همه ما در پی بهدست آوردن آرامش هستیم. یکی از عواملی که این آسایش را فراهم میسازد، احساس امنیت و ایمنی است. هر روز حوادث بسیاری به دلیل رفتارهای ما انسانها رخ میدهد. به همین دلیل اصلاح رفتار انسانها برای پیشگیری از حادثه و پایین آوردن نرخ حوداث و ارتقای ایمنی باید مورد توجه قرار بگیرد.برای پیادهسازی این 2مهم در جامعه جهت کاهش آسیبها، باید آگاهی افراد را بالا ببریم تا آنها تابوها و خط قرمزها را بشناسند و بدانند که چه بایدها و نبایدهایی دارند که ملزم به رعایتشان هستند. در صورتی که آگاهی فرد ارتقا پیدا کرد، میتواند مهارتها را کسب کند و در نتیجه او از بهوجود آمدن حوادث پیشگیری خواهد کرد و درنهایت وضعیت خوب در جامعه ارتقا پیدا خواهد کرد. به یاد داشته باشید که آموزش فرهنگ ایمنی و ارتقای آن یکی از ابزارهای نیرومندی است که به واسط آن میتوان به اهداف بسیار بزرگی دست پیدا کرد، اما این ابزار قوی هنگامی کارایی لازم را دارد که به خوبی از آن استفاده شود. در این صورت است که هزینههای ناشی از حوادث کاهش خواهند یافت. دستیابی به فرهنگ ایمنی باید از مسیر علمی باشد تا ریشهها و زمینههای آن به خوبی شناخته شوند.
نکتهای که همواره برای به دست آوردن و ارتقای فرهنگ بر آن تأکید میشود آموزش مهارتهاست، به خصوص مهارت حل مسئله، هوش هیجانی و مهارت ارتباط بینفردی.هنگامی که به فرد آموزش مهارت حل مسئله داده شود، هیچگاه برای مشکلات و اتفاقهایی که برای او پیش میآید درمانده و زبون نمیشود؛ زیرا میداند در هر وضعیت باید چه کاری انجام دهد. از سوی دیگر هنگامی که فرد مدیریت هوش هیجانی دارد میداند که چگونه بین احساس، هیجان و منطقش رابطه سالمی برقرار کند و آنها را مدیریت کند. ضلع سوم ارتقای فرهنگ، مهارت ارتباط بینفردی است. بدون شک فردی که چنین مهارتی را به دست آورده میداند که در ارتباطهای مختلفی که با همکار، همسر، فرزند و... دارد باید چگونه صحبت کند تا روابطش دچار آسیب نشود.معتقدیم اگر فردی بتواند مهارتها را در خود ارتقا بدهد بدون شک اولین تغییر در حوزه خودش روی میدهد. او فردی صلحجو و آرام خواهد بود که به باورها و اعتقادهای جامعه و خودش احترام میگذارد و با آنها کنار آمده است. چنین شخصی قواعد اجتماعی را به خوبی میداند و به آنها آگاهی دارد و در رعایت آنها کوشاست. در مجموع این عوامل کمک میکند تا او تعارضی نداشته باشد. نکته دوم اینکه چنین جامعهای یکدست است؛ زیرا همه افراد آموزش دیدهاند. تفاوتهای فردی دارند اما باورها و اعتقادهای یکسانی دارند. بنابراین به کار بستن هرگونه تدبیر یا اعمال هر تغییر و تحولی برای بهبود فرهنگ باید با توجه به عوامل فرهنگی انجام شود؛ در غیر اینصورت ممکن است نتیجهای معکوس در بر داشته باشد.
ارتقای فرهنگ در گرو برنامهریزی حسابشده و طولانیمدت است و همچنین تغییر فرهنگ که سبب پایین آمدن آسیبها میشود نیاز به صبر و تحمل دارد؛ اما طولانی بودن راه دلیلی بر پذیرفتن موقعیت فعلی نیست.