نقشه شماره ۱۹۹۴ برای اد وود

  • کد خبر: ۶۲۷۵
  • ۱۱ مهر ۱۳۹۸ - ۱۳:۳۸
نقشه شماره ۱۹۹۴ برای اد وود
چطور تیم برتون، چهره‌ای دیگر از بدترین و بدنام‌ترین کارگردان تاریخ سینما ساخت؟

کاظم کلانتری | شهرآرانیوز -  «وقت به‌خیر دوستان. شما به ناشناخته‌ها، چیز‌های مرموز و غیرقابل‌توضیح علاقه‌مند هستید و به همین خاطر اینجایید. ما برای اولین‌بار قصد داریم چیزی را که اتفاق افتاده برای شما تعریف کنیم. همه شواهد را هم به شما نشان می‌دهیم. این شواهد براساس شهادت مخفیانه ارواح خبیثی استوار شده که از آزمون‌های وحشتناک، بلا‌های ناگهانی و مکان‌های حادثه‌خیز جان سالم به در برده‌اند. دوستان من! دیگر بیش از این نمی‌توانیم این راز را مخفی نگه داریم. آیا شما توان رویارویی با حقایق تکان‌دهنده دزدان مقبره فضایی [در فیلم تیم برتون: داستان واقعی زندگی اد وود جونیور]را دارید؟»

این جملات را «کریزول» در ابتدای یکی از بدترین فیلم‌های تاریخ سینما، یعنی «نقشه شماره ۹ از فضا» (۱۹۵۹)، می‌گوید و تیم برتون سال‌ها بعد همان جملات را با تغییراتی در ابتدای فیلمش درباره بدترین کارگردان تاریخ سینما در دهان بدل «کریزول» می‌گذارد. فکر می‌کنید چیزی کم‌مایه‌تر و کم‌هزینه‌تر از فیلم‌های درجه B هم می‌تواند وجود داشته باشد؟ باید بگوییم بله، فیلم‌های درجه Z. فکر می‌کنید کارگردانی وجود دارد که با ساخت آبکی‌ترین و سخیف‌ترین فیلم‌هایی که می‌توان ساخت به شهرت برسد؟ باید باز هم بگوییم بله: ادوارد دی وود جونیور؛ کسی که کل دهه ۵۰ و ۶۰ را تلاش کرد کارگردانی مثل اورسن ولز شود، اما فیلم‌سازی بالاتر از اد وود نشد، آن هم نه در زمان حیاتش، بلکه دهه‌ها بعد از اینکه همسرش او را با «دهان گشاده و چشمان باز» جوری که «انگار ته جهنم را می‌دید» روی تختش پیدا کرد. اد وود را ترکیبی از شجاعت و بی‌کفایتی می‌دانند، کسی که هم مسخره شد و هم تحسین. او به طرز غریبی پیشوای ایرج ملکی ما ایرانی‌هاست؛ همان‌هایی که معتاد فیلم‌ساختن‌اند، فارغ از کیفیت کارشان، و عاشق دیدن از پشت دوربین بی‌خیال نادیده‌گرفته‌شدن توسط دنیا و خنده‌ها و تحقیرها.

اد وود علاوه‌بر اینکه کارگردانی بود با فیلم‌هایی پر از خطا‌های آشکار، جلوه‌های ویژه ارزان و دم‌دستی، دیالوگ‌های عجیب و پلات‌های مضحک، انسان عجیبی هم بود: زیر لباس‌های مردانه‌اش لباس زنانه می‌پوشید (چون مادرش وقتی او بچه بود لباس دخترانه تنش می‌پوشاند) و فکر می‌کرد می‌تواند تفکرات و گرایش‌هایش را به‌نوعی در فیلم‌هایش هم وارد کند؛ البته این کار در «گلن یا گلندا؟» (۱۹۵۳)، اولین فیلمش، انجام داد. کارگردانی که در طول کودکی‌اش مجلات زرد می‌خواند، فیلم‌های وسترن می‌دید و بیش از همه به بلا لوگوسی، بازیگر نقش دراکولا، علاقه‌مند بود. اد وود سال‌ها زیر تمام این القاب و بدنامی‌ها مدفون بود، اما این‌ها باعث نشد جنون تیم برتون برای نمایش شخصیت‌های عجیب و غریب، بدترین کارگردان تاریخ سینما را از تابوت تاریخ بیرون نکشد: «فیلم‌هایش غیرعادی هستند. شبیه آن‌ها ندیده‌ام، نوعی شاعرانگی بد و نامناسب، حشوگویی، درست مثل اینکه پنج جمله را معمولی‌ترین آدم‌ها عین هم بگویند چیزی که من هم می‌توانم بگویم (خنده) با این حال صداقت و صمیمیتی در آثار او هست که بسیار عجیب و غریب به نظر می‌رسد و همیشه فکر می‌کنم تا حدی قابل‌دستیابی است. این نوعی احساس سورئال، صمیمانه و غیرعادی به آثار او می‌دهد. شاید ابلهانه به نظر برسد، اما لحن فیلم [«نقشه شماره ۹ از فضا»]چنان شوم، ملال‌آور و کُند بود که به طرزی ابلهانه واقعی می‌نمود. درست به همین خاطر است که من با این مسئله که افراد از واقعی یا ناواقعی‌بودن، طبیعی یا غیرطبیعی‌بودن چیزی حرف می‌زنند مشکل دارم. معنای این واژه‌ها برای من بسیار شخصی و ذهنی است. مردم ممکن است نگاهی به اد وود بیندازند و بگویند «کاملا جعلی و غیرواقعی است»، اما برای من واقعی یعنی همین.» ۱

در دهه ۱۹۸۰، لری کاراسوزسکی و اسکات الکساندر که در دانشکده هنر‌های سینمایی دانشگاه کالیفرنیای جنوبی تحصیل می‌کردند هم‌اتاقی بودند، شیفته اد وود شدند. شکست فیلم Problem Child که آن‌ها فیلم‌نامه‌اش را نوشته بودند باعث شد بیش از پیش به ادوود علاقه‌مند شوند و به‌نوعی با او هم‌ذات‌پنداری کنند. آن‌ها با دنیس دی نووی و تیم برتون برای تهیه فیلم به تواقف رسیدند و قرار بود مایکل لمان فیلم را کارگردانی کند. دلیل آن‌ها برای انتخاب لمان هم جالب بود؛ آن‌ها فکر می‌کردند لمان از فیلم‌نامه خوشش می‌آید، چون او هم آن‌زمان «هادسون هاوک» (۱۹۹۱) را ساخته بود، یک فاجعه تمام‌عیار، چه از نظر مالی و چه از نظر نگاه منفی منتقدان به فیلم. بااین‌حال مشغولیت لمان باعث شد خود تیم برتون روی صندلی کارگردانی بنشیند. هر کسی که اندکی با فیلم‌ها و خلق‌و‌خوی تیم برتون آشنایی داشته باشد متوجه شده است که او همیشه دنبال تصویر کردن شخصیت‌هایی است خوش قلب، تنها و دورافتاده که یا یا به آنچه که می‌خواهند نمی‌رسند یا کاملا درک نمی‌شوند: «احساس می‌کنم هر فیلمی که تابه‌حال ساخته‌ام واقعی است، اما از دید دیگران این فیلم‌ها مسخره به نظر می‌رسند.» این جمله تیم برتون احتمالا همان جمله‌ای است که اد وود آن را کاملا درک می‌کرد.

نقطه دیگری هم برای نزدیکی احساسی تیم برتون به زندگی اد وود وجود دارد. زمانی که اد وود دنبال ساخت اولین فیلمش بود با لوگوسی آشنا شد، بازیگر نقش‌های دراکولا و کسی که در سال‌های آخر عمرش کاملا فراموش شده بود. همکاری آن‌ها که بیشتر به رابطه‌ای پدر-پسری شبیه بود در چندین فیلم ادامه پیدا کرد، اما لوگوسی در میان فیلم‌برداری فیلم «نقشه شماره ۹ از فضا» از دنیا رفت. برتون گفته است رفاقت وود و لوگوسی او را به یاد دو رفیقش انداخته است: «من مجذوب نوعی خوش‌بینی منحرف‌شده عجیب شده بودم. حسی که قصد همراهی با آن را داشتم، تاحدی فرسوده شده بود و اد وود همانی بود که مرا قوت دوباره بخشید. رابطه‌اش با بلا لوگوسی را که در کتاب‌ها خوانده بودم رمانتیزه کردم و درعین‌حال هم سعی کردم احساس خودم را درباره وینست پرایس ابراز کنم. در حقیقت کل مسئله رابطه را شامل می‌شد نه فقط وینست پرایس بلکه هرکس دیگری را. یک ترکیب بود. بخش زیادی از رابطه به رفاقتم با یکی از دوستانم که مُرد باز می‌گردد. منظورم آنتون فورست –طراح صحنه بتمن است که خودکشی کرد. او کسی بود که مراقبش بودم و احتمالا همان مشکلات بلا را داشت.» ۲

شاید افراد کمی قبل از فیلم تیم برتون اد وود را می‌شناختند، کارگردانی که به شیوه‌ای عجیب در فیلم‌هایش زندگی می‌کرد، اشتیاقی بی‌نهایت برای ساخت فیلم‌های بد داشت و رؤیا‌های بزرگ در سر می‌پروراند. ادوارد دی وود جونیور در گم‌نامی و بدنامی زندگی کرد، ولی سال‌ها از مرگش گذشت تا تیم برتون در سال ۱۹۹۴ او را به شهرتی برساند که سال‌ها نتوانسته بود با فیلم‌هایش و یا حتی در رویاهایش به آن دست پیدا کند.

۱ و ۲. از گفت‌وگوی کاوین اسمیت با تیم برتون. ترجمه حامد عزیزیان. مجله سینما و ادبیات. شماره ۵۳. تیر و مرداد ۹۵.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->