اجرای برنامه شیر رایگان در مدارس از ابتدای مهرماه | انجام غربالگری کوتاه‌قدی دانش‌آموزان در سه استان ۳ تصفیه‌ خانه جدید با فناوری‌های روز در حال احداث در مشهد دستگیری سارقی که به طلای کودکان زائران امام زاده صالح هم رحم نکرد روش‌های انتقال ویروس HPV | تزریق واکسن به معنی مصونیت کامل نیست دستگیری کلاهبردار شیطان‌صفت در تهران؛ سرقت از ۵۰ فروشگاه با طرح دوستی! آیا حذف نان و برنج باعث لاغری پایدار می شود؟ درمورد ۱۱۰ پرونده مرتبط با جنگ ۱۲ روزه تصمیم نهایی گرفته شده است اهدای عضو بانوی مرگ مغزی در مشهد به ۶ بیمار زندگی دوباره بخشید (۵ شهریور ۱۴۰۴) رئیس قوه قضائیه: بازرسی منزل نباید حرمت متهم و خانواده‌اش را بشکند قیمت واکسن‌های آنفلوانزا در مشهد چقدر است؟ + واکسن‌های توزیع‌شده پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (چهارشنبه، ۵ شهریور ۱۴۰۴) | آغاز روند کاهش دما تلف شدن یک توله خرس در منطقه عمارت آمل (۵ شهریور ۱۴۰۴) بیش از ۷۰ درصد راه‌های فرعی و روستایی فریمان فاقد آسفالت است ۲ کشته و ۱۶ مصدوم در واژگونی اتوبوس در محور اهواز - شوش (۵ شهریور ۱۴۰۴) طرح‌های آموزش و پرورش برای کاهش فاصله بین مدارس عادی و استعدادهای درخشان بیشترین تخلف معلمان مربوط به حضور و غیاب کلاسی است معاون اول قوه قضاییه: قانون الزام به ثبت رسمی معاملات اموال غیرمنقول، بازار مسکن را سامان می‌دهد معاون پیشگیری از وقوع جرم قوه قضائیه: اعتماد جامعه به دفاتر اسناد باید تداوم یابد سیل شدید در شرق روسیه و اعلام وضعیت اضطراری نماینده مجلس: به مطالبات نیروهای آموزشی فوراً رسیدگی شود آیا در سال تحصیلی ۱۴۰۵ - ۱۴۰۴ در مدارس شیر توزیع می‌شود؟ تدریس هوش مصنوعی تا تأسیس ۸۴۹ هنرستان جدید در برنامه‌های جدید آموزش و پرورش ۲۴ جسد در حال تجزیه از یک مرکز تشییع جنازه در «کلرادو»‌ی آمریکا کشف شد پذیرفته شدگان آزمون استخدامی آموزش و پرورش باید تائیدیه سابقه تدریس بگیرند کاهش ۴۲ درصدی لاغری شدید در کودکان زیر پنج سال ایرانی سیمایی صراف: تمام دانشجویان محروم از تحصیل به دانشگاه‌ها بازگشتند دلیل ایجاد لک های پوستی چیست؟ واریز مرحله سوم وام ۵۰ میلیون تومانی بازنشستگان و مستمری بگیران تأمین اجتماعی (۵ شهریور ۱۴۰۴) +جزئیات وضعیت بی‌سامان سامان دهی زباله در خراسان رضوی | پسماندهای بی صاحب!
سرخط خبرها

یک قطره خون!

  • کد خبر: ۶۱۹۱۸
  • ۱۳ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۳:۰۵
یک قطره خون!
الهام ظریفیان - روزنامه نگار
تلفن را با سر و شانه می‌چســــباندم به گوشـــم و مثل مسخ شده‌ها تکرار می‌کردم: «جدی؟! ... وای... بیچاره سنی هم نداشت که...!» چاقو در یک دستم بود و پیاز از وسط برش خورده در دست دیگرم. جمله‌های بعدی از دهانم خارج می‌شدند: «زن و بچه شم نذاشتن برن تشییع جنازه ش؟!... بیا... کی از آینده ش خبر داره...؟! بردن چالش کردن، روش هم آهک ریختن... تمام!»
 
تلفن گاهی از بین سر و شانه ام سر می‌خورد و می‌افتاد روی صفحه صاف ام دی اف روی اوپن که خط‌های قهوه‌ای کج ومعوجش به طرز ناشیانه‌ای سعی داشتند از چوب تقلید کنند. در دلم می‌گفتم: «اَه...؟!» دستم را داخل پلاستیک می‌کردم، تلفن را برمی داشتم و دوباره با استخوان شانه ام آن را کنار گوش نگه می‌داشتم.
 
بعد برای اینکه پی حرف را گرفته باشم، می‌گفتم: «تو رو خدا شمام رعایت کنین... هیچ جا نرین... هیچ کس رو هم راه ندین...!» تقریبا کار هر روزم بود. سوپ را با شلغم و سیر و آویشن و ریشه جوز و کلی ادویه جات دیگر بار می‌گذاشتم. بعد می‌رفتم سراغ لیموشیرین و پرتقال. به اندازه‌ای که یک لیوان آب بدهد، دوسه تایشان را می‌چلاندم. روزی سه بار به همه دستگیره‌ها الکل می‌پاشیدم.
 
کلی کار‌های دیگر هم بود که حالا وقتی بهشان فکر می‌کنم، نفسم می‌گیرد و فکر می‌کنم خواب در خواب شده ام. بعد وحشت زده دنبال یک قطره خون می‌گردم، اما پیدایش نمی‌کنم که بگویم: «چیزی نیست... خون خواب رو باطل می‌کنه...»
دید و بازدید‌های عیدمان به لطف تماس‌های تصویری پیام رسان‌های مجازی بود و گاهی سوپ و آشی که برای هم می‌فرستادیم و قبل از آوردن به خانه ظرفش را با الکل ضدعفونی می‌کردیم.
 
زندگی مان شده بود دربه در گشتن دنبال یک شیشه الکل و یک بسته ماسک و یک قوطی ویتامین دی هزار! نه آجیل عیدی، نه دید و بازدیدی که به هوای نزدیک شدن ساعت پخش «نقی» تا آخر شب طول بکشد و نه حتی خندیدن به جوک‌هایی درباره تعداد ماچ‌های میهمانان در دید و بازدید‌های عید!
 
حالا با اینکه خیلی‌ها می‌گویند ما دیگر «سِر» شده ایم و آن همه حساسیت‌ها و وحشت‌ها کم رنگ شده اند، من هنوز هم فکر می‌کنم خواب در خواب شده ام. خونی هم در کار نیست. انگار دیگر هیچ خونی در رگ هایمان پیدا نمی‌شود.
 
شاید من هم یک جور‌هایی سِر شده ام که دیگر صبح‌ها بین راه رادیو را روشن نمی‌کنم تا خبر‌های اقتصادی را بشنوم، پسرکی را که پشت چراغ با دستمال چرکش رد‌های خاکستری روی شیشه می‌اندازد، نمی‌بینم و ظهر‌ها به هوای سرزدن به کتاب فروشی یک چهارراه بالاتر راهم را کج نمی‌کنم.
 
حتما سِر شده ام که هرچه حساب و کتاب می‌کنم و چرتکه می‌اندازم، باز هم هرماه یکی دو قسطم کم می‌آید و هرروز پلاستیک خریدهایم سبک‌تر می‌شود. حتما سِر شده ام که هرچه در خواب به خودم می‌گویم «توی خوابی!» بیدار نمی‌شوم.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->