سرخط خبرها

تولد پرافتخارترین سرمربی تاریخ فوتبال ایران| هدیه مادر به حشمت‌خان

  • کد خبر: ۵۲۲۵۱
  • ۲۰ آذر ۱۳۹۹ - ۱۱:۵۳
تولد پرافتخارترین سرمربی تاریخ فوتبال ایران| هدیه مادر به حشمت‌خان
امروز سالروز تولد حشمت مهاجرانی، پرافتخارترین سرمربی تاریخ فوتبال ایران است.

حسین نخعی شریف | شهرآرانیوز؛ صبح یک روز سرد پاییزی با صدای پدر از خواب بیدار می‌شوم، هوا هنوز تاریک‌روشن است! پدر که انگار متوجه شده خیلی از این پیشنهاد راضی نیستم، می‌گوید‌: خودت گفتی فردا صبح با شما میام حرم. مسیر منزل تا حرم را که حدود ۱۰ دقیقه راه است، پیاده طی می‌کنیم با توقفی کوتاه در کنار باغ رضوان. آرامگاهی که یکی‌دو‌سالی است در طرح توسعه حرم مطهر تبدیل به فضای سبز شده است. سپردن کفش‌ها به کفشداری و اذن دخول و بعد هم در گوشه‌ای به دعا مشغول. در عالم کودکی برای صعود تیم ملی نذر کرده بودم و حالا یک بازی مانده به اتمام مسابقات، تیم ملی با پیروزی بر استرالیا جواز صعودش را به آرژانتین گرفته است. دعا و نمازم که تمام شد، به آدم‌های اطرافم می‌نگریستم که هریک با امید و آرزویی به بارگاه امام مهربانی‌ها آمده‌اند. در همان حس‌و‌حال، فردی کنارم نشست با کلاهی بر سر و عینکی تیره بر چشم! قرآن کوچکی که درون دستمالی قدیمی پیچیده بود، از جیبش در‌آورد و مشغول راز و نیاز با خالق یکتا شد. یک‌بار که عینکش را برداشت تا اشک‌هایش را پاک کند، صورتش را دیدم.


چقدر آشنا بود، شک کردم درست دیده‌ام یا نه. هم او و هم پدرم چنان در حال خودشان بودند که جرئت نمی‌کردم به هیچ‌کدامشان حرفی بزنم! تا اینکه مرد بلند شد، سلامی به امام رضا (ع) داد و در میان جمعیت گم شد و من همچنان در شک و تردید! چند روز بعد که از طریق جراید متوجه شدم حشمت‌خان برای ادای نذرش (صعود به جام‌جهانی) به پابوسی امام عشق و مهربانی آمده، حسرتم دو‌چندان شد؛ حسرتی که سی‌و‌اندی‌سال برای دیدار مجدد به طول انجامید.


برترین مربی تاریخ جام ملت‌های آسیا (طبق نظر‌سنجی AFC‌در سال ۲۰۱۸) از پدر‌و‌مادری اراکی متولد شد. پدرش، چون شغل دولتی داشت، هر‌چند سال ساکن شهری بودند، اما تقدیر چنین بود که در مشهد به پایان راه برسد و حالا مادر می‌بایست ۶ فرزند پسرش را به‌تن‌هایی تر‌و‌خشک کند؛ پسرانی که هر یک علایق و رؤیا‌های خاصی داشتند، اما همه آن‌ها در یک چیز مشترک بودند؛ عشق به مادر.
مادر، هرشب آن‌ها را برای شعر‌خوانی و داستان‌گویی فرا می‌خواند و با این ترفند خاص نه‌تن‌ها اعضای خانواده را دور هم جمع می‌کرد و مانع بیرون‌رفتن شبانه آن‌ها می‌شد، بلکه زیرکانه از روی شعر‌ها و داستان‌هایی که بچه‌ها می‌گفتند، متوجه سوز‌وحال درونی‌شان هم می‌شد!


حشمت‌خان همیشه از مادر و همسرش به نیکی یاد کرده و نقش آن‌ها را در موفقیت‌هایش انکار‌ناپذیر می‌داند. بدون‌شک روحیه تعامل و رفاقتی که حشمت‌خان در دوران هدایت تیم ملی داشت، ناشی از همین آموزه‌های مادر بوده است؛ مادری که با اختصاص چند اتاق، منزلش را تبدیل به کانون فعالیت‌های ادبی و ورزشی فرزندانش کرده بود.


حشمت، چهارمین پسر این خانواده کاملا مردانه، در ۲۱‌آذر‌۱۳۱۸ در مشهد متولد شد و با سختی و محرومیت به جوانی رسید. او ابتدا به ژیمناستیک علاقه‌مند شد و در سعد‌آباد به تمرین پرداخت؛ اما استاد صابری که قد‌و‌قواره یک‌متر‌و‌۸۴‌سانتی‌اش را دید، او را به‌سمت دوومیدانی کشاند. شاید خیلی‌ها ندانند حشمت مهاجرانی در پرش ارتفاع، پرش نیزه و دوی ۴۰۰ متر در کشور جزو ۳ نفر اول بوده و در بسکتبال و شطرنج نیز ید طولایی دارد و به‌شدت هم اهل مطالعه و شعر و شاعری است! اما هیچ‌یک از این‌ها مثل فوتبال سرنوشت زندگی‌اش را عوض نکرده است. از حدود پانزده‌سالگی هم‌زمان با دوومیدانی، فوتبال هم به‌طور‌جدی به زندگی‌اش وارد می‌شود. قد بلند و اندام ترکه‌ای هنگامی که سیستم همه تیم‌ها ۴ دفاع خطی بوده، حشمت را به دفاع وسط جلوزن تبدیل می‌کند؛ دفاع‌وسطی که هرموقع تیم عقب بوده، به یک مهاجم کاذب نیز تبدیل می‌شده است!

سال‌۱۳۳۸ در بیست‌سالگی به‌عنوان کاپیتان منتخب خراسان برای یک دیدار دوستانه با تیم ارتش راهی تهران می‌شود و هما‌ن‌جا بازی‌اش چشم مربیان را می‌گیرد و به استخدام دانشکده افسری در‌می‌آید و‌.... از اینجا به بعد هم که دیگر تقریبا همه ورزش‌دوست‌ها، داستان زندگی‌اش را می‌دانند؛ عضویت در تیم‌های تاج و بعد پاس و کنارگذاشتن فوتبال در بیست‌وهفت‌سالگی و دیدن دوره مربیگری شبانه‌روزی در ژاپن زیر‌نظر دتمار کرامر آلمانی و سرمربیگری جوانان و بعد هم تیم ملی و ترک ناخواسته کشور در سال‌۵۷ و مربیگری تیم ملی امارات و بعد چند تیم باشگاهی و دست‌آخر هم تیم ملی عمان و پایان‌دادن زود‌هنگام به مربیگری درست مثل دوران فوتبالش.

برگردیم به پایان حسرت دیدار با حشمت‌خان که هدف از این نوشتار اصلا جنبه ورزشی این بزرگمرد خراسانی نبود. یادم است جزو اولین سؤالاتم بعد از سی‌و‌اندی‌سال از دیدن ناشناس ایشان در حرم امام‌رضا علیه‌السلام، همان قرآن کوچک دستمال‌پیچیده بود. قرآنی که معلوم شد مادر آن را با دست خود در دستمالی که با اشک‌هایش در عزاداری امام حسین علیه‌السلام مطهر شده، پیچیده و با خواندن دعایی به فرزند تحویل داده تا همیشه پشت‌و‌پناهش باشد و چه پناهگاهی بهتر از کلام خداوند و دعای مادر.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->