کشور هم همینطور. همین چند روز پیش را بهخاطر بیاورید، مهربان پزشک، دکتر محمد آقایی میبدی، که از بیمارانش فقط ۵۰۰ تومان ویزیت میگرفت، اما کرونا نفس او را هم گرفت و حالا یک انسان دوستداشتنی دیگر را هم از میانمان برد.
بله، بدون تعارف اوضاع واقعا همینقدر ملتهب است. رئیس شورای شهر تهران گفته موج سوم کرونا که مهر آغاز شده، در آبانماه تشدید شده است و اگر اقدام تأثیرگذاری برای مهار آن انجام نشود، ممکن است به یک سونامی و فاجعه انسانی در آذرماه منجر شود؛ یک سونامی و یک فاجعه انسانی! و حالا معلوم نیست وقتی وخامت اوضاع اینقدر واضح است، اینهمه دستدستکردن برای تشدید محدودیتها و تغییر شرایطی که بخشی از آنها قطعا ممکن است و میسر، به چه علت باید تا این زمان طول بکشد.
در نهایت هم بیشتر از اینکه در عمل چیزی ببینیم، فقط به استعمال واژهها و مفاهیم کرونایی امروز مثل اعمال محدودیتها و تشدید محدودیتها و رعایت پروتکلهای بهداشتی بسنده میکنیم که از بس استفاده شده، دیگر ضرب و گیرایی روزهای اولش را هم از دست داده است.
آخرین آمارها تا ظهر ۱۱آبان میگوید ۷۷۱۹ بیمار جدید در کشور شناسایی شدهاند و ۲۳۸۹ نفر بستری شدهاند. این فاجعه همانقدر که خواندن و تصورش میتواند برایمان آزاردهنده و دلهرهآور باشد، البته کنترلپذیر و مهارشدنی است. شاید وقت آن رسیده است که کمی با صراحت بیشتر و تعارف کمتری با خودمان روبهرو شویم و یک تلنگر درستوحسابی به خودمان بزنیم که باید کمی بیشتر از قبل نگران باشیم و حتی بترسیم.
در میان نظرهای صفحات مجازی که بیشتر با پسزمینه شوخی و خنده و دستانداختن همراه است، نکتههای منطقی و درستی هم میتوان پیدا کرد، مثل توصیه همان کاربری که نوشته بود: «ترس همیشه بد نیست، بترسین از این شرایط و لطف کنید رعایت کنید.» راست میگوید. باید بترسیم؛ ترس از جانهای عزیزی که از دست میرود، ترس از نبود نخبهها و پزشکان و پرستارانی که دیگر در میانمان نیستند، ترس از جاهای خالیای که هیچطور دیگر پر نمیشود و ترس از وداعهایی که باید از دور انجام شود و در غربت.
حالا خیلیها بهعلت این ویروس داغدار شدهاند، خیلیها خودشان با آن دست و پنجه نرم کردهاند و عدهای دیگر عزیزانشان درگیر این بیماری هستند. با این همه، باور کنید جدا از تمام اشکالها و اماواگرها و بهانتظارنشستنها تا کسی بهپا خیزد و کاری بکند، اگر قرار باشد صبحی باشد و طلوعی و امیدی که قطعا هست، خودمان میتوانیم تماشای آن را به خودمان هدیه بدهیم.