در صفحه اول روزنامه شهرآرا این تیتر درشت آمده بود که «تعمیرکاران خینعرب نگران روزهای سرد». این عنوان و نام «خینعرب» توجهم را جلب کرد و با خودم گفتم مردم مشهد قطعا این نام را بارها شنیدهاند؛ چراکه خینعرب نام آبادی خیلی قدیمی در کنار کشفرود بوده (به قدمت دستکم هزارساله) و قدیمها از جاده مشهد به فردوسی، کمی بعد از کارخانه قند آبکوه جادهای خاکی جدا میشد و به آن آبادی در کنار کشفرود میرفت؛ لذا به جاده خینعرب مشهور شده بود.بعدها که مشهد از هر طرف دستوپایش را دراز کرد و روستاهای کهن و تازه اطراف خودش را بلعید (مثل تقیآباد، الندشت، احمدآباد، آبکوه، سرده، سعدآباد و...) این خینعرب، خدابیامرز! و جادهاش هم ضمیمه شهر مشهد و محل تجمع چوببرها و انبارهای چوب شد و در پی آنهم آتشسوزیهای مکرر اتفاق افتاد که مردم مشهد دستکم به دلیل این آتشسوزیهای مکرر، نام خینعرب را زیاد شنیدهاند (تا آنجا که یکبار یک خلبان هلیکوپتر امدادگر آتشنشانی هم در هنگام اطفای حریق خینعرب جانش را از دست داد).
خلاصه اینکه از خودم پرسیدم که چند درصد مردم مشهد میدانند، یا از خود پرسیدهاند که «خین» و «خینعرب» یعنی چه؟
بعد هم این سؤال به ذهنم آمد که همین سؤال را درباره «باغ خونی» مشهد هم میشود از مردم پرسید که «خونی» در نام این باغ به چه معناست و چه ارتباطی با «خین» و «خونیک» و «ماخونیک» و «خانیک»های جنوب خراسان دارد؟این چند سؤال مرا واداشت که در یک جمله بگویم: آهای ملت فارسیزبان! خین و خونی و خانی و خانیک و... همگی واژهای پهلوی (زبانی که مردم ایران قبل از حمله اعراب با آن زبان صحبت میکردند)، به معنی «چشمه» است؛ چنانکه هنوز کردهای خراسان و ایران به چشمه «گانی» یا «کانی» و اهالی سنتی ماسوله گیلان هم چشمههاشان را «خانی» یا «خونی» میگویند و مینویسند.اما دیدم مشکل تنها همین یک کلمه و نام نیست، بلکه مشهدیها خیلی چیزهای دیگر از شهر خودشان را هم نمیدانند؛ مثلا اینکه «میلان» و «فلکه» و «گلکاری»، حتی «خیابان» و «قلعهخیابان» و... یعنی چه؟ و از کی در مشهد رایج شدهاند؟یا مثلا آن نماد آهنی بسیار بلندی که در میدان جلو ساختمان راهآهن مشهد ساخته شده، نماد چیست و کی و بهوسیله چه کسی ساخته شده است؟ و دهها سؤال دیگر از این نوع.برای همین تصمیم گرفتم از این به بعد با عنوان «آنچه مشهدیها باید بدانند، و نمیدانند!» مطالبی بنویسم.