این روزها فضای مجازی و شبکه گسترده اینترنت بر زندگی همه ما سیطرهای انکارناپذیر یافته است. امور اداری و بانکی، کارهای مربوط به خرید و از همه مهمتر آموزش، عرصههایی هستند که هماینک به طور کامل به فضای مجازی وابسته شدهاند. درباره اینکه فضای مجازی چهگونه آموزش زنان و دختران را متحول میکند دیدگاههای مثبت و منفی زیادی وجود دارد، اما بر اساس تجربه شخصی و در رویارویی با زنان و دختران جوان در دانشگاه میتوانم بگویم این تغییر و تحول نقاط مثبتی فراوانی دارد که نمیتوان از آن چشم پوشید
اولین نکتهای که در وهله نخست به چشم میآید، تغییرات شگرف و عمیق در میزان آگاهیهای فردی و اجتماعی است. اگر بخواهم دوران دانشجویی دهه ۸۰ را با دهه ۹۰ مقایسه کنم، بهویژه در سالها ۹۸-۹۹، بهجرئت میتوان گفت گستره آگاهیهای جوانان بیحدومرز افزایش یافته است. منابع خبری گوناگون، مراکز آموزشی متنوع، پایگاههای اینترنتی که به صورت قارچگونه رشد و توسعه پیدا کردهاند و از همه آنها مهمتر افزایش سرعت در انتشار اخبار و سادگی ارتباطگرفتن با دیگران از مهمترین دلایل این تغییر در سطوح آگاهی است. نوجوانان و جوانان امروزی بهاندازهای در معرض اخبار و اطلاعات درست و غلط قرار دارند که اینک در جایگاه یک مفسر و تحلیلگر میتوانند ابعاد متفاوت پدیدههای گوناگون را بسنجند و ارزیابی کنند، و این گام بلندی در توسعه آگاهیهای اجتماعی است.
اگرچه همواره لذتجویی، آرمانگریزی، بیتفاوتی در برابر سنتهای اجتماعی، انفعال و عدم کنشگری جمعی متولدان دهههای ۷۰ و ۸۰ مورد نقد و اعتراض نسلهای پیشین شده است، یک واقعیت انکارناپذیر وجود دارد. آن هم این است که نسل جدید به ابزارهایی مجهز است که نسلهای گذشته هنوز هم درست و دقیق و به خوبی بهاصطلاح «امروزیها» نمیتوانند از آنها بهره بگیرند. شرایط دشوار آموزش، نیمکتهای چوبی، شلوغی کلاسها و برخی آموزشدهندگانی که چوب معلم را گل میدانستند، حس نوستالژیک، ترسهای زنگهایی که با فاصلهای طولانی به صدا در میآمدند، همه و همه، تفاوتهای آن روزها را با شیوههای نوین آموزش نشان میدهد و چهبسا احساس غبطه و حسادت را به آموزش راحت و بیدردسر مجازی به وجود آورد.
اما این تنها یک روی سکه است. این شیوه آموزش و آگاهی و اطلاعات سیلآسایی که ذهن دختران نوجوان و زنان جوان را درمینوردد، علاوه بر ابعاد مثبت، راحتی و آسایش در آموزش، دارای جنبههایی منفی نیز هست. از مهمترین آنها باید به ایجاد یک نوع توهم آگاهی اشاره کرد. همانطور که فرصت آشنایی با تحلیلها، موقعیتها، اطلاعات مختلف وجود دارد، بههمان نسبت آگاهیهای کاذب، تحلیلهای دروغین، شایعات و به طور خلاصه مباحث سطحی و فاقد ارزش نیز بهراحتی امکانپذیر است. این مسئله از یکسو امکان داوری را برای زنان و دختران دشوار میسازد و از سوی دیگر حس قدرشناسی و بهرهگیری از سنتهای غنی، نسل آموزشدیده اندیشمندانی که اعتنایی به فضای مجازی و شاید حوصله آن را ندارند را در آنها کم میکند.
توهم آگاهی، فضای مجازی را تنها مرجع معتبر آموزش و یادگیری تلقی میکند، حالآنکه دنیای واقعی و الزامات آن با فضاهای ابری و مجازی بسیار متفاوت است و به مهارتهایی نیاز دارد که لزوما از این فضا به دست نمیآید. افزون بر این، پنهان کردن هویت و هراس از رودررو شدن با واقعیتهای موجود، یکی دیگر از نقاط آسیبزایی است که میتواند عرصهای فراخ برای جولان اندیشهها، مفاهیم، واژهها و به طور کلی واکنشهای نامناسب فراهم کند. در نتیجه، آن خصیصههای ناپسندی که در دنیای واقعی مذموم شمرده میشود و هیچکس حاضر نیست متصف بدانها باشد، به امری رایج در فضای مجازی بدل میشود.
درباره اینکه فضای مجازی ابعاد مثبت و منفی را همزمان با خود دارد تردیدی نیست، اما نکته مهم این است که اینک با زنان و دختران جوانی روبهرو هستیم که از آگاهیهای سطحبالاتری برخوردارند، توانایی و ابزارهای بیشتری برای تحلیل موقعیتها و فرایندها در اختیار دارند و خلاصه بیشتر در معرض رخدادهای مثبت و منفی هستند. درباره زندگی شخصی، این مسئله میتواند پیامدهایی با برد کوتاه و معطوف به حوزه خصوصی داشته باشد، اما در سطح کلان و در عرصه سیاست، این درمعرضبودگی واجد پیامدهای اثرگذاری است که هر نوع تنبلی در برابر آن تبعات زیادی بههمراه خواهد داشت.
از آنجا که نمیتوان سدی در برابر آگاهیها و اطلاعات فورانیافته کشید، تا به محافظت از دختران نوجوان و زنان جوان پرداخت، این وظیفه نهادهای آموزشی رسمی و افراد آموزشدیده به شیوه سنتی است که عرصه را برای انتشار اخبار جعلی، اطلاعات نادرست و تحلیلهای سطحی خالی نگذارند و از در آشتی با نسل جدید و ابزار جداییناپذیر آن یعنی فضای مجازی درآیند.