فرمند| روزبه بَرده بود، پارسی (ایرانی) بود، با ساکنان شبهجزیره همزبان نبود، و اینها کافی بود تا او در جمع آنها خودی به شمار نیاید. بااینهمه پیامبری که در میان آن قوم سر برآورده بود، آمده بود تا این مناسبات بَدوی و غیرانسانی و ضددین را کنار بزندو هماو که روزبه ایرانی را سخت شیفته شخصیت و جهانبینی و آیین خود ساخت، او را از اهل بیت خود دانست. جستوجوگر پارسی حالا سلمان نامیده میشد؛ سلمان محمدی یا پارسی. اما محمد (ص) در پیشانی این غریبه چه دیده بود که چنین شگفتانگیز او را در شمار خانواده خود پذیرفت؟
در جستوجوی ظهور
او ظاهرا در خانوادهای زرتشتی و سخت دلبسته این آیین زاده شده و بالیده بود، اما کژرویهای راهیافته به آیین اشوزرتشتِ پیامبر، چنان شمایل دیگرگونی از دین مزدیسنا ساخته بود که نمیتوانست پاسخگوی پرسشهای روزبه باشد. او همچنین از کشیشان وعده آمدن پیامبری تازه را شنیده بود. در هر صورت، روح تشنه حقیقت او در راهِ سنگلاخِ حقجویی و یافتن آیین نو، آیینهای گوناگونی را آزمود و به آنها گروید.
گفته شده است که نخست به کیشِ نقاشِ آیینساز، مانی، درآمد و در آن چنان توانمندیای از خود نشان داد که در شمار برگزیدگان جامعه مانویان قرار گرفت. اما زیستن در سایه حکومت ساسانی که رفتارهای شدید و بیرحمانهاش با باورمندان به دیگر ادیان یا مرامها پیشینهای تاریک در تاریخ ثبت کرده است (نمونه مشهورش کشتار مزدکیان در روزگار قباد و انوشیروان است)، برای روزبه امن نبود. او از ایران گریخت و همین سفر، آشنایی او را با دیگر باورها رقم زد. حالا دیگر کیش التقاطی مانی نقاش که آمیزهای بود از آرا و باورهای بابلی، مسیحی، زرتشتی، بودایی نیز روح تشنه او را سیراب نمیکرد. او در سرزمین شام به تحصیل و تدبر در آیین عیسی (ع) مشغول شد، سپس به همراه کاروانی راهی شبهجزیره عربستان شد. در طول راه، هجوم راهزنان او را به بند کشید و حقیقتجوی ایرانی را به عنوان بَرده به مردی جهود فروختند. اینگونه عدو سبب خیر میشود تا سرانجام روزبه روشنایی دلخواه را در مردی میبیند که عزمی راسخ در مبارزه با تاریکی و پلیدی دارد و ازهمینرو از شهر و دیارش به مدینه آمده است، شهری که روزبه بردگیاش را در آن سپری میکند. پیامبر صلح و رحمت، روزبه را سخت به خود و آیینش اسلام جذب میکند.
محترم در نزد شیعه و سنی
اسلامآورده وفادارِ پارسی در سلک مهمترین صحابه رسول اکرم (ص) درآمد و چنان جایگاهی پیدا کرد که حتی هنگامی که میان امت دوگانگی افتاد، محترمِ هر ۲ جریان باقی ماند. طرفه اینکه این احترام در شرایطی پاس داشته شد که او جزو معدود مسلمانانی بود که پس از رحلت حضرتمحمد (ص) بر وصیت پیامبرش پایدار ماند و ضمن گوشزد حقیقت غدیرخم، بر حقانیت جانشینی علی (ع) پای فشرد. دراینباره، عبارت پارسیِ «کردید و نکردید» از او، که در انتقاد و اعتراض به ماجرای خلافت است، مشهور است. بااینهمه او بعدها به استانداری مدائن رسید.
کَندگی بر گرد شهر
یکی از مشهورترین رخدادهایی که درباره سلمان پارسی در تاریخ ثبت شده است، به ماجرای نبرد احزاب برمیگردد. در پنجمین سال هجرت پیامبر (ص) از مکه به یثربی که حالا مدینهالرسول نامیده میشد، سپاهی از کفار و یهودیان شهر استقرار رسول خدا را محاصره کردند. آنها هجوم آورده بودند تا شاید بتوانند درخت اسلام را از ریشه درآورند و کارش را تمام کنند. در ظاهر امر نیز اوضاع به سود آنها بود، چراکه شمارشان چندین برابر مسلمانان بود. سلمان، مشاور پیامبر (ص)، مردی خردمند و حکیم بود و از کشورش ایران نیز کولهباری از تجربه با خود داشت. یکی از این اندوختهها شیوه مقاومتی بود که در ایران در هنگام تاختو تاز دشمن انجام میشد. سلمان پیشنهاد کرد دور شهر را کَنده (کَندگ)ی حفر کنند و اینگونه مانع از ورود و پیروزی مشرکان شوند. در این نبرد مسلمانان به کامیابی تاریخیای دست یافتند که سخت به دشمن آسیب و زیان وارد کرد. جنگ احزاب بر پایه همین تدبیرِ صحابیِ پارسی، به «خندق» (معرب کندگ) هم معروف است.
گویا در همین نبرد مسلمانان مهاجر به مدینه میخواستند سلمان با ایشان باشد و انصار نیز همین خواسته را داشتهاند. اینجاست که پاسخ هوشمندانه و معنادار پیامبر (ص) گفته میشود: «سلمان از ما اهلبیت است.»
استانداری که زنبیل میفروخت
سلمان در زمره هواداران و پیروان صدیق اهلبیت (ع) بود و طبیعی است که در سادهزیستی نیز از ایشان سرمشق بگیرد. ماجرایی درباره گریستن او از دیدن چادر وصلهوپینه حضرت زهرا (س) نقل شده است که بر مقایسه دختر پیشوای مسلمانان با دختران قیصر و کسرا استوار است؛ همچنین حکایتی آورده شده که او به خلیفه دوم به سبب استفاده از ۲ جامه و ۲ خورش بر سر سفره هشدار میدهد.
سادهزیستی او به فروتنی آراسته بود تا جایی که در زمان استانداریاش در مدائن، متواضعانه خطای مرد شامی را که او را کارگر میپندارد، نادیده میگیرد و بار او را برایش حمل میکند. جناب استاندار وقتی مستخدمی را روانه کاری میکند، خود کارهای آن شخص را انجام میدهد. سلمان محمدی سهمش از بیتالمال را صدقه میداد و خود با زنبیلبافی و فروش آن امرار معاش میکرد.
لقمان امت اسلام
سلمان را چونان لقمان امت اسلام دانستهاند. گویا در جریان مکالماتی وقتی یکی از مسلمانان از سر جهل در گفتههای سلمان شک میآورد، رسول خدا صحابی ایرانیاش را به لقمان حکیم مانند میکنند. گفتهای منتسب به امام علی (ع) نیز مشابه توصیف پیامبر (ص) نقل شده است که میفرمایند: «شما چه کسی را همانند لقمان دارید؟ مردی را دارید که از ماست و رو به سوی ما اهل بیت دارد. دانش پیشین و پسین را آموخته و کتاب اوّل و آخر را خوانده است و دریایی پایانناپذیر است.»
حتی در کنار این همانندی، حدیثی از امام صادق (ع) به جا مانده است که حضرت سلمان را برتر از لقمان دانستهاند. امام ششم همچنین در بیان فضایل او فرمودهاند سلمان کسی است که هوای امیر مؤمنان (ع) را بر هوای نفس خود اختیار کرد، فقیران را دوست میداشت و آنها را بر ثروتمندان برمیگزید، به دانش و دانشمندان محبت میورزید.