معصومه متین نژاد | شهرآرانیوز؛ درباره نوجوانی و خاص بودنش زیاد شنیده بودم، اما نمیدانستم که میتواند تا این اندازه از یک کودک آرام و مطیع مانند امیر که سال هاست او را میشناسم، نوجوانی یاغی و سرکش بسازد، بچهای که نه سبک پوشش و آرایشش و نه رفتارش با خانوادهای که در آن بزرگ شده است سنخیتی دارد. این مسئله چند وقتی است عامل اصلی نزاع بین او و پدرش هم شده است و دوستم در جایگاه یک مادر، فقط نقش میانجی را برای آن ۲ بازی میکند. واقعیت این است که گذر از کودکی و ورود به جوانی با خودش آن قدر تغییر و تحول به همراه دارد که تغییرات جسمی بلوغ در آن گم میشود، مانند گرایش به دوستان جدید، استقلال طلبی بیش از اندازه، تصمیم گیریهای هیجانی و لحظه ای، و هزار و یک انتخاب متفاوت که ما را در جایگاه یک والد، بسیار متعجب میکند.
هرچه تفاوت کودکی که پیش از این میشناخته ایم با نوجوانی که اکنون میشناسیم بیشتر باشد، یعنی تأثیر عوامل بیرونی بر او بیشتر بوده است. منظورم محیطها و افرادی غیر از خانواده است مانند مدرسه و گروه هم سالان یا رسانهها و فضای مجازی، موضوعی که این روزها بیش از هر زمان دیگری به دغدغه والدین تبدیل شده است، زیرا آموزش مجازی دسترسی بچهها به اینترنت و فضای مجازی را بیش از پیش کرده است. آموزش مجازی فرصتی است که تهدیدی جدی در مسئله الگویابی و الگوپذیری نوجوانان هم محسوب میشود و در صورتی که با همراهی و برنامه ریزی مناسب خانوادهها همراه نباشد، خیلی زود آسیب هایش را نشان خواهد داد. بیگانگی با نظام و ارزشهای خانواده آشکارترین رفتاری است که ما آن را میبینیم. دکتر سید محسن اصغری نکاح، روان شناس کودک و نوجوان، هم بر حساسیت این موضوع تأکید دارد و در ادامه، راهکاریی برای آن پیشنهاد میکند.
بچهها چگونه الگوهایشان را انتخاب میکنند؟
الگوپذیری و الگویابی در نوجوانان فرایندی پیچیده و چندبعدی است. یعنی اگر تاکنون تصور میکردید نوجوان شما ممکن است فقط با یک نگاه از کسی خوشش بیاید و بدون دلیل جذب او شود و او را مرجع کارهایش قرار دهد، سخت در اشتباهید. آنچه او از آن خوشش میآید و به دنبال آن میرود، همان چیزی است که ما در خانه در همه سالهای کودکی او برایش مهیا کرده ایم. به زبان ساده تر، آنچه در خانواده برای ما ارزش است، برای نوجوانمان هم ارزش میشود و به دنبال آن میرود.
وقتی ما آگاهانه و ناآگاهانه درباره چیزی هیجان زده میشویم یا آن را به شدت دفع میکنیم، یعنی آن موضوع برایمان مهم و دغدغه است. کودک هم ناخواسته آن را در ضمیر ناخودآگاه خودش ثبت میکند. برای نمونه اگر شما همیشه در جمع خانواده از ثروت و داشتههای دیگران، چگونگی به دست آوردن آن و خواسته تان برای رسیدن به آن نقطه حرف بزنید، بچهها هم آن را یک ارزش میپندارند و در بزرگ سالی، افرادی را که دارای این ارزشهای پنهان و آشکار باشند در ذهنشان دنبال میکنند و از جمع دیگران آنها را برمی گزینند.
هم چنین وقتی مدام از چهره زیبای دیگران، عملهای زیبایی و خرید لوازم آرایشی صحبت میکنید یا زمان زیادی را در طول روز برابر آینه در حال براندازکردن چهره خود هستید، ناخودآگاه این پیام را به کودکتان میدهید که زیبایی چهره یک ارزش است و او برای پذیرفته شدن از طرف دیگران باید به دنبال چنین ارزشهایی باشد. این کودک در سن نوجوانی و جوانی افزون بر اینکه دائم تلاش میکند خودش را زیباتر از بقیه هم سن وسالانش نشان دهد، به سمت افرادی با این خصوصیت هم گرایش پیدا میکند، کسانی که زیبایی چهره و تلاشهای گوناگونشان برای زیباتر جلوه کردن، تنها بخش کوچکی از ابعاد شخصیتی شان است که از این به بعد الگوی فرزند شما خواهند شد.
آیا فقط خانواده در الگویابی بچهها نقش دارد؟
شما در جایگاه پدر یا مادر بیشترین تأثیر را بر فرایند الگوپذیری و الگویابی فرزندتان دارید، اما تنها عامل تأثیرگذار نیستید. بچهها تا پنج شش سالگی که در خانه به سر میبرند، همه آرزویشان تبدیل شدن به یکی مانند والدینشان است، قدرتی مطلق که هر کاری میتواند انجام دهد، هر چیزی میتواند بخرد و هر تصمیمی بخواهد میتواند بگیرد. اما با ورود به فضای آموزشی، همه چیز یکباره تغییر میکند. او با قدرتی بالاتر از والدینش روبه رو میشود که اطلاعات، توانایی و قدرت عمل بیشتری دارد، کسی که نمره میدهد، عملکرد او و والدینش را نقد میکند و جواب خیلی از پرسشهایی را میداند که والدینش نمیدانند. برای همین، قدرت تأثیرگذاری مربیان و معلمان بر بچهها را هم نباید در این فرایند دست کم گرفت.
اما وقتی کودکی وارد مرحله نوجوانی میشود و توانایی تصمیم گیری و انجام برخی کارها را پیدا میکند تازه متوجه میشود او هم میتواند دارای همان قدرت و توانایی باشد. برای همین، به سمت هم سن وسالانش گرایش بیشتری پیدا میکند. پذیرفته شدن در جمع آنها و تأیید گرفتن از آنها برایش ارزشمند میشود و ترجیح میدهد زمان بیشتری با آنها سپری کند. در این بین، نوجوانی که از نظر هویتی و شخصیتی قویتر باشد، نقش مرجع را برای بقیه بازی خواهدکرد. خلاصه اینکه این خانواده است که مسیر الگویابی را برای بچهها آماده و مدرسه آن را ریل گذاری و هدایت میکند.
فضای مجازی و سلبریتیها چقدر تأثیرگذارند؟
رسانهها بخش جدایی ناپذیر از زندگی امروز شده اند، به ویژه اینکه بین المللی بودنشان آنها را در مقایسه با گذشته جذابتر هم کرده است. این مسئله در فضای کنونی که به دلیل شرایط قرنطینه، آموزش را هم به سمت فضای مجازی برده، اهمیت بیشتری در تأثیرگذاری بر ارزشهای ملی، دینی و فرهنگی ما پیدا کرده است. بخش زیادی از جذابیتی که این رسانهها و شبکههای اجتماعی دارند، به الگوها و مدلهای ارائه آنها برمی گردد که برپایه منافع صاحبان قدرت و ثروت تنظیم شده اند، یعنی مصرف گرایی بیشتر مخاطبانشان در هر زمینه ای.
تکرار زیاد این الگوها در رسانههای مختلف و معرفی دامنه گسترده تری از آنها مخاطبان نوجوان ما را که هنوز به قدرت تفکر تحلیلی لازم دست نیافته اند، به این نتیجه میرساند که این افراد میتوانند الگوی مناسبی برای آنچه در جست وجوی آن هستند باشند، زیباییای که از طریق عملهای مختلف و استفاده بی رویه از لوازم آرایشی ایجاد میشود، شادیای که با تفریح و وقت گذرانی در فضاهای خاصی امکان پذیر است، ثروتی که از راهی غیر از تلاش به دست میآید و شهرتی که باید با در معرض دید بودن از روشهایی مشخص ایجاد شود. خلاصه اینکه این رسانهها برای مخاطب نوجوان ما حکم «خواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت شو» را دارند.
چگونه الگوهای مناسب را به فرزندان معرفی کنیم؟
پیش از این هم گفتیم که الگوسازی فرایندی پیچیده و چندبعدی است. اگر میخواهیم نسلی پویا و سالم و به تبع آن جامعهای توسعه یافته داشته باشیم، باید از همین امروز برای آن برنامه ریزیای همه جانبه بکنیم، یک کار گروهی و منسجم.
در گام نخست، خانوادهها باید مراقب داده هایشان به بچهها باشند. ارزش گذاری درست میتواند مسیر آنها را برای آینده روشن کند:
تمرکز بر سیرت و زیباییهای درون به جای صورت و ظواهر، تمرکز بر تلاش به جای نتیجه و تمرکز بر روزی حلال به جای کسب ثروت نمونهای از ارزشهایی هستند که خانوادهها باید بچهها را با آنها آشنا کنند.
آموزش تفکر انتقادی درست به بچهها به آنها کمک میکند توانایی مقایسه الگوهای مختلف را با هم داشته باشند.
خرید و مطالعه کتابهای مناسب درباره شخصیتهای برجسته مانند مشاهیر بزرگ علمی و ادبی کشورمان میتواند برای بچهها یادآور ارزشهایی باشد که خانواده به دنبال آن هاست.
انتخاب دوستان برگزیده برای بچهها با رفت وآمد با خانوادههای شایسته دارای فرزند، پیش از آنکه آنها خودشان دست به انتخاب بزنند، میتواند پالایش کنترل شدهای برای گروه هم سالان بچهها باشد.
نشان دادن واقعیت زندگی الگوهای کاذبی که رسانهها و فضای مجازی آنها را به بچهها معرفی میکنند، البته نه از طریق جبهه گیری و حمله مستقیم به آنها و ارزشهایی که بچهها در جست وجوی آنها هستند.
سالم سازی فضای آموزشی با تمرکز بر انتخاب معلمان و مربیان کارآزموده و متعهد، یکسان سازی امکانات تحصیلی برای همه دانش آموزان و معرفی الگوها و شخصیتهای برگزیده داخلی در کتابهای درسی و برنامههای آموزشی بچه ها.
توانمندسازی و حمایت از خانواده و تحکیم بنیانهای آن از سوی دستگاههای متولی. بررسیها نشان میدهد فقر و رفاه مطلق یا آزادی و سخت گیری بیش ازاندازه، همه، به یک اندازه برای بچهها آسیب زا هستند.
الگوها حکم مرشد و راه را برای بچهها دارند. خیلی وقتها کافی است تنها راه را به آنها نشان بدهیم. معرفی الگوها و شخصیتهای بزرگ دینی، فرهنگی، علمی و ادبی کشورمان مانند شیخ بهایی، زکریای رازی، سردار سلیمانی، دانشمندان هستهای و مشاهیر ادب در قالب فیلم، سریال، انیمیشن و بازیهای رایانهای از طریق رسانههای مختلف به ویژه صداوسیما میتواند این نقش را به خوبی بازی کند.
ما هر اندازه روی فضای مجازی کنترل داشته باشیم، باز هم نمیتوانیم بچهها را تنها با مبانی ملی، فرهنگی و دینی خودمان تربیت کنیم، چون اساس فضاهای تعاملیای که بیگانگان از طریق شبکههای اجتماعی مانند فیس بوک، توییتر، اینستاگرام و تلگرام برای ما فراهم آورده اند، بر پایه خواستهها و منافع خودشان بنا شده است، بنابراین ایجاد یک فضای مجازی ملی ضرورت دارد.
نمادسازی در فضاهای شهری و وسایل و امکانات بازی و تفریح برای بچهها براساس الگوهای برجسته ملی و دینی، ظرفیت گستردهای است که نهادهایی مانند شهرداریها باید بیشتر روی آن کار کنند.