ملیحه ابراهیمییزدی| به دنبال رشد جمعیت، نیازها نیز افزایش مییابد و آنچه ممکن است به ریشههای یک جامعه ضربه جدی وارد کند، پایین ماندن سطح آگاهی عمومی است. آموزشهایی از قبیل مهارتزندگی، کاهشاسترس، سبکزندگی، خودکنترلی، شناخت هوش هیجانی و... به بالارفتن این آگاهی کمک خواهد کرد. این چند خط مقدمهای بود تا وارد بحث اصلی این شماره شویم. پیشنهاد امروز ما توجه به موضوع «ایمنی» است. مسئلهای که با چاپ چند بروشور و چندساعت نفر آموزش تئوری و... قابل کنترل نیست و بیتوجهی به آن عواقب مالی و جانی را به دنبال دارد. خواندن و شنیدن حوادث گوناگون گواهی بر این ادعاست.
قبول کنیم که هنوز نگرش نوین به مقوله ایمنی نتوانسته در رقابت با نگرش سنتی پیروز میدان شود، اما تا زمانی که شرایط و محیطهایی که رابطه مستقیم با رعایت ایمنی دارند به روش سنتی ادامه کار بدهند باید منتظر آزمون و خطاهایی بود که خسارتهای جبرانناپذیری را به دنبال دارد. شاید اگر انگشت اتهام را به سمت بیتوجهی به تأسیسات صنعتی دراز کنیم بیراه نگفته باشیم که این موضوع تمایز کشورهای جهان سومی با کشورهای پیشرفته را شامل میشود.
از تأثیرات آشکار و پنهان اقتصاد بر لایههای یک جامعه نمیتوان چشمپوشی کرد. اقتصاد بیمار این روزهای کشورمان باعث شده است تا در یک نگاه ساده، ایمنی زیر بار تحریمها کمر خم کند. توسعه صنعت مستلزم به روز بودن و همگام شدن با تکنولوژی روز دنیاست که متأسفانه در قسمتی از این مهم چراغخاموش به کارمان ادامه میدهیم.
تا زمانی که مدیری به این درک نرسد که نیروی کار، سرمایهملی هر کشوری به شمار میآید و نقش بزرگی در توسعه اقتصادی و اجتماعی دارد، نمیتوانیم ادعا کنیم که طبق چهارچوب و اصول کار را پیش میبریم. این مهم با افزایش تعهد کارفرمایان و مدیران نسبت به کارکنان خود شکل میگیرد؛ که این شکلگیری باید بر پایه رعایت مقررات پیش رود تا کمترین آسیب را به نیروی کار وارد کند.
توجه: طبق استانداردهای جهانی هر حادثهای که منجر به فوت نیروی کار در جامعه شود یک میلیارد تومان به اقتصاد هر کشوری ضرر وارد میکند.
برای آموزش اصول و مقررات ایمنی نباید به گزارش کاری که تنها یک عدد مشخص را به تعدادی از افراد در یک اتاق سه در چهار آموزش داده است، یا به توزیع تراکت و بروشورهایی در بین شهروندان اکتفا کرد. آموزش باید ارتباط تنگاتنگی را با دستورالعملهایی که هر سازمان، کارگاه و یا هر محیطی که مستلزم رعایت اصول ایمنی است برقرار کند؛ نه آنکه تنها یک قاب منقش باشد که روی دیوار هر محیط کاری نصب شده است.
شناخت بسترهای حادثهساز و تلاش برای اصلاح یا حذف آن از دیگر کارهایی است که به داشتن یک جامعه ایمن کمک میکند. یادآوری خطر به طور مستمر باید شرایط اصلاح بسترها را مهیا کند، نه آنکه باعث شود زیرسایه بوروکراسی، دائم به دنبال مقصر باشیم و توپ مشکل را از زمین یک نفر به زمین دیگری بیندازیم.
نکته: 80درصد حوادث، ریشه در فاکتورهای انسانی دارد که به اشتباهات انسانی باز میگردد.