شنبه- دارم به طرف محل سخنرانی و هیئت شبانه دهه دوم محرم میروم که کنار پارک پیرمردی که داخل خودرو نشسته و من را از دور دیده است، پیاده میشود و جلو میآید. درحالیکه دستم را در دستهای سرد خود گرفته است، میگوید تو را به خدا بالای منبر از مظلومیت کارگرها بگویید!
یکشنبه- داخل درمانگاه سرفهکنان منتظر نوبتم نشستهام. مردی میانسال که قبض نوبت خودش را گرفته است، صندلی خالی کنار من را میبیند و جلو میآید و میپرسد: شما فلانی هستی؟ جواب میدهم: بله، متأسفانه! با تعجب میگوید: چرا متأسفانه؟ ادامه میدهم: برای اینکه میشد الان به جای من یکی بهتر از من باشد! میخندد و صحبتمان گرم میشود. فارغالتحصیل انگلستان است و عضو هیئتعلمی یکی از دانشگاههای فنی. وقتی نوبتم را صدا میزنند، به اندازه سالها رفیق شدهایم!
دوشنبه- دارم توی وضوخانه مسجد برای نماز آماده میشوم که جوانی از پشت سرم میگوید: «چه عجب دیدیم یه آخوند نماز اول وقت میخونه!» با تعجب نگاهش میکنم. از جسارت و صراحتش خوشم میآید. از روحانی امام جماعت محل خودشان شاکی است و درددل میکند که روحانیها معمولا پشت سر هم نماز نمیخوانند و اگر خودشان برای نماز جماعت نباشند، نمیگذارند غیر روحانی جلو بایستد و نماز جماعت برپا شود!
سهشنبه- توی هواپیما نشستهام و در فرصت کوتاه قبل از پرواز صفحات خودم را در فضای مجازی مرور میکنم. همان موقع پیامی در توئیتر میبینم که کاربری نوشته: «توی این پرواز همسفر فلانیام!» با تعجب دور و برم را نگاه میکنم. به هیچکدام از مسافران صندلیهای اطراف نمیخورد که صاحب آن حساب توئیتری باشند!
چهارشنبه- کنار اتاقک نگهبانی ورودی دانشگاه منتظر رسیدن خودرو هستم. نگهبان جوان سر صحبت را باز میکند و با نقل موضوعی که برای خودش در بحث با یک نفر دیگر پیش آمده است، میگوید: چرا بالای منبرهای محرم از مسائل معرفتی و اصول اعتقادی کمتر گفته میشود؟ شما باید معارف دین را به مردم منتقل کنید تا یک نفر مثل من توی تاکسی و اتوبوس بتواند از دینش دفاع کند و شبههها را جواب بدهد!
پنجشنبه- راننده مسافرکش شخصی جلو من ترمز میکند و با لحن و ادبیاتی کاملا متفاوت مقصدم را میپرسد. وقتی سوار میشوم و حرف میزنیم، میفهمم که یک نظامی بازنشسته است. میراث 30سال انضباط سخت ارتش را حالا آورده وسط خیابانهای شلوغ و رانندگیهای بیقاعده و رفتارهای آشفته. میگوید مشکلات اقتصادی و کار در این سن و سال را تاب میآورم، اما تحمل این بینظمی در شهر برایم خیلی سخت
است!