علی باقریان| هم موافقان فیلم «شبی که ماه کامل شد» و هم مخالفان آن به وجود شخصیتهای منفیِ سمپاتیک در این فیلم اشاره کردهاند، شخصیتهایی که همذاتپنداری مخاطب را برمیانگیزند. دسته اول از این امر بهعنوان ویژگی مثبت یاد کردهاند و دسته دوم بهعنوان ویژگی منفی. اما آیا اینچنین است؟ یعنی آبیار، در مقام نویسنده، خواسته و توانسته شخصیتهای منفیِ سمپاتیکی خلق کند؟ پاسخ خود من به این پرسشها این است که فیلمساز، فارغ از اینکه کارش بهلحاظ اخلاقی درست بوده یا نه، خواسته شخصیتهای منفی سمپاتیکی خلق کند، اما نتوانسته ازپس این کار برآید، یعنی مثلا خواسته نشان دهد عبدالمالک ریگی محصول اوضاعی خاص است و تنها عامل آنهمه جنایت نیست (این از سخنانی که برخی از شخصیتها میگویند پیداست)، اما در عمل قرائت رسمی درباب او و پیروانش را تکرار کرده است.
امروزه «چندصدایی» مدنظرِ «میخائیل باختین»(فیلسوف و نظریهپرداز روس) ارزشی ضروری در خلق یک فیلم داستانی است. چندصدایی، بهویژه در ساخت فیلمهایی که با معتَقدات سروکار دارند، اهمیتی بیشازپیش مییابد، زیرا رویکردهای مختلف و متعارضی به یک امر هست که گاهی شیوع و رَوایی و اهمیتی یکسان دارد. تریلرهای سیاسیِ اقتباسی ازایندست فیلمها هستند. در اینگونه فیلمها، روایت بیطرفانه و منصفانه اهمیت بسزایی دارد. بهنظر میرسد «شبی که ماه کامل شد» نیز، حتی اگر خود آبیار این عنوان را نپذیرد، یک تریلر سیاسی است. فیلمساز خواسته یک داستان عاشقانه روایت کند، اما نیت و قصد او نافی این نیست که اثرش را یک تریلر سیاسی بدانیم. اما اثر آبیار چندصدایی نیست (البته باید اقرار کرد که تولید چنین فیلمی در سینمای ما کار چندان سادهای نیست. همین سخنگفتن از «شخصیتهای منفی سمپاتیک» نشاندهنده آن است که ما درباب شخصیتها پیشفرضهای داریم که به این سادگیها نمیتوانیم آنها را کنار بگذاریم).
اما گفتم که آبیار لااقل کوشیده اثری چندصدایی بیافریند. او بر روایت یک ماجرای عاشقانه، یعنی ازدواج و زندگی عبدالحمید ریگی با فائزه منصوری، متمرکز شده و جابهجا در روایت اصلی دست برده تا بتواند توازنی بین طرفین ماجرا ایجاد کند. البته باید دانست که تأکید بر روایت یک ماجرای عاشقانه در «شبی که ماه کامل شد» کاملا خودخواسته و لزوما از سر علاقه نبوده است؛ فیلمساز با این کار ضمنا خود را از افتادن به دامِ ساختنِ یک فیلمِ شبهسفارشی حفظ کرده است. چنانکه یکی از بازیگران فیلم گفته است، «شبی که ماه کامل شد» فیلم عبدالمالک ریگی نیست. مطابق گفته اعظم محسنیدوست، مادر فائزه منصوری، دخترش راضی به ازدواج با عبدالحمید که حتی برای جلبنظر خانواده همسر آیندهاش شیعه میشود نبوده و پدر ناتنیاش او را به این کار واداشته است. همچنین مادر عبدالحمید در دنیای واقعی فردی خشن و سنگدل است.
آبیار حتی در زمان و مکان ماجرا هم تاحدی دست برده و گاهی از نگاه عبدالحمید ماجرا را روایت کرده تا داستایفسکیوار اثری چندصدایی خلق کند، اما در این کار موفق نبوده است. چرا؟ اولا، او در بهتصویرکشیدن عشق عبدالحمید و فائزه اغراق کرده و بدینترتیب کار خود را برای نشاندادن تحول مرد بسیار دشوار ساخته است. چگونه فردی تااینحد عاشقپیشه و رقیقالقلب به آدمکشی تبدیل میشود که حتی روی عشق خود نیز پا میگذارد؟ این تحول را در فیلم نمیبینیم. از آن عواملی که عبدالحمید و برادرانش را به این راه کشاندهاند خبری نیست، جز در سخنان کلیشهای غمناز، مادر برادران ریگی. طرفه آنکه همین زن که تاحدی به پسرانش حق میدهد وقتی دیگر عبدالمالک را گمراه میخواند. لابد فیلمساز این کار را برای این کرده که بگوید میداند دربین ریگیها و کلا بلوچها هم آدم خوب هست! سخنانی که فائزه در مدح قوم بلوچ میگوید نیز از همیندست است. خب، این بدیهی است که عبدالمالک ریگی در قوم بلوچ یک استثناست.
عبدالمالک «شبی که ماه کامل شد» نیز فردی فریبکار و نیرنگباز است که کردارش بهوضوح با گفتارش درتناقض است و ایدئولوژی قدرتمندش را تنها در حرفهایش میتوان دید. گویا باید دوباره فرمان «نشان دهید؛ نگویید» را به خانم آبیار یادآوری کنیم: معرفی شخصیت دستکم به سه شیوه ممکن است: بگذاریم خودش سخن بگوید، وصفش کنیم، رفتارش را نشان بدهیم. آنچه در ساخت یک اثر سینمایی بایسته است این آخری است. اگر میخواهیم اثری چندصدایی خلق کنیم که در آن هر کسی بتواند عقیده خودش را اظهار کند، اول باید در شخصیتپردازی راه درست را برگزینیم. متأسفانه، بهدلایلی که مجال طرح آنها نیست، ساخت یک فیلم سیاسی در کشور ما کار دشواری است. فیلمسازانی که قصد این کار را دارند، باید از راههای فرعی بروند. ازبین اینهمه فیلم سیاسی که در سالهای اخیر ساخته شدهاند، از «آشغالهای دوستداشتنی» گرفته تا «سیانور» و «امکان مینا» و «ماجرای نیمروز»، کدامهاشان را بهعنوان اثری چندصدایی میتوان برگزید؟
درست 9سال پیش در چنین روز هایی مردم کشورمان به ویژه آن هایی که عزیزانشان را در عملیات های تروریستی سیستان وبلوچستان از دست داده بودند، خوشحال بودند و به هم نقل و شیرینی تعارف می کردند. اواخر خرداد بود و «عبدالمالک ریگی» اعدام شده بود اما مادر فائزه و شهاب منصوری که دختر و پسرش به دست عوامل ریگی مظلومانه به شهادت رسیده بودند، هنوز داغ دلش التیام نیافته بود. اعظم محسنی دوست بیشتر از اینکه برای از دست دادن دو جگرگوشه اش ناراحت باشد، دلش برای مظلومیت آن ها می سوخت. سال ها بعد در سی وهفتمین جشنواره فیلم فجر، نرگس آبیار با ساخت فیلم «شبی که ماه کامل شد» تلاش کرد تا به اندازه بضاعت خود این خواهر و برادر را از مظلومیت درآورد و آن ها را به همه معرفی کند. شبی که ماه کامل شد روایتگر قصه ای تلخ اما واقعی از سرنوشت فائزه و شهاب بود که نگاهمان را به کلی از هرآنچه درباره گروهک تروریستی موسوم به «جندا...»(جندالشیطان) دیده یا شنیده بودیم، تغییر داد.«شبی که ماه کامل شد» توفیق داشت در 13رشته، نامزد دریافت سیمرغ شود و 6سیمرغ را در قفسه افتخارات خود بچیند. محمدحسین قاسمی، نرگس آبیار، هوتن شکیبا، الناز شاکردوست، فرشته صدرعرفایی، محمدرضا شجاعی و ایمان امیدواری به ترتیب سیمرغ بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین بازیگر نقش اول زن، بهترین بازیگر نقش دوم زن، بهترین طراحی صحنه و بهترین طراحی گریم این اثر را از آن خود کردند.