سیدمحمدرضا هاشمی | روزنامهنگار افغانستانی - در افغانستان بچهها پدرشان را با کلمات مختلفی صدا میزنند؛ «بابا»، «آقا»، «حاجیبابا» و «پدر». اما وقتی فرزندی از کلمه پدر استفاده میکند و مرد خانواده هم فرزندان خود را با «جانپدر» صدا میزند، این یعنی رابطه آن فرزند با پدرش بسیار صمیمانه است.
در سالهای اخیر ما در افغانستان و شهر کابل شاهد حملات ناجوانمردانه زیادی بودهایم که اگر در هر کدامشان دقیق شویم و جزئیات آن را بررسی کنیم، بیشتر متوجه عمق فاجعه میشویم و غم بیشتری جانمان را فرامیگیرد. من همیشه وقتی عکسهایی را نگاه میکنم که در فاصله سال ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۵ در کابل عکاسی کردهام و آدمهایی را میبینم که بهصورت اتفاقی برابر لنز دوربینم قرار گرفتهاند، به این فکر میکنم که خدایا اینها هنوز زندهاند؟
زندگی در کابل خیلی شانسی است. خود من روزهایی را به یاد دارم که وقتی صبح از خانه به محل کار میرفتم، اطمینان نداشتم که شب به خانه بازخواهمگشت، اما کابل شهر مهربانی است. این شهر با همه سختیها و تجربههای تلخی که در طول ۴ دهه گذشته از سر گذرانده، همچنان آغوش گرمش را برای ساکنانش گشوده است و عشق و امید در کوچههایش دیده میشود.
جان پدر کجاستی؟
همین ۳کلمه بهظاهر ساده، اما پر از مهر و دوست داشتن کافی بود که آوازه مظلومیت جانباختگان و زخمیهای حمله تروریستی روز ۱۲ آبانماه در دانشگاه کابل مرزهای افغانستان را رد کند و از تهران و مشهد و شیراز و اصفهان بگذرد و مردم جهان را در اروپا و آمریکا به خود بیاورد و برای آنها این سؤال را ایجاد کند که در کابل چه میگذرد؟ مگر جوانان افغانستانی چه گناهی کردهاند که اینگونه هدف جهل و نادانی گروههای افراطی قرار میگیرند؟
حمله ناجوانمردانه مزدوران داعش به دانشگاه کابل تجربه تلخی به همراه داشت، اما خون پاک جوانان شهیدی که در راه کسب علم و دانش جان باختند، برکات زیادی برای دوستی بیشتر میان ۲ ملت افغانستان و ایران به همراه داشت. در این چند روز که هشتگ #جان_پدر_کجاستی؟ در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشود، چهره واقعی رابطه ۲ملت ایران و افغانستان بیش از پیش خودنمایی میکند. رابطهای که برخی تلاش میکنند اصل آن را زیر سؤال ببرند، اما در این چند روز کاربران ایرانی فضای مجازی دوشادوش برادران و خواهران افغانستانی خود ایستادند و به آنها یادآوری کردند که شما تنها نیستید.
علیرضا قزوه، شاعر نامآشنای ایرانی، در غزلی که به شهدای دانشگاه کابل تقدیم کرده، این موضوع را بهخوبی بیان کرده است:
«کابل جان خستهام! شانه ما پناه تو/ چشم و زبان پارسی! نور دو چشم ماستی»
در طول این روزها این تنها شعری نبود که در سوگ جوانان کابل با کلیدواژه «جان پدر کجاستی؟» سروده شد. شاعران ایرانی و افغانستانی زیادی با استفاده از قدرت کلمه برادری ایران و افغانستان را به نظم کشیدند.
مهاجران افغانستانی قدر این برادری را میدانند
در روزهای گذشته اتفاقات زیادی افتاد که ارزش و اهمیت آنها برای مهاجران افغانستانی ساکن ایران بیش از دیگران نمایان است. رئیس مجلس در توئیتی با نکوهش این حادثه در کنار ملت افغانستان ایستاد. وزیر جوان کابینه در توئیتی با مردم افغانستان غم شریکی کرد. شهردار تهران در تماس تلفنی با سفیر افغانستان مراتب همدردی خود را بیان کرد. بیلبوردهایی در تهران به یاد شهدای دانایی افغانستان به پا ایستادند. میدان آزادی تهران میزبان سرود جمهوری اسلامی افغانستان بود و پرچم افغانستان بر سینه برج آزادی نشست. جامعه دانشگاهی ایران در پیامهایی جداگانه به همدردی با ملت افغانستان پرداختند.
مسئولان استانی خراسانرضوی با حضور در کنسولگری افغانستان در مشهد با امضای دفتر یادبود با مردم افغانستان غم شریکی کردند. دانشجویان مشهدی با حضور در کنسولگری به یاد همقطاران افغانستانی خود شمع افروختند و محمدرضا کلائی، شهردار مشهد، در توئیتی نوشت: «سالهاست که بسیاری مردان و زنان افغان، اهالی مشهد به شمار میآیند. درد و غمشان، درد و غم یکایک ماست. به همه مردم نجیب افغانستان بهویژه اهالی دیار خراسان تسلیت میگویم.»
بله، حالا دیگر ما افغانستانیهای مهاجر اهالی مشهدیم. شهری که صاحبش ضامن آهوی بیابان بوده است و مردم آن میزبان زائران امام مهربانیها هستند.