به گزارش شهرآرانیوز؛ یک هفته تمام؛ از چهارشنبه، اول بهمن، که مهرداد میناوند با نفسی بریده پا به بیمارستان لاله گذاشت، تا شامگاه چهارشنبه، هشتم بهمن، عوض ۷ روز، گویی ۷۰ سال برای دوستان و خانوادهاش گذشت. کاش ویروس منحوس عوض امروز ۲۰ سال قبل به سراغ پسر شوخ و طناز سیمتری جی تهران میآمد. آن روزها که بدنش آماده هر جنگی بود؛ بدون حتی چنددرصد چربی اضافه. قامتی کشیده، صورتی استخوانی و سروگردنی ستبر. آن روز که صد حریف را در زمین و بیرون آن میطلبید، خبری از کرونا و دیگر ویروسهای منحوس نبود.
او ۲ دهه قبل ششهایی داشت به اندازه یک وال بزرگ. مگر خستگی میشناخت؟ مگر به این سادگیها تسلیم میشد؟ نگاه به کریخوانیهای چندسال اخیرش نکنید؛ او از آنانی نبود که از بیرون فرمان لنگشکن بدهد. او روزگاری خودش از سلاطین لنگکردن بود. اما خب، این بازی روزگار است. گرد پیری رگباری به سروصورتمان مینشیند و آرامآرام، بیآنکه بفهمیم، از درون پیرمان میکند.
اما برای پسر عجول فوتبال ایران این گرد، گویی دوپینگ کرده بود. فقط ۴۵ سال سن داشت. از عجله گفتیم؛ به ۲۰ سال نرسیده بود که جایگاه ثابتی در ترکیب اصلی تیمملی دستوپا کرده بود. آن هم در چه دورهای؟ زمانی که رضا شاهرودی برای خودش حکومتی در جبهه چپ پرسپولیس و تیمملی داشت. کمی بعدتر، بیآنکه کسی مزاحم دیگری شود، جا برای جفتشان در ترکیب پرسپولیس باز شد. اما پسرک عجول که زود لباس ملی و پرسپولیس را از آن خود کرده بود، لژیونر شد تا دوره درخشانی در اروپا سپری کند. بعد از چندین سال موفقیتآمیز، به ایران بازگشت، اما در دوره بازگشت، دیگر شباهتی به بازیکن سابق نداشت. ناباورانه در سیسالگی کفشهایش را آویخت. چرایش بماند برای بعدها.
چپپای خوشتکنیک بعد از وداع با چمن سبز، گویا با زندگی سفید هم بهگونهای قهر کرد. رفت و در غبارها گم شد. صورت پفکرده، موی ریخته، چربیهای اضافه. نه، این هیچ شباهتی به آن میناوند ترکهای خودمان ندارد. بعدترها دوستان نزدیکش به رسم دوستی دستش را گرفتند، اما گویی دل مهرداد از چیزهای دیگری پر بود و معلوم بود در پس همه آن کریخوانیها برای رقیب، یک بغض فرو نخورده آزارش میدهد. خیلی از ما یک پنجره پنهان آن پشتها داریم که گاهی از آن به بیرون میخزیم. با وجود این، دوستان نزدیکش میگویند که بعد از تجدید فراش، با خودش عهد کرد مسیر دیگری را پیش بگیرد.
نشان به آن نشان که در آخرین باری که در قاب تلویزیون اینترنتی ظاهر شد، دیگر کری نخواند و فحوای حرفش یک چیز بود در این مایهها؛ وضعیت مردم خوب نیست و شاید هر جملهای که در قالب کری بیان شود، همانند تیری است که بر قلب این و آن مینشیند. از این رو ناباورانه هیچ پاسخی به حرفهای امیرحسین صادقی نداد و اینگونه زیبا، بازی کریخوانی را تمام کرد. مهرداد فرصت داشت زودتر خودش را به بیمارستان برساند، اما به تصور اینکه مانند خیلیهای دیگر با چند روز استراحت خوب میشود، خانه ماند. آنقدر دیر به بیمارستان رسید که پزشکان در همان روز نخست بستریشدنش از مردم طلب دعا کردند. بله، او بسیار دیر به بیمارستان آمد و اولین اشتباهش درباره این ویروس عجیب، ناشناخته و پیشبینینشدنی به آخرین اشتباهش تبدیل شد.
۷ روز جانانه مقاومت کرد و دست آخر به گفته تیم پزشکی، بهعلت آمبولی ریه، بازی را واگذار کرد. یک لخته خون در سرخرگ پسر همیشه سرخپوش کار را تمام کرد. تازهعروسی که ماهعسلش را ۷ روز پشت در آیسییو بیمارستان لاله سپری کرده بود، بدترین خبر جهان را از پزشکان شنید. ساعت ۲۲ چهارشنبه، هشتم بهمن ۱۳۹۹، کمتر از ۲ ماه مانده به پایان قرن چهاردهم، کار آقای شماره ۲۵ با دنیای فانی تمام شد و از پی ۲۴ رفت. حالا پرسپولیسیها روی سکو باید ۲ دقیقه کامل سکوت کنند.