سمیرا منشادی | شهرآرانیوز؛ هادی نوری را اهالی هنر و بهویژه علاقهمندان به تئاتر به خوبی میشناسند. او از پیشکسوتان عرصه تئاتر است و سالها به هنر و جامعه هنری تئاتر خدمت کرده است.
این هنرمند کارش را از دوران کودکی با اجرای نمایش برای خانواده شروع کرده است. بعدها در دوره راهنمایی توسط دبیرش راهنمایی میشود تا تئاتر کار کند و از آن زمان که راهش را در هنر پیدا میکند تا امروز این هنر را ادامه داده است. سالها بعد در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی استخدام میشود. کار در معاونت هنری امور استانهای کشور در تهران از سال ۶۳ تا ۶۹، رئیس اداره امور هنرهای نمایشی استان خراسان، مدیر مجتمع فرهنگی و هنری، امام رضا (ع) واقع در بوستان ملت به مدت ۹ سال و مدیر مجتمعهای فرهنگی و هنری استان تا هنگام بازنشستگی از جمله پستهای اداری او در ۳۱ سال خدمت برای تئاتر این شهر بوده است.
علاوه بر این در کارهای بسیاری به عنوان بازیگر، نویسنده و کارگردان با هنرمندان مطرح تئاتر و سینما همکاری کرده است. این پیشکسوت تئاتر شهرمان در جشنوارههای منطقهای تئاتر لرستان و مناطق استانی هم به عنوان داور حضور داشته است. همچنین دبیری چند جشنواره مناطق کشور و استانی در کارنامه کاری او دیده میشود.
این هممحلهای ما در بولوار کوثر ابتدا کار تجربی انجام داده و همزمان در مقطع کارشناسی تئاتر خوانده و درجه ۳ هنری را هم گرفتهاست. میزبانش شدیم تا بیشتر با او و کارهایش آشنا شویم.
تلویزیون نخریدن، یک سال ترک تحصیل کردم
هادی متولد سال ۱۳۴۱ در خیابان طبرسی است. پدرش کارمند و مادرش خانهدار بوده است. دو خواهر و دو برادر دارد که هیچ کدامشان به جز او در کار هنر نیستند. جوّ حاکم بر خانوادهشان هم مانند بیشتر خانوادههای آن زمان بوده است. به عبارتی کار هنر و بهویژه تئاتر را خوب نمیشناختند. او از همان اولین باری که تلویزیون، این جعبه جادویی را در خانه یکی از فامیلهایشان میبیند، شیفتهاش میشود. این هنرمند پیشکسوت میگوید: «دعا میکردم که مادرم مرا به خانه آن فامیل ببرد تا باز هم بتوانم تلویزیون ببینم.»
او در عالم کودکی نقشهایی را که میدیده تمرین و برای فامیل و خانواده اجرا میکرده است. نوری دوست داشته که در منزلشان تلویزیون داشته باشند. هنگامی که این خواسته را به مادرش میگوید با پاسخ منفی او روبهرو میشود. نوری که آن روزها را مرور میکند با لبخند ادامه میدهد: «مادر و پدرم را تهدید کردم که اگر تلویزیون نخرند به مدرسه نخواهم رفت، آنها حرف مرا جدی نگرفتند و تلویزیون نخریدند. بهدرستی یادم نیست کلاس پنجم دبستان بودم یا ششم. تهدیدم را عملی کردم و یک سال به مدرسه نرفتم.» هر روز شاهد رفتن دوستانش به مدرسه بوده، اما از حرفش کوتاه نیامده است. با آنکه پدر و مادرش تلویزیونی نخریدند بعد از یک سال دوباره به مدرسه میرود و شروع به درس خواندن میکند.
نمیدانستم در هنر استعداد دارم
او از هر فرصتی برای اجرای نقشهایی که در سر داشته استفاده میکرده است. این هنرمند تئاتری میگوید: «از اجرای نمایشهای روحوضی تقلید میکردم، تابستانها که روی حوض تخت میگذاشتند یک چادر میزدم و نمایشم را اجرا میکردم. زمانهایی که فامیلها دور هم جمع میشدند هم بهترین فرصت برای اجرای کارهایم بود.» او نمیدانسته که در اینکار استعداد دارد. حتی در جواب برادر بزرگترش که از او پرسیده «چرا این کار را انجام میدهی؟» تنها به گفتن اینکه «علاقهمندم» اکتفا کرده است.
نوری میگوید: «در مدرسه هم کار تئاتر انجام میدادم. یادم میآید سال سوم راهنمایی بودم و هنوز دبیر ادبیاتمان نیامده بود و داشتم برای بچههای کلاس نمایش اجرا میکردم که ناگهان دبیرمان وارد کلاس شد. ترسیدم و رفتم سرجایم نشستم. اما دبیرمان گفت بیا و کارت را ادامه بده. گفتم ببخشید اشتباه کردم. زیرا تصور میکردم میخواهد دعوایم کند. اما برخلاف تصورم، تشویقم کرد.» او برای اولینبار اسم «تئاتر» را از زبان همین دبیرشان میشنود. آن دبیر، این نوجوان علاقهمند را به گروه پیشاهنگی که کار تئاتر هم انجام میدادند معرفی میکند و این سرآغازی برای شروع کار هنریاش بوده است. البته نوری اشاره میکند: «علاوه بر اینکه دبیرم در شکوفا کردن استعدادم نقش داشت، «سید محسن مصطفیزاده» هنرمند، نویسنده، شاعر و فیلسوف که در همسایگی ما در محله طبرسی بود هم در رشد شخصیت هنریام نقش اساسی داشت.»
به مرکز آموزش تئاتر رفتم
نوری از حسش در گروه پیشاهنگی برایمان توضیح میدهد: «وارد شدن به گروه برایم بسیار جالب و دلنشین بود. از آن تنهایی به گروهی رسیده بودم که علاقهای مشترک داشتیم. در گروه با اصطلاحهای جدید تئاتر آشنا شدم.» بعد از پایان دوره راهنمایی و ورود به دوره دبیرستان، همان دبیر ادبیات او را به دبیر ابزارشناسیشان معرفی میکند. برای نوری بسیار جای تعجب داشته «مگر میشود که دبیر ابزارشناسی تئاتر کار کرده باشد.» آن دبیر در یکی از کلاسهای مدرسه از او امتحان میگیرد و به هادی میگوید که بعدازظهر به هلال احمر (شیر و خورشید آن زمان) بیاید. آن روزی که نوری وارد مرکز آموزش تئاتر شده هیچگاه از خاطرش نمیرود. این تئاتری پیشکسوت شهرمان میگوید: «وارد مرکز که شدم استاد داریوش ارجمند و رضا صابری را دیدم که در حال تمرین هستند. با آنکه آنزمان هنوز بهدرستی این بزرگوران را نمیشناختم، اما جوّ حاکم بسیار برایم دلنشنین بود.» آنجا دوباره مرحوم رضا سعیدی از او امتحان میگیرد و از کارهایی که کرده میپرسد. در نهایت او را به گروه «میم» که افرادی مانند سعید تشکری، محمد الهی، امیر محاسبتی و احمد ریحانه در آن تمرین میکردند معرفی میکند. او در همین مرکز آموزش با استادهایی مانند انوشیروان ارجمند، زنده یاد رضا کمال علوی، مهدی صباغی و رضا وثوقی آشنا میشود.
برای سینما رفتن کتکها خوردم
آن زمانها سینما رفتن از دید خانواده نوری برای او که نوجوان بوده مناسب نبوده است. خاطرههای آنزمان را مرور میکند و در اینباره میگوید: «هر زمان که از سینما برمیگشتم کتک مفصلی از مادرم میخوردم. حتی یادم میآید پول برای رفتن به سینما به من نمیدادند. برای جور کردن پول مقداری از سیبزمینی و پیازهای منزلمان را داخل پاکت میریختم. به بقال سر کوچهمان میگفتم اینها را مادرم خریده و حالا پدرم یک گونی خریده و مادرم گفته اینها را برگردانم. از او انکار و از من اصرار. بالأخره پولش را میگرفتم و با همان پول به سینما میرفتم. اما نمیدانم مادرم از کجا متوجه میشد که به سینما رفتهام. بارها داخل اتوبوس را نگاه میکردم، مراقب بودم ببینم کسی را دنبالم میفرستد، اما کسی دنبالم نبود. تا اینکه با خواهرم این موضوع را در میان گذاشتم. از آنجاییکه خواهرم دوغ خیلی دوست داشت گفتم برایت یک هفته دوغ میخرم، فقط بگو مادر از کجا متوجه میشود که من سینما رفتهام. او گفت هر زمان که از سینما برمیگردی لباسهایت بوی سیگار میگیرد.» نوری برای این کار هم راه چارهای پیدا میکند. او تعریف میکند: «یک پیراهن از صندوق برمیداشتم و در سرویس بهداشتی سینما آن را تنم میکردم. موقع برگشت هم لباس خودم را میپوشیدم.»
اولین اجرا با حضور مادرم بود
با تمام سختگیریهایی که خانواده داشتند او علاقهاش را دنبال کرده است. بعد از ورود به گروه میم در سال ۱۳۵۸ شروع به تمرین نمایش «کور اوغلوی چنلیبل» صمد بهرنگی میکند. پس از دو سال تمرین در سال ۶۰ در تالار هلال احمر این نمایش به روی صحنه میرود. در این تئاتر داریوش ارجمند استاد راهنما بوده و بر روی تمرین نظارت داشته است. نوری میگوید: «برای نمایش مادرم را دعوت کردم. بعد از اینکه کارم را دید، گفت اگر میدانستم این همه به تئاتر علاقه داری و محیط تئاتر به این خوبی است هیچ زمان مانعت نمیشدم؛ بلکه مشوقت هم بودم.» اولین اجرای او به طور جدی و حرفهای در سن ۱۹ سالگی رخ میدهد. این همان آرزویش بوده که از کودکی برایش تلاش کرده و سختیهای زیادی را در این راه متحمل شده است. حالا به بهترین شکل توانسته آن را به ظهور برساند. نوری به نکته دیگری در تئاتر اشاره میکند و توضیح میدهد: «در تمام طول دو سالی که تمرین میکردیم داریوش ارجمند سر تمرین میآمد و اشکالها را هنگام تمرین میگرفت. میگفت هنوز آماده نیستیم و باید تمرین کنیم. راستش را بخواهید نمیدانم دلیلش چه بود، اما من تنها کسی که بودم که خود ارجمند برای اجرا گریمم میکرد.»
در نخستین تئاتر فجر شرکت کردم
داریوش ارجمند و رضا صابری برای نمایش «خانات» میان گروههایی که آن زمان در حال تمرین بودند به دنبال بازیگر میگشتند. نوری کار آن دو را مانند دعوت به اردوی تیم ملی میداند و میگوید: «آنها سر تمرینها میآمدند و بازیگرانی را که کارشان بهتر بود به تمرینشان دعوت میکردند.» نمایش سال ۱۳۶۱ در نخستین جشنواره تئاتر فجر شرکت میکند. خانات در این جشنواره بهترین کار شناخته میشود و صابری عنوان بهترین نویسندگی و بهترین کارگردانی را از خود میکند. این نمایش برای یک ماه مجوز اجرای عمومی در تهران را هم میگیرد همچنین در گرگان و شیراز هم اجرا داشته است. بعد این اجرا در سال ۱۳۶۲ نوری به سربازی میرود. او در جنگ مجروح میشود، هنگامی که از او میپرسیم میگوید: «اگر خدمتی انجام دادهام برای وطنم بوده و لازم نمیدانم آن را بیان کنم.» بعد از برگشتنش به دعوت «هادی مرزبان» به تهران میرود و تا سال ۶۹ در تهران در معاونت هنری و در بخش امور استانهای کشوری تهران مشغول به کار بوده است.
شرطم برای کار اداری بازیگری بود
در سالهای بعد کارهای زیادی را با کارگردانان و بازیگران مشهور برای جشنواره فجر انجام میدهد. از جمله میتوان نمایش «نسیان» که مرحوم کرم رضایی و اکبر زنجانپور کارگردانی میکردند را نام برد. این نمایش هم اجراهای مختلفی در شهرهای کشورمان داشته است. در این کار او علاوه بر بازی آواز هم خوانده است. او میگوید: «در حال تمرین در تالار وحدت بودیم که مهرداد کاظمی از خوانندههای مشهور آن زمان صدایم را هنگام رد شدن شنیده بود. دعوت کرد که با او تمرین کنم. یک هفته در استودیوی او تمرین کردم و این تجربه بسیار خوبی برایم بود.»
سال ۱۳۷۱ بعد از ازدواجش به مشهد میآید. در آن زمان داریوش ارجمند رئیس اداره امور هنری استان بوده است و نوری را دعوت میکند تا در کنار او فعالیت کند. نوری که از این پیشنهاد استقبال میکند میگوید: «قبول کردم که در بخش اداری مشغول به کار شوم. اما شرطم این بود که بتوانم کار تئاتر را هم انجام بدهم، آنها هم شرطم را قبول کردند.» در همان سال اولین تجربه کارگردانی را با «زارع شیکاگو» با پیشنهاد استاد ارجمند با بازی استادانی مانند محمد الهی، احمد مینایی، محسن کریمی، عارفنژاد، شاهپور سرابی و دیگر هنرمندان تجربه میکند. نوری در کارهایی مانند نسیان، بادبانها را بکشید، لچکگلی، ستارهها، بازی زندگی، آوخ، روغن نهنگ، حدیث رفتن و ماه میهمان شب و... بازی کرده است. همچنین در چند کار آیینی و سنتی مرحوم استاد وحیدی حضور داشته است.
در همدان دخترم جایزه بازیگری را برد
او در زمینه کودک و نوجوان هم کار تئاتر انجام داده است. در دومین جشنواره تئاتر کودک و نوجوان همدان (امید) در سال ۱۳۷۲ به همراه دخترش با نمایش لچک گلی شرکت میکند. کارگردانی این نمایش برعهده او بوده و استاد رضا حسینی نویسندگی این تئاتر را انجام داده است. نوری درباره این نمایششان که با استقبال تماشاگران روبهرو بوده، میگوید: «دخترم ندا توانست جایزه بهترین بازیگری بخش کودک و نوجوان را کسب کند. نمایش هم عنوان بهترین کارگردانی، طراحی صحنه، موسیقی و نویسندگی را به دست آورد.» آنها برای به دست آوردن این عنوانها رقیبهای بزرگی داشتند. این پیشکسوت تئاتر شهرمان میگوید: «در آن زمان کارمان مقابل کار عموهای فیتلیهای بود. آنها مشهور بودند و کارهایشان را همه میشناختند. اما ما با نمایشمان توانستیم آنها را پشت سر بگذاریم و بیشتر جایزهها را از آن خود کنیم.» بعد از اجرای جشنواره آنها بیش از ۳۰۰ اجرا در شهرمان برای عموم مردم و بهویژه مدارس داشتهاند.
تجربه کار تلویزیونی هم دارم
نوری علاوه بر تئاتر در تلویزیون هم برنامههایی داشته است. او توضیح میدهد: «در سریال شبکه ۳ به نام «سرزمین قصهها» که ۵۳ قسمت بود و مضامین تاریخی داشت بازی کردم. این کار به کارگردانی هنری مرحوم استاد انوشیروان ارجمند و به تهیهکنندگی بیکزاده بود.» این هنرمند همچنین در سریال و فیلمهای شبکه استان هم فعالیت داشته و رفتن جلوی دوربین را تجربه کرده است. نوری درباره کار تلویزیونی میگوید: «کار در تلویزیون هم تجربه خوبی بود. اما تئاتر را به دلیل ارتباط نزدیک با تماشاگر و احساسی که در همان لحظه از تماشاگر میگیرم بیشتر دوست دارم.»
هیچ وقت کارمند نبودم
با آنکه کارش اداری بوده و با عنوان مدیر مجتمع فرهنگی و هنری استان بازنشسته شده است، اما هیچگاه خودش را کارمند نمیداند. او میگوید: «همواره شرطم برای کار کردن در بخش اداری این بوده که بتوانم فعالیت هنریام را هم دنبال کنم. البته کار اداریام دور از تئاتر و هنر نبود. بسیار پیش آمده که هنگام سال تحویل سرکار بودهام. شبها دیر وقت به خانه رفتهام و به طور کلی وقت زیادی را برای کارم صرف کردهام. این طور نبوده که، چون کارمند هستم رأس ساعت تعیین شده به خانه بروم.»
مسئولان هنری شهر باید از هنرمندان باشند
او نکتهای را درباره وضعیت هنری و مسئولان هنری شهرمان میگوید: «در گذشته بیشتر افرادی که برای ریاست هنری شهر انتخاب میشدند خودشان هنری بودند، مانند ارجمندها. آنها از وضعیت هنرمند و هنر درک داشتند و جنس کار را میشناختند. از کارهای تولیدی و هنرمندان حمایت میکردند. سر تمرینها میآمدند و به هنرمند انگیزه میدادند. هنگام بازدید از تمرین گروههای تئاتر، استعدادیابی میکردند.
یادم میآید یکی از مدیران متولی اصلی هنری شهرمان زمانی که تمرین داشتیم به میان اعضای گروه میآمد و با ما ناهار میخورد. با بازیگران و عوامل صحبت میکرد. موقع جشنوارهها همراه گروه بودند و به ما خدمات ارائه میکردند. اما حالا مدیرانی انتخاب میشوند که نهتنها بازیگران که پیشکسوتان این عرصه را هم
نمیشناسند.
به نظرم مدیران باید برای پیشرفت و خارج شدن وضعیت تئاتر بودجه خاصی را برایش در نظر بگیرند تا انگیزه را در بین هنرمندان شهر تقویت کنند.» او معتقد است که تعهد و رسالتی که نسل قدیم تئاتر داشتند این روزها کمتر در بین نسل جدید تئاتر دیده میشود البته نه در همه آنها.
ارتباط نسل قدیم و جدید تئاتر باید زنده شود
نوری در ادامه صحبتهایش اشاره میکند: «اگر میخواهیم تئاتری قوی داشته باشیم باید به کاری که انجام میدهیم تعهد و اعتقاد داشته باشیم و صحنه برایمان مقدس باشد. گروه کمی از نسل جدید هنر تئاتر را تفریح و سکویی برای معرفی شدن به سینما میدانند. در حالی که نسل گذشته برای بالا آمدن و شناخته شدن سختیهای زیادی را متحمل میشدند.» به درستی که ستارههای تئاتر مثل ستارههای سینما نیستند که یک شب ره صد ساله بروند و عده زیادی یک باره آنها را بشناسند و با انگشت آنها را به هم نشان بدهند، سالهای سال در سالنهای کوچک تئاتر برای یک نقش تلاش میکنند تا نقش را به آنچه باید برسانند.
او ادامه میدهد: «نظم، تعهد، اخلاق و احترام باید سرلوحه کار تئاتریها باشد. این روزها با تماشاگر تئاتر حرفهای و فهیم روبهرو هستیم. تئاتریها باید کار خوب ارائه بدهند تا برای تماشاگر هم باورپذیر باشد و هم بتواند آنها را به سالنهای تئاتر بکشاند.» این هنرمند پیشکسوت معتقد است که هنر خوب «روح و روان را تسکین میدهد» نوری اعتقاد دارد دانش هنرمندان جوان همراه تجارب پیشکسوتان میتواند مفید بوده و کارهای شاخص تولید کرده و روی صحنه ببرند.
احترام به پیشکسوت در نسل ما زیاد بود
نوری به این بخش از صحبتها و خاطرههایش از پیشکسوتان که میرسد یاد خاطرهای دیگر از داریوش ارجمند میافتد. برایمان تعریف میکند: «آن زمان مرکز آموزش تئاتر یک کتابخانه تخصصی داشت. آن روزها ارجمند یک کتاب از کتابخانه میگرفت و به من میداد. باید ظرف مدت ۵ روز آن را میخواندم و خلاصه همراه با نقد و تحلیل تحویل ارجمند میدادم. من هم برداشتهایم را از کتاب مینوشتم و همراه با آن تحویل میدادم.» این کار ارجمند سبب شده تا علاوه بر اینکه روحیه مطالعه و کتابخوانی در او تقویت شود، بتواند روح نقادی داشته باشد و کارها را به دقت و موشکافانه بررسی کند. به قول خودش ارجمند قصد تربیت کردن نسلی فهیم را برعهده داشته که او هم یکی از آنهاست. از این بابت بسیار خرسند است و میگوید: «آن زمان تربیت و اخلاق کاری سرلوحه کارها بود. هنوز هم در بین نسل ما احترام به پیشکسوت وجود دارد. اما حالا این موضوع در میان نسل جوان اهمیت خود را از دست داده است.»