علت صدای انفجار در گناوه بوشهر چه بود؟ (۳۱ فروردین ۱۴۰۳) وزیر بهداشت: درمان سرطان در کشور رایگان می‌شود ۸ مصدوم در برخورد ۳ دستگاه خودروی پراید در جاده قدیم نیشابور-مشهد + عکس (۳۱ فروردین ۱۴۰۳) آغاز انتخاب رشته‌ آزمون دکتری سال ۱۴۰۳ از اول اردیبهشت سقوط جرثقیل در پتروشیمی رازی | ۲ نفر جان باختند «مجید راهب» پدر گلاب ایران درگذشت + علت فوت آخرین وضعیت آب‌و‌هوای کشور | رگبار پراکنده و وزش باد در مناطقی از غرب و شمال غرب (۳۱ فروردین ۱۴۰۳) هشدار جدی به شکارچیان برای خروج از منطقه کوهسرخ تردد روان در تمام محور‌های مواصلاتی کشور | محور‌های شمالی بدون محدودیت (۳۱ فروردین ۱۴۰۳) زلزله ۴.۲ ریشتری، «روداب» خراسان‌رضوی را لرزاند (۳۱ فروردین ۱۴۰۳) آسیب شناسی خشم و راهکارهای کاهش خشونت در جامعه کشف راز قتل جوان ۴۰ ساله به دست بادیگاردها در مشهد کشف ایمپلنت‌های قاچاق در تهران قتل خونین مدیر یک شرکت‌ لوازم آرایشی در برج ۲۰ طبقه‌اش به دست دوست صمیمی! ممنوعیت عرضه رایگان کیسه‌های پلاستیکی در فروشگاه‌های زنجیره‌ای|مشهد، شهر پیشگام در مدیریت پسماند است سرگردانی مسافران «فلای دوبی» در فرودگاه مشهد دستگیری یک قاچاقچی و کشف ۵۶۶ کیلوگرم مواد مخدر از یک دستگاه تریلی در هنگ مرزی تایباد یک کشته و چهار مصدوم بر اثر تصادف با تریلر در جاده تربت حیدریه (۳۰ فروردین ۱۴۰۳) کشف ۲ کیلو و ۸۵۰ گرم مواد مخدر صنعتی در گمرک دوغارون کمبود ۶ هزار لیتر آب برثانیه در مشهد برای تابستان ۱۴۰۳
سرخط خبرها

روایت تلخ پاس‌کاری یک مبتلا به سرطان در بیمارستان‌های مشهد

  • کد خبر: ۶۱۳۸۱
  • ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۰:۴۲
روایت تلخ پاس‌کاری یک مبتلا به سرطان در بیمارستان‌های مشهد
بیمارگردانی پشت در‌های بیمارستان‌های مشهد و پاس کاری از این بیمارستان به آن بیمارستان، زخم کهنه‌ای است که هر روز در گوشه و کنار این شهر دهان باز می‌کند، اما برای درمانش گویی هیچ نسخه‌ای پیدا نمی‌شود.
محدثه شوشتری | شهرآرانیوز؛ بیمارگردانی پشت در‌های بیمارستان‌های مشهد و پاس کاری از این بیمارستان به آن بیمارستان، زخم کهنه‌ای است که هر روز در گوشه و کنار این شهر دهان باز می‌کند، اما برای درمانش گویی هیچ نسخه‌ای پیدا نمی‌شود. این تجربه تلخ را کمتر کسی است که در پروسه درمان و بستری یکی از عزیزانش نچشیده باشد.
 
حال اگر بیمار بی سرپرست باشد و نیازمند، این پروسه درمان و بستری، حکایتی غریب و جان سوز می‌یابد که آن را بخوانید: «غم نامه یک بیمار». آنچه در ادامه روایت می‌شود، غم نامه زنی تنها و بی سرپرست در حاشیه شهر است که بعد از چند شبانه روز درد کشیدن، گروهی نیکوکار او را پیدا می‌کنند، اما برای درمان این بیمار هیچ کدام از بیمارستان‌هایی که به آنجا مراجعه می‌کنند، حاضر به پذیرش نمی‌شوند.


از جاده سیمان به بیمارستان هاشمی‌نژاد

سرطان به روز‌های خوره انداختنش به جان مرضیه رسیده است و درد امانش نمی‌دهد. مرضیه ۴۴‌سال بیشتر ندارد. پدر و مادرش از دنیا رفته‌اند و خواهر و برادر یا بستگان دیگری در مشهد ندارد. او این روز‌ها تنهاتر از هر زمانی است. زخم‌های سرطانی شروع به خون‌ریزی کرده‌اند و ناله‌های این زن بی‌سرپرست به هیچ جا در گوشه‌ای از شهر نمی‌رسد. بسیج محله و گروهی از خیران صبح سه‌شنبه نوزدهم اسفند، او را در بستری که با مرگ پنجه می‌زند، پیدا می‌کنند. بعد از چند شبانه‌روز درد کشیدن، آن‌ها بلافاصله تصمیم به انتقال مرضیه به بیمارستان و آغاز درمانش می‌گیرند.

خانمی از گروه خیران پیش‌قدم می‌شود و او را به نزدیک‌ترین بیمارستان دولتی به جاده سیمان مشهد، یعنی بیمارستان هاشمی‌نژاد می‌رساند. کادر درمانی بیمارستان هیچ‌کاری جز بستن زخم‌های این بیمار انجام نمی‌دهند و اعلام می‌کنند که برای بستری باید بیمار را به بیمارستانی دیگر منتقل کنند. فرد نیکوکار می‌گوید که این بیمار بی‌پناه است و اگر امکان دارد در بیمارستان هاشمی‌نژاد برای درمان بستری شود. اما کادر درمان نمی‌پذیرند. همراه بیمار حتی خواهش می‌کند که حداقل یک آمبولانس با‌توجه‌به وضعیت وخیم بیمار و اینکه توانایی راه‌رفتن و ایستادن ندارد، به او بدهند تا بیمار را به بیمارستان دولتی دیگری ببرد، اما قبول نمی‌کنند و می‌گویند خودتان با آمبولانس خصوصی، او را ببرید به بیمارستانی دیگر؛ زیرا ما فقط با دستور اعزام بیمار می‌توانیم آمبولانس بدهیم.

از بیمارستان هاشمی‌نژاد به بیمارستان قائم

مرضیه در میان تماس‌های تلفنی‌ای که فرد نیکوکار با این فرد و آن فرد برای جور‌شدن مبلغ پول آمبولانس برقرار می‌کند، خیلی آرام ناله می‌کند. خدا می‌داند ناله‌اش از درد خوره‌های سرطانی است که به جانش افتاده یا از درد بی‌کسی در یک شهر ۳ میلیونی که حداقل برای تسکین بیماری‌اش، بیمارستانی او را نمی‌پذیرد.

در‌نهایت آمبولانس خصوصی با تخفیفی که برای یک زن بی‌سرپرست و بی‌سرپناه قائل می‌شود، قبول می‌کند با هزینه ۲۲۰‌هزار‌تومان بیمار را به بیمارستانی دیگر منتقل کند. بیمار را به بیمارستان قائم، یکی از دو بیمارستان بزرگ دولتی شهر، می‌رسانند. او باز هم پشت سد بیمارستان می‌ماند و اعلام می‌کنند، چون بیمار سرطانی است، ببرید به بیمارستان امید. آمبولانس خصوصی هم درگیر‌ودار این ماجرا، بیمار را آنجا رها نمی‌کند و به همراه فرد نیکوکار او را تا بیمارستان امید منتقل می‌کنند.

از بیمارستان قائم به بیمارستان امید

مرضیه همچنان درد دارد و چشم‌هایش را بسته است؛ هم به روی درد‌های زندگی و هم درد نداری، بی‌کسی و تنهایی و حالا بدتر از همه، دردِ بیماری. او و همراه نیکوکارش، ناامید از بیمارستان قائم با همان آمبولانس خصوصی راهی بیمارستان امید ویژه بیماران سرطانی می‌شوند. برخلاف امیدی که برای بستری و درمان داشتند، کادر بیمارستان امید، آن‌ها را ناامید می‌کند و از پذیرش بیمار سر باز می‌زند. کادر بیمارستان امید اعلام می‌کند که حتما باید دستور پزشک برای بستری بیمار باشد.
 
بدون دستور بستری، امکان پذیرش نیست. اعلام می‌کنند باید ابتدا بیمار در درمانگاه بیمارستان پذیرش شود و اگر پزشک دستور بستری داد، بستری می‌کنیم. خانم نیکوکار حاضر می‌شود که این پروسه را پیگیری کند، اما در ساعت‌۱۴ ظهر سه‌شنبه پزشکان درمانگاه هم نبودند و اعلام می‌شود که در روز‌های زوج باید به درمانگاه مراجعه کنند و آن روز سه‌شنبه بود و روز فرد.

ناامید از بیمارگردانی و بازگرداندن بیمار به خانه

زن نیکوکار که از صبح، سه بیمارستان دولتی را با سر‌و‌کله‌زدن با تیم‌های کادر بیمارستانی، سر کرده است، کلافه از این سردرگمی، از دیگر افراد گروه خیران می‌خواهد که بعد از یک نیم‌روز بیمارگردانی او، حالا فرد دیگری بیاید و جایگزین این حکایت بیمارگردانی شود. سریع‌ترین داوطلبی که می‌تواند خودش را به بیمارستان امید برساند، مردی جوان از گروه خیران است.
 
او با ارتباطات رسانه‌ای که دارد، از گزارش‌۵ سیمای استانی و خبرنگار ما در روزنامه شهرآرا می‌خواهد که به موضوع این برخورد کادر بیمارستان‌ها در پذیرش یک بیمار نیازمند ورود پیدا کنند. این فرد نیکوکار به کادر بیمارستان امید هم اعلام می‌کند که اگر بیمار را پذیرش نکنند، او را جلو بیمارستان روی پارچه‌ای در بستر بیماری می‌گذارند و رسانه‌ها را خبر می‌کنند. با جدی مطرح‌کردن این موضوع، بحث تا اتاق مدیر بیمارستان هم می‌رسد. مدیر بیمارستان اعلام می‌کند که برای بستری‌کردن بیمار باید پزشک دستور دهد.
 
در‌نهایت مرد نیکوکار از مدیر بیمارستان می‌خواهد که حداقل یک آمبولانس برای انتقال او به بیمارستانی دیگر بدهند. ابتدا مدیریت بیمارستان قبول می‌کند و او آمبولانس خصوصی را تسویه می‌کند و آمبولانس می‌رود. بعد از چند دقیقه که قرار بود آمبولانسی از بیمارستان امید، این بیمار بی‌سرپرست را راهی کند، اعلام می‌کنند که دراختیارگذاشتن آمبولانس منتفی شد؛ زیرا این زن اگر در مسیر انتقال فوت کند، چون در بیمارستان آن‌ها پرونده نداشته است و بیمار آن‌ها محسوب نمی‌شود، برای آن‌ها مسئولیت دارد. در‌نهایت مرد جوان پارچه‌ای را روی صندلی عقب خودرو خود پهن می‌کند تا خون‌ریزی زخم‌های بیمار را نگه دارد و چاره دیگری جز برگرداندن بیمار به خانه نمی‌ماند.

تخت خالی نداشتیم!

خبرنگار شهرآرا همراه با تیم نیکوکاران، تماس‌های تلفنی با متولیان در مجموعه‌های مختلف برای رسیدگی به درمان این بیمار بی‌سرپرست را شروع می‌کند. ابتدا با دفتر مدیر بیمارستان امید تماس می‌گیریم. خانمی پاسخ می‌دهد و بعد از گفتن ماجرای بیمار، می‌گوید: تخت خالی نداشتیم. آمبولانس خواستند و ما دادیم تا بیمار را به بیمارستانی دیگر منتقل کنند. این ادعای دفتر مدیر درحالی مطرح می‌شود که همان قول آمبولانس را هم در‌نهایت اجرا نکرده بودند.

با بخش مددکاری بیمارستان امید هم تماس می‌گیریم. کارشناس این بخش می‌گوید: خیلی از بیماران سرطانی ما نیازمند هستند و حتی بی‌سرپرست هم داریم که گروه‌های نیکوکار هزینه‌های درمان آن‌ها را پرداخت می‌کنند. می‌پرسیم پس چرا این زن بی‌سرپرست را با حال وخمیش نپذیرفتید؟ پاسخی که داده می‌شود، این است که این بیمار هنوز در این بیمارستان پرونده ندارد. ابتدا باید برای بیمار پرونده تشکیل شود، سپس به مددکاری ارجاع داده شود. پاسخ‌هایی که می‌شنویم، فقط از یک روند اداری حکایت دارد، نه یک روند بیمارستانی و رسیدگی به حال بیماری که در بستر مرگ است!

این کار نماینده مجلس نیست، اما انجام می‌دهم

نماینده گروه خیران جاده سیمان، در لا به لای تماس‌هایی که با سازمان‌های مختلف برای رسیدگی به حال این بیمار بی‌سرپرست داشت، با دفتر نماینده مشهد، حجت‌الاسلام نصرا... پژمان‌فر، هم تماس می‌گیرد. این نماینده هم قول پیگیری می‌دهد. پس از یک شبانه‌روز بیمارگردانی بی‌نتیجه، با دفتر این نماینده مشهد تماس می‌گیریم. این نماینده مجلس اعلام می‌کند که نامه‌ای برای معرفی بیمار به یکی از بیمارستان‌های دولتی مشهد می‌دهد تا بیمار را بستری و درمان کنند.

دوباره در راه بیمارستان هاشمی‌نژاد

چهارشنبه‌شب، بیستم اسفند، وضعیت مرضیه وخیم‌تر می‌شود. اورژانس بالای سرش می‌آید و با‌توجه‌به حالش، او را به بیمارستان هاشمی‌نژاد می‌برد. همان بیمارستانی که یک روز قبل حاضر به بستری بیمار نشده بود، حالا مرضیه را بستری می‌کند. تا لحظه تنظیم این گزارش در روز شنبه بیست‌و سوم اسفند، او هنوز در بیمارستان بستری و در‌حال درمان است.

مرضیه تا همین چند وقت پیش، بی‌خانمان و کارتن‌خواب بوده است. او هیچ‌کس را ندارد. فقط پسر‌عمویی در یک شهر دیگر دارد که در حد توان خودش، کمک‌اجاره‌ای برای داشتن یک سرپناه در حاشیه شهر فراهم کرده است. بسیج محله جاده سیمان که برای بسته معیشت غذایی این زن تنها اقدام کرده‌اند، در بازدید از سرپناه او به خبرنگار ما اعلام کردند که جز پتویی سوخته و مندرس و فرشی کهنه و چند تکه وسیله خانه، هیچ چیزی در خانه این زن نبوده است. آن‌ها با تیم‌های خود‌جوش خیّران محله جاده سیمان، رساندن غذا را بر‌عهده گرفتند و همچنین اداره آسیب‌های اجتماعی معاونت فرهنگی شهرداری را نیز خبر کردند که بعد از بازدید کارشناس این اداره، قرار شد آن‌ها هم برای رسیدگی به وضعیت این بیمار اقدام کنند.
 
در پیگیری خبرنگار ما از اداره آسیب‌های اجتماعی معاونت فرهنگی شهرداری مشهد اعلام شد که آن‌ها مسئولیت بردن این بیمار به مراکز درمانی و بحث نقل و انتقال او را بر‌عهده گرفته‌اند؛ همچنین با کمیته امداد و دانشگاه علوم پزشکی نیز وارد مذاکره شدند تا برای این بیمار، بسته حمایتی ویژه بیماران نیازمند فراهم شد.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->