- یک روزنامه نوشته: آیا مجلس در رأس امور است؟
پاسخ این پرسش البته آسان نیست و باید گفت که مجلس در رأس امور نیست؛ چون متأسفانه دست زیاد شده و بسیاری از مدیران و مسئولان درحال سوء استفاده از موقعیت خود هستند و به کار خیانت در امانت وارد شده اند. به عبارت دیگر اگر مجلس بخواهد در رأس امور باشد، باید کاری بکند که کسی روی دست نمایندگان مجلس بلند نشود و نمایندگان بکوشند که خودشان رکورددار باشند.
- روزنامه دیگری از رئیس سابق بنیاد مستضعفان پرسیده: آقای رفیق دوست! اصلا می دانید زندگی معمولی یعنی چه؟
خب جواب کاملا معلوم است. زندگی معمولی یعنی داشتن یک خانه در شمال تهران برای روابط اقتصادی، داشتن یک خانه در مرکز شهر برای کار، داشتن یک خانه در جنوب شهر برای برپایی مراسم، داشتن یک ویلا در مازندران برای تابستان و یک ویلا در اون طرف برای زمستان، داشتن یک ماشین با پلاک زوج برای روزهای زوج و یک ماشین با پلاک فرد برای روزهای فرد، داشتن چند کارخانه و شرکت تجاری و خرده ریزهای ناقابلی مثل این ها برای کارآفرینی و خدمت به مردم. تملک مقادیری از فرش های نفیس و اجناس عتیقه برای حفظ میراث فرهنگی کشور! بقیه اش هم که چندان قابل ذکر نیست و اهمیتی ندارد!
- تیتر یکی از رسانه ها: مطالبات واقعی زنان را در هیاهوی استادیوم، پنهان نکنید!
به عبارت دیگر، فقط مطالبات واقعی مردان را در هیاهوی استادیوم، پنهان کنید!
- خبری منتشر شده که قاضی، قاتل را فراری داد!
خب، اینکه چیز عجیبی نیست؛ همیشه که قرار نبوده قاتل، قاضی را فراری بدهد! یک بار هم اجازه بدهید برعکس بشود. از نظر شما اشکالی دارد؟
- نابودی ٩٥هکتار از درختان پارک جنگلی چیتگر
واقعا باعث تأسف است، مسئولان چرا رسیدگی نمی کنند؟ آخر این درست است که با این همه تلاش و کوشش شبانه روزی حتى یک کار ساده را هم نتوانیم درست و کامل انجام بدهیم؟ این همه نیروی کار جوان در کشور داریم و بازهم نتوانسته ایم صددرصد موفق عمل کنیم؟ باعث تأسف است.
- تیتر یک روزنامه این است: رقابت یک میلیون دانشجو برای بیکاری!
ببینید شما را به خدا، از تمام دنیا فقط همین حاشیه نویسی بر خبرها و طنزپردازی و شوخی با خبرهای جدی و رسمی برای ما باقی مانده بود که آن را هم دارند از دستمان درمی آورند! خداوکیلی این درست است؟ روزنامه باید این طوری تیتر بزند؟ آقای سردبیر شما باید بگویی: رقابت جدی یک میلیون استعداد جوان برای ساختن آینده کشور! و آن وقت ما باید بیاییم و بنویسیم: رقابت یک میلیون دانشجو برای بیکاری.
ببین چه خبر شده که خود روزنامه ها از همان اول دارند حرف آخر را می زنند، آن هم با طعنه و کنایه و طنز.