سازمان ملل از انباشت ۲۷۰ هزار تن زباله جامد در نوار غزه خبرداد وزارت خارجه عراق به اقدام تخریبی در اصفهان واکنش نشان داد بهره‌مندی ۲ میلیون خانوار خراسان رضوی از اینترنت فوق پرسرعت تا سال ۱۴۰۴ تشدید اختلافات میان وزارت خارجه آمریکا و کاخ سفید بر سر حمایت از تل‌آویو حماس حمله به مقر حشد الشعبی در جنوب عراق را محکوم کرد دموکرات‌ها در تلاش برای گرفتن رای «نه» برای بسته کمکی واشنگتن به تل‌آویو سردار فدوی: موفقیت ایران در حمله موشکی بسیار بزرگ بود تبلیغات دور دوم انتخابات از ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳ آغاز می‌شود + جزئیات آمریکا چهار نهاد چینی و بلاروسی را به اتهام همکاری با پاکستان تحریم کرد امیرعبدالهیان: توسعه دامنه جنگ و تنش به نفع هیچ طرفی در منطقه نیست وزیر خارجه ایران: نتانیاهو باید مهار شود امیرعبداللهیان: رویکردهای سیاست زده و غلط باعث بی نتیجه بودن تلاش‌ها در غزه شده است مقام سابق رژیم صهیونیستی: بازدارندگی اسرائیل فروپاشیده است حمله جنگنده‌های اسرائیلی به غرب و جنوب رفح چندین شهید و مجروح برجا گذاشت (۱ اردیبهشت ۱۴۰۳) انفجار مهیب در پایگاه نظامی در شمال استان بابل عراق + فیلم (۱ اردیبهشت ۱۴۰۳) رسانه‌های صهیونیستی: مذاکرات با حماس به بن‌بست رسیده است حمله موشکی مقاومت فلسطین به شهرک‌های صهیونیستی ایران تحریم‌های نفتی آمریکا علیه ونزوئلا را محکوم کرد حمله پهپادی مقاومت عراق به پایگاه هوایی «عوبدا» اسرائیل + فیلم (۱ اردیبهشت ۱۴۰۳) معاون دبیرکل حزب الله: از رویارویی با اسرائیل دست نخواهیم کشید کنایه همراه امیرعبداللهیان به خبرنگاری درباره حمله ادعایی اسرائیل + فیلم
سرخط خبرها

رسول منتجب نیا: انفعال با روح اصلاح طلبی منافات دارد

  • کد خبر: ۵۳۹۳
  • ۳۰ شهريور ۱۳۹۸ - ۰۴:۰۶
رسول منتجب نیا: انفعال با روح اصلاح طلبی منافات دارد
گفت و گو با رسول منتجب نیا، رئیس هیئت موسس حزب جمهوریت ایران اسلامی

علی قدیری - زاده شهر شیراز است و یک سالی هست که از مرز هفتاد سالگی عبور کرده. قائم مقام سابق و عضو پیشین شورای مرکزی حزب اعتماد ملی است، کارنامه سیاسی بلند بالایی دارد؛ از عضویت در حزب جمهوری اسلامی در سال های نخست پیروزی انقلاب اسلامی گرفته تا عضویت در شورای مرکزی همین حزب، شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز و نمایندگی سه دوره نخست مجلس شورای اسلامی. البته رسول منتجب نیا زمانی که بار دیگر در قامت کاندیدای نمایندگی مجلس در دوره دهم انتخابات ظاهر شد، با رد صلاحیت یا عدم احراز صلاحیت ازسوی شورای نگهبان مواجه شد. بااین حال کارنامه سیاسی او محدود به موارد یادشده نیست؛ نمایندگی امام خمینی(ره) و رئیس سازمان عقیدتی سیاسی شهربانی کل کشور، مشاور رئیس جمهور در دولت اصلاحات و نمایندگی رهبری در انجمن اسلامی معلمان ذیل همین کارنامه قرار دارد. او همچنین سابقه تدریس در گروه فقه و حقوق دانشگاه شاهد را نیز دارد. منتجب نیا، پس از دوره ای طولانی تجربه از کنش سیاسی، خسته از پذیرفتن مسئولیت های جدید، بر ضرورت صداقت با مردم تأکید دارد. او اخلاق را هنجاری ضروری برای سیاست می داند و همواره در نقد درون جریانی، صراحت لهجه خاصی داشته است. شاید همین صراحت لهجه در نقد هم قطاران سابق خود و بروز اختلافات سبب شد حزب اعتماد ملی را ترک گوید و حزب جدیدی را ذیل نام «حزب جمهوریت ایران اسلامی» بنیان بگذارد. اگرچه پیش تر نیز به «توطئه» برخی چهره ها درون حزب اعتماد ملی برای حذف او و دبیرکل محصور حزب به دلایلی ازجمله مخالفت با شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان اشاراتی کرده و روند حزب را که بدل به بنگاه تقسیم پست و مقام شده ، مورد نقد قرار داده است. در گفت و گویی که در ادامه می خوانید، منتجب نیا به نقد رویه هایی می پردازد که امروزه به نام اصلاح طلبی و انقلابیگری به مردم عرضه شده است. او معتقد است که همچنان اصلاحات پاسخ گوی مشکلات امروز ایران است و در این میان تنها اصلاح طلبان باید با صدای رسا، به اشتباهات خود اعتراف کنند تا مردم بتوانند میان آن ها و پروژه اصلاحات، مرز قائل شوند. منتجب نیا، خودسازی و انسان سازی را نقطه آغازین پروژه اصلاحات می داند؛ چراکه انسان های وارسته باید برنامه های مختلف را پیش ببرند. آنچه در ادامه می خوانید، خلاصه ای از آن چیزی است که در این گفت و گوی تفصیلی مطرح شده است.

آقای منتجب نیا، برخی از تحلیلگران معتقدند اصلاح طلبان در بازه های مختلف، به ویژه پس از سال 92 در ائتلاف با دیگر گروه ها دچار اشتباهات فاحشی شدند و نسبت خود را با بسیاری از افراد که ذیل این جریان صاحب منصب شدند و عملکرد ضعیف و اشتباهاتی داشتند، مشخص نکردند. این سبب شده است اعتبار آنان مورد  پرسش قرار بگیرد. نظر شما در این باره چیست؟
یک مسئله این است که جریان اصلاحات از ابتدا تعبیر مشخصی برای خودش به جامعه ارائه نکرد. چارچوب مشخصی را تبیین نکرد که معلوم شود این اندیشه و تفکر، چه تعاملی با سایر اندیشه ها دارد و چه کسی یا گروهی می تواند در این قالب بگنجد. از آغاز نام گذاری جریان اصلاح طلب در سال ۷۶، بنده این انتظار را داشتم و همواره این موضوع را مطرح می کردم که باید خود را به صورت شفاف معرفی کنیم. مسئله دیگر این است که در عملکرد، برخی از اصلاح طلبان که در مسئولیت های اجرایی قرار دارند یا به مجلس وارد شدند، یا اندیشه اصلاح طلبی را فراموش کردند یا به آنچه از آنان انتظار می رفت، عمل نکردند. لذا بسیاری از مردم این گونه برداشت کردند که این آقایان، اصلاح طلبی را یک سکوی پرواز برای خود قرار داده اند تا از آنجا به پست و منصب برسند و منافع شخصی خود را دنبال کنند. از سال ۸۸ تا ۹۲، اصلاح طلبان در نهایت غربت و انزوا قرار گرفته بودند؛ یعنی کار به جایی رسیده بود که در آن زمان، ما که یک حزب رسمی و فراگیر داشتیم، حتی اجازه دعوت از اعضا برای صرف شام یا ناهار را هم نداشتیم و کاملا تحت فشار سیاسی بودیم. در سال ۹۲، فضایی به وجود آمد که اصلاح طلبان توانستند بار دیگر در عرصه سیاسی حضور پیدا کنند و آن جو سنگین را بشکنند و فضا را تا حدی مدیریت کنند. در آن زمان کاندیداهای معتمد و اصلح از جمله مرحوم آقای هاشمی را در اقدامی غیرمنتظره و تاریخی، رد صلاحیت کردند. بنابراین کار منتهی به این شد که در جریان اصلاحات و اعتدال گرایی، آقای عارف و آقای روحانی کاندیدای ریاست جمهوری شدند. از همان ابتدا معلوم بود که با وجود دو کاندیدا، شکست اصلاح طلبان قطعی است. در آنجا تدبیری که اندیشیده شد، این بود که یکی از دو کاندیدا کناره گیری کند و همه بر کاندیدای دیگر متمرکز شوند. در این جریان قطعا آقای روحانی کناره گیری نمی کردند؛ بنابراین دوستان درجریان اصلاحات از آقای عارف خواستند کنار بکشند و ایشان نیز قبول کردند. بنابراین آقای روحانی کاندیدای منحصربه فرد جریان اصلاحات شدند. این جریان به این معنا نبود که آقای روحانی کاندیدای ایده آل جریان اصلاح طلب است یا اینکه آقای روحانی تغییر روش و منش داده و اصلاح طلب شده است؛ بلکه به این معنا بود که اصلاح طلبان در تنگنایی قرار گرفته بودند که یا باید صحنه را ترک می کردند و به رقیب می سپردند یا برای حفظ نظام و کشور، یک درجه تنزل و به حداقل ها اکتفا می کردند و از آقای روحانی که اصلاح طلب نبود اما شعار و وعده هایش با جریان اصلاحات منطبق بود، حمایت کردند تا هم خطر از کشور و ملت دفع شود و هم بتوانند یک پیروزی نسبی به دست آورند. پس در آن پیچ خطرناک اصلاح طلبان هیچ راهی نداشتند. در دوره نخست دولت روحانی، وعده ها تا حدی عملی شد و رضایت نسبی اصلاح طلبان و مردم تأمین شد. برای دوره دوم انتخابات ریاست جمهوری در سال ۹۶ بار دیگر مسئله حمایت از آقای روحانی مطرح شد؛ چرا که گزینه های پیش روی او، افرادی بودند که انتخابشان برای کشور مخاطره آمیز بود. این شد که در سال ۹۶ هم اصلاح طلبان با جمعی از اعتدال گرایان ائتلاف و مجددا از آقای روحانی حمایت کردند. بنابراین در سال ۹۶ هم ما را در مضیقه ای قرار داده بودند که مجبور شدیم باز به همان حداقل ها اکتفا کنیم، اما در این دوره، نوعی معامله یک جانبه صورت گرفت؛ یعنی اصلاح طلبان از آقای روحانی بدون قید و شرط و تعهدی حمایت کردند. اما متأسفانه آقای روحانی و دولتشان بعد از پیروزی در انتخابات 96 خودشان را بی نیاز از اصلاح طلبان دیدند و به دنبال برنامه های دیگری بودند که قابل نقد و اعتراض هست و خواهد بود. امروز هم شاهدیم که مردم درکنار انتقاد به دولت، به اصلاح طلبان هم انتقاد دارند و می گویند شما بودید که آقای روحانی را در سبد ما قرار دادید و اگر شما نبودید، ایشان قطعا رأی نمی آورد. همچنین این شما بودید که در انتخابات مجلس لیست امید را معرفی کردید و از ما رأی گرفتید و حال باید پاسخ گو باشید. البته ما به مردم حق می دهیم که انتقاد کنند اما ما نیز پاسخ داریم؛ اینکه ما در یک تنگنا قرار گرفتیم که یا باید می ماندیم و در شرایط موجود فعالیت می کردیم یا عقب می نشستیم و صحنه را به جریان مقابل واگذار می کردیم.


اما فعالیت در این شرایط تنگنا به چه قیمت؟ به قیمت از دست دادن سرمایه های اجتماعی جریان اصلاحات؟
ببینید، حتی رئیس دولت اصلاحات هم که در رأس این تصمیم گیری ها بود، به این جمع بندی رسید که باید در این شرایط باز هم فعالیت کرد. قاعده ای بین علما وجود دارد مبنی بر اینکه چیزی که صد درصد تأمین نمی شود، همان درصدی را که ممکن است تأمین شود، انسان باید تأمین کند. منتها من شخصا به دوستان اصلاح طلب به خصوص در سال ۹۶ اشکالی وارد می دانم و آن این است که ما نباید یک طرفه از آقای روحانی حمایت می کردیم و حمایت خود را باید به صورت مشروط اعمال می کردیم. آن زمان بنده فریاد می زدم که ما نباید چک سفید امضا بدهیم؛ چرا که اگر آقایان از این پل بگذرند، دیگر اعتنایی به ما نخواهند کرد و همین طور هم شد. اگر همان زمان ما با آقای روحانی پای میز معامله می نشستیم و معاهده ای می بستیم که اصلاح طلبان حیثیت و سرمایه اجتماعی شان را پشت سر شما قرار داده اند و در ازای آن شما هم باید عهد و پیمان ببندی و به شعارهایی که داده ای عمل کنی، حال با وضعیت امروز مواجه نبودیم. اما متأسفانه آقایان اصلاح طلب یک جانبه آمدند و بدون هیچ قید و شرطی حمایت خود را اعلام کردند. امروز انتقادهایی به اصلاح طلبان وارد می شود که به حق هم هست. در شرایط کنونی، اصلاح طلبان، اعتدال گرایان و حتی اصولگرایان منصف باید همگی دست به دست هم دهند و راه حلی ارائه دهند و مشکلات دولت را حل کنند. آقای روحانی باید تیمی از کارشناسان اقتصادی شکل دهد و از نظرات آن ها استفاده کند و از آن ها برای رفع مشکلات معیشتی مردم راه حل بخواهد. اگر این اقدامات انجام گیرد، امید و نشاط در جامعه به وجود می آید و اصلاح طلبان می توانند مثل گذشته سرفراز باشند؛ لذا تا زمانی که آقای روحانی هست باید راهکاری برای حل مشکلات اقتصادی ارائه شود. مسئله دیگر در ارتباط با مسئولیت هایی است که خود اصلاح طلبان برعهده گرفته اند. شایع شده است که مجلس دهم، مجلسی اصلاح طلب است، شوراهای شهر نیز اصلاح طلب اند. بنده به هیچ عنوان قبول ندارم؛ چراکه در مجلس اصلاح طلبان در اقلیت قرار دارند. لیست امید در انتخابات اصلاح طلب نبود و تنها زمانی بسته شد که کاندیداهای درجه یک و حتی درجه دو اصلاح طلب رد صلاحیت شده بودند. این تصمیم غلطی بود که در شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان گرفته شد. نظر آن بود که چون ما کاندیداهای اصلح نداریم، برویم نفر سوم و چهارم را انتخاب کنیم و مبنا و ملاک را این قرار دهیم که کاندیداها با دولت مخالف نباشند. بنده با این تصمیم غلط مخالفت کردم ولی دوستان نپذیرفتند و لیست امید بدین شکل بسته شد. در شوراهای شهر هم اوضاع به همین گونه است. لیست امید به هیچ عنوان قابل دفاع نیست؛ چرا که تعداد افراد صالح در این لیست محدودند. اما متأسفانه فشار آوردند و از دوستان اصلاح طلب امضا گرفتند و حرف خود را به کرسی نشاندند و حال با عملکردی که در مجلس و شورای شهر داشته اند، موجب بدبینی عمومی شده اند. بنده علی رغم نظر برخی از دوستانمان معتقدم جریان اصلاحات باید بار دیگر خودش را به جامعه معرفی کند. یک مجموعه بیاید که نه خود و نه فرزندان و وابستگانشان فساد مالی و اخلاقی نداشته باشند، تا دوباره اعتماد مردم را به دست بیاورند.


برخی از تحلیلگران پس از انتخابات ۹۶، اعلام کردند که جامعه دیگر از بحران نسبی مشارکت در انتخابات گذر کرده است و مردم ایران به درکی رسیده اند که از سؤال هایی نظیر اینکه آیا باید در انتخابات شرکت کرد یا شرکت در انتخابات چه تأثیری دارد، عبور کرده اند. اما امروز می بینیم که نه تنها همچنان این سؤال مطرح است، بلکه حتی در بین برخی چهره های اصلاح طلب هم چنین سؤال هایی طرح شده است. در واقع با یک نوع تکثر در جریان اصلاحات مواجه شده ایم؛ تکثری که هیچ موقع به این معنا بروز بیرونی پیدا نکرده بود. برخی از حضور مشروط در انتخابات صحبت می کنند، برخی حتی تهدید کرده اند که در انتخابات شرکت نخواهند کرد و برخی معتقدند که باید مبتنی بر همین شرایط موجود، باز هم در انتخابات شرکت کرد. به ویژه اینکه شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان کارایی لازم را ندارد و انتخابات مجلس یازدهم در پیش است، این اختلاف نظرها چگونه حل می شود؟
اینکه بگوییم در یک زمان بحران حضور یا مشارکت نکردن مردم وجود دارد، کاملا اشتباه است. مردم با هیچ حکومت و هیچ جریانی قسم نخورده اند که تا آخر بایستند. به طور طبیعی حق انتخاب وجود دارد؛ یعنی مردم می توانند در انتخابات شرکت نکنند یا آگاهانه بعد از بررسی و شناخت شرکت و کاندیدای مدنظرشان را انتخاب کنند. اما باید بدانیم که انتخاب مبنای تعهد دائمی نیست مبنی بر اینکه مردم همیشه پای صندوق هستند و همیشه به این فرد یا جریان رأی می دهند. هر کسی هم که چنین تحلیلی داشته کاملا اشتباه است. مردم نشان داده اند که هر وقت امید و اعتمادشان حفظ شود پای صندوق هستند و همکاری می کنند، اما هرجا احساس نگرانی کنند، حضورشان کم رنگ می شود که در این صورت نه تنها خودشان، بلکه جامعه نیز ضربه می خورد. اما اینکه اصلاح طلبان نظرات مختلفی مطرح کرده اند و به جمع بندی مختلفی ازجمله تحریم، حضور مشروط یا حضور جدی رسیده اند، موضوعی طبیعی است. اما اگر ما بخواهیم این جریان را به این سمت بکشیم که ۷ تا ۸ ماه به انتخابات مانده، بگوییم مشکلاتی وجود دارد و چون دولت نتوانسته است آن را حل کند، ما انتخابات را تحریم می کنیم یا اینکه مشروط عمل می کنیم، به نظر من کاری ذاتا منطقی نیست. شرکت نکردن و تحریم کردن از این تاریخ زودهنگام یعنی من از اکنون حق خود را در خصوص صحبت از انتخابات سلب کنم؛ چون آن را تحریم کرده ام. بنابراین تحریم مطلق هیچ نفعی ندارد حتی دارای زیان هم هست. قصاص قبل از جنایت منطقی نیست و اگر کسی اعتراضی هم دارد، باید صبر کند اول کاندیداها مشخص شوند و بعد اگر نسبت به تأیید صلاحیت ها اعتراضی داشته باشد، ناراحتی و نگرانی خود را ابراز کند. اما درباره این موضوع که با چه ساختاری وارد صحنه انتخابات شویم، باید از گذشته درس بگیریم و کسب تجربه کنیم. ما ۳۴، ۳۵ سال تجربه داریم که احزاب خودشان مستقل از هر نهاد دیگری فعالیت می کردند و در ایام انتخابات دور هم جمع می شدند و با صمیمیت به ائتلاف و جمع بندی می رسیدند. اما از چند سال قبل، مانعی پیش آمد. شورای عالی سیاست گذاری اصلاح طلبان برای حل اختلاف در یک مقطع مشخص و ائتلاف در یک دوره ای خاص در سال ۹۴ تشکیل شد، اما متأسفانه یک مجموعه اندکی این امر استثنائی، غیر قانونی و غیردموکراتیک را نهادینه کردند. گفتند ما به جای اینکه بر احزاب تکیه کنیم، این شورا را برای همیشه تثبیت کنیم. شورایی که نه جنبه قانونی دارد و نه دارای عملکرد مثبتی است. من همیشه اصرار داشته و دارم که تکیه را بر احزاب داشته باشیم؛ ما باید تلاش کنیم احزاب فعالیت کنند، درون خودشان به جمع بندی برسند و بعد در جلسه ای احزاب بنشینند و ائتلاف کنند و به جمع بندی واحد و نهایی برسند. البته افرادی هم هستند که به هر دلیلی نمی خواهند وارد احزاب موجود شوند، اشکالی هم ندارد. می توان از نظر آن ها هم استفاده کرد و در جمع بندی حضور داشته باشند. اما اینکه ما بیاییم یک امر غیرطبیعی و غیردموکراتیک را جایگزین احزاب کنیم، کار شایسته ای نیست و درخواست این است که اجازه دهند دست احزاب برای انتخابات باز باشد. وقتی مردم ببینند احزاب هستند که با یکدیگر رقابت می کنند، تشویق می شوند در انتخابات حضور پیدا کنند. اما وقتی ببینند از بالا برای آن ها تصمیم گرفته می شود، دیگر آن را قبول ندارند. مردم می خواهند خودشان تصمیم بگیرند، خودشان آزادانه رأی دهند و اطاعت مطلق از بالادستی ها را قبول ندارند. البته این مسئله رشد مردم را می رساند؛ چرا ما با رشد و بلوغ مردم مخالفت می کنیم؟ چرا می ترسیم از اینکه مردم نظر دهند؟ عده ای هستند که از اصل انتخابات می ترسند و از حضور گسترده مردم پای صندوق رأی وحشت دارند که خب برخلاف نظر امام و رهبری و عقل و منطق است. اکنون که ما مدعی اصلاح طلبی هستیم، اینکه منفعل بنشینیم تا عده ای در بالا تصمیم بگیرند و برای ما تعیین تکلیف کنند، با روح و حقیقت اصلاح طلبی مغایرت دارد.


در جریان اعتراضات دی ماه سال 1396، بسیاری افراد، دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب را ناتوان از نمایندگی مطالبات عموم مردم می دانستند. نظر شما چیست و اگر این گونه باشد، چاره چیست؟
اعتراض حق مردم است و انتقاد آنان، چه به اصولگرایان و چه به اصلاح طلبان چه حتی به کلیت حاکمیت، باید اصلی مهم تلقی شود. اما اینکه در این شرایط چه باید کرد و آیا دیگر حیات سیاسی اصلاح طلبان و اصولگرایان به پایان رسیده است و باید رفت سراغ گزینه سومی، من بر این نظر نیستم. به عقیده من، ما باید با صدایی رسا و با شجاعت اعلام کنیم که ما مدعی اصلاح طلبی و انقلابیگری بودیم، اما اصلاحات را زیر پا گذاشتیم. اصولگرایان نیز به همین ترتیب اعلام کنند؛ اگر چه مدعی بودند، اما اصول را زیر پا گذاشتند. ما باید خودمان را از مفاهیمی چون انقلاب، اصلاح طلبی و اصولگرایی جدا کنیم، تا این مفاهیم فقط با ما تعریف نشوند. آن گاه می توانیم با مرز قائل شدن میان خود و این مفاهیم، تعریفی درست از این واژگان به مردم ارائه کنیم. ما باید بگوییم که انقلاب یا اصلاحات به این معناست، نه چیزی که من هستم! ما باید شهامت به گردن گرفتن قصور خود را داشته باشیم و به اشتباهاتمان اقرار کنیم. فکر می کنم با اعتراف به اشتباهات گذشته، می توان مشکلات امروز را حل کرد؛ چرا که مردم با ماهیت انقلاب و اصلاحات مخالف نیستند، بلکه با ما انقلابیون و اصلاح طلبان و مدعیان این مفاهیم مخالف اند. باید اعتراف کنیم که دروغ گفتیم، عمل نکردیم و اصلاحات چیز دیگری است. انقلاب هم آن چیزی است که مردم، شعار آن را می دادند؛ مردم استقلال و آزادی می خواستند. ما باید اقرار کنیم که نتوانستیم آزادی را به وجود بیاوریم.


از بحث های جناب عالی این طور می توان نتیجه گرفت که جریان اصلاح طلب نیز، نیاز به پوست اندازی دارد. دراین باره برای مثال در جریان اصلاحات، اصلاح طلبی در برخی افراد خلاصه شده است. در واقع برخی از افراد تبدیل به نماد اصلاح طلبی شده اند و عدول از آنان، خط قرمز تلقی می شود. اصلاح طلبی چگونه می تواند از این شخص محوری خارج شود؟
یکی از آفت هایی که امروز با آن روبه رو هستیم، همین مسئله ای است که اشاره کردید. عرض کردم متأسفانه برخی بدل به مجسمه برخی مفاهیم شده اند. ما باید اشخاص را در حد خودشان بدانیم، نه بیشتر. در همین زمینه امیر مومنان علی(ع) جمله ای آموزنده دارند. در جریان جنگ جمل، فردی از حضرت امیر پرسید که آیا عایشه، طلحه و زبیر می توانند بر باطل باشند یا نه؟ امیر مومنان نگفتند که بله می توانند بر باطل باشند؛ بلکه فرمودند: این پرسش اشتباه است و حق و باطل را بر مبنای افراد نباید شناخت. باید ابتدا حق را شناخت تا بتوانیم طرفداران حق را بشناسیم. امروز نیز متأسفانه ما سراغ افراد رفته ایم و در هر جناح، یک نفر را به عنوان نماد یک تفکر و جریان در نظر گرفته ایم. اگر یک مقدار از آن هم عبور کنیم، انگار به انحراف متهم می شویم. باید افراد را در هر رده با مقیاس ها و معیارها بسنجیم و اینکه آیا با حقیقت تطبیق دارند یا خیر.


باتوجه به نکاتی که تاکنون اشاره کردید، در شرایط موجود چه ساز و کاری برای اصلاح روندها پیشنهاد می کنید و درواقع پروژه اصلاح طلبی چگونه باید پیش برود؟
به نظر من اصلاح را باید از فرد شروع کرد؛ زیرا جامعه متشکل از افراد است و اگر افراد خودشان را اصلاح نکنند کسی نمی تواند پروژه اصلاحات را پیش برد. ما متنی مقدس تر از قرآن و برنامه ای جامع تر از آن نداریم، اما همین انسان ها هستند که باید آن را اجرا کنند و به همین دلیل به انسان هایی وارسته برای اجرای قرآن و برنامه های آن نیاز داریم. امروز نیز اگر اصلاح طلبان، اصلاحات را از خود شروع نکنند، نمی توانند به پروژه اصلاحات که امری تاریخی و ارزشمند است، کمکی کنند. من نمی خواهم وارد مصادیق بشوم اما نمونه های بسیاری را می توان ذکر کرد. از میان همین دوستان اصلاح طلب ما، به مجرد اینکه فردی مسئولیتی برعهده می گیرد، در ابتدا وضع زندگی خود را به کل تغییر می دهد. درنتیجه، عدم خودسازی افراد، مانعی جدی دربرابر اصلاحات است و به همین دلیل باید از ابتدا شروع کرد. اگر اکنون از مجموعه افراد انقلابی، هزار نفر را پیدا کنیم که همان روحیه نخست روزهای ابتدایی انقلاب را داشته باشند و اسیر آلودگی ها نشده باشند، می توانند تحول عظیمی ایجاد و بسیاری از مشکلات امروز را حل کنند.

 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->