سرخط خبرها

عمو پُستچی

  • کد خبر: ۶۶۳۰
  • ۱۷ مهر ۱۳۹۸ - ۰۷:۵۵
عمو پُستچی
روایتی از فراز و نشیب‌های نامه‌رسانی در قاسم‌آباد

محمد کاملان
خبرنگار شهرآرا محله

اینکه در پایان یک روز کاری سنگین و درست وسط سر وسامان دادن به کارت‌های پُرشمار سوخت سراغش رفته‌ایم، اما نشانی از خستگی در چهره‌اش پیدا نیست و در کل دو ساعت مصاحبه لبخند از روی صورتش محو نمی‌شود، نشان از اخلاق خوشی دارد که درست همه با آن می‌شناسندش. لبخند و البته اخلاق خوشی که می‌گوید از روز اول سرلوحه کارش بوده و عصبانی‌ترین مشتری‌ها را آرام کرده است. این‌قدر که روی او و بقیه پُستچی‌های اداره قاسم‌آباد را بوسیده‌ و با لبخند بیرون رفته‌اند. امیر ذوالفقاری هنوز چهل ساله نشده اما قدیمی‌ترین نامه‌رسان اداره پست قاسم‌آباد است و همه بچه‌های دیروز و امروز امامیه او را به اسم عمو پستچی می‌شناسند و صدا می‌زنند. روز جهانی پست بهانه خوبی شد تا گپ و گفتی با او داشته باشیم.

 

چه شد که امیر ذوالفقاری شغل نامه‌رسانی را انتخاب کرد؟
اگر اشتباه نکنم سال1382 شرکت پُست در یک فراخوان سراسری اعلام کرد که نیاز به نامه‌رسان دارد. من هم به پیشنهاد یکی از دوستانم ثبت‌نام کردم. بالاخره 22سال سنم بود، تازه از سربازی آمده بودم و دنبال کار می‌گشتم؛ ترجیح دادم این فراخوان و فرصتی که پیش آمده بود را از دست ندهم.


آن زمان که فرم ثبت‌نام را پُر می‌کردید، تصورتان از شغل نامه‌رسانی چه بود؟
هرکسی از دور به شغل ما نگاه می‌کند، با خودش می‌گوید که چه کار راحتی داریم. یک تعدادی خاص نامه می‌دهند دستمان که باید از روی آدرس به صاحبانشان برسانیم. من هم زمانی که برای ثبت‌نام اقدام کردم، فکر می‌کردم که یک دسته نامه به من می‌دهند که باید در منازلِ مردم تحویلشان بدهم. دقیق مثل همان چیزی که بقیه مردم فکر می‌کردند. درحالی که پُستچی‌ شدن به تخصص‌های ویژه‌ای نیاز دارد و کاری کاملاً تخصصی است.


مردم هم فکر می‌کنند که شغل ساده‌ای دارید و هم اینکه پُستچی‌ها را دوست دارند. شاید کمتر شغلی این‌چنین دید مثبتی روی آن وجود داشته باشد.
همین‌طور است. البته در قدیم این حس خیلی بیشتر از الان بود. چون آن موقع به دلیل نوع ارتباطی که مردم با هم داشتند، به نامه‌رسان به چشم یک کبوتر خوش‌خبر نامه‌بر نگاه می‌کردند. خبری از اینترنت و ایمیل و این‌جور چیزها که نبود و مردم برای هم نامه می‌نوشتند تا از احوال هم خبردار شوند، پُست و نامه‌رسان هم واسطه رساندن این نامه‌ها و اخبار به مردم بودند. مثلاً در زمان جنگ نامه‌هایی از جبهه به شهر می‌آمد و برعکس. وقتی یک خانواده بعد از مدت‌ها از احوالات فرزندش در جبهه‌های جنگ با خبر می‌شد و می‌فهمید که سالم است، طبیعی است که خوش‌حال شود و بخشی از شادی‌اش را مدیون نامه‌رسانی بداند که نامه را برایش آورده است. البته الان چون گاهی اوقات اخطاریه‌های بانک و دارایی را پُست باید در منازل ببرد، آن تفکراتی که قبلاً درباره نامه‌رسان‌ها وجود داشت تغییر کرده است؛ اما هنوز مردم از ما خبر خوش دریافت می‌کنند. نوجوانی که منتظر است گواهی‌نامه‌اش بیاید، کسی که برای اولین‌بار ماشین خریده و در انتظار کارت خودرویش است یا زن و شوهری که تازه بچه‌دار شده‌اند و برای دیدن شناسنامه فرزندشان دل توی دلشان نیست و.... همه آن‌هایی هستند که هنوز همان تصور قدیمی از نامه‌رسان‌ها را دارند و به چشم پیک خوش‌خبر به آن‌ها نگاه می‌کنند.


و شما نامه‌رسان‌ها جزو معدود مشاغلی باشید که در 99درصد مواقع با روی خوش مردم مواجه می‌شوید و به قول معروف کسی از شما طَلَب ندارد.
بیشتر اوقات وقتی کسی در را به روی پُستچی باز می‌کند، ذوق و اشتیاقی دارد که وصف نمی‌شود و انرژی مثبت همان خوش‌حالی به ما منتقل می‌شود.
غیر از همه این‌ها، کلمه پستچی در ذهن مردم همیشه مساوی با امانت‌داری بوده است.
ببینید مهم‌ترین ویژگی که یک نامه‌رسان باید داشته باشد امانت‌داری است که اگر این خصلت را در وجودش نداشته باشد، به طور قطع در این کار به مشکل می‌خورد. ما همه‌مان وظیفه داریم که مرسولات پُستی را بی کم و کاست به دست مردم برسانیم. جدای از تعهد کاری، این یک تعهد اخلاقی است. الگوی همه نامه‌رسان‌ها شهید قانعی است. آن زمان حقوق بازنشستگان را به نامه‌رسان‌ها می‌سپردند و ایشان در مقابل سارقانی که می‌خواستند پول مردم را بدزدند مقاومت کرد و با گلوله همان‌ها کشته شد. در حین فرایند پستی بسیار اتفاق می‌افتد که به دلیل نوع بسته‌بندی، گوشه‌ای از بسته‌ها مخدوش می‌شود و کالایی که در آن هست کاملاً دیده می‌شود و همکاران من می‌فهمند که داخل آن بسته چه چیزی هست و به راحتی می‌تواند آن را بردارد. اما بچه‌های پست به قدری امین هستند که آن مرسوله را درست و حسابی لاک و مهر می‌کنند که اتفاقی برای آن نیفتد. همین الان مردم به قدری به پست و نامه‌رسان‌ها اعتماد دارند که بسته‌های بسیار ارزشمندشان را به دست ما می‌سپارند. اینکه نام پست و پستچی در ذهن مردم با امانت‌داری عجین شده است، حاصل سال‌ها تلاش و از خودگذشتگی همکاران من بوده است.


برگردیم به روزهایی که شما با تصور اینکه قرار است در یک شغل ساده و شیک مشغول به کار شوید وارد اداره پُست شدید. از همان روز اول نامه‌رسان اداره پُست قاسم‌آباد بودید؟
من انتهای سال 1382 به صورت رسمی به عنوان نامه‌رسان وارد اداره پُست خراسان رضوی شدم. از همان روز اول تا الان که سال1398 است در اداره پُست قاسم‌آباد خدمت کردم. چیزی نزدیک به 16سال. از لحاظ سابقه کار من در این ناحیه از همه قدیمی‌تر هستم. روز اولی هم که مشغول به کار شدم، بعد از آموزش‌های اولیه و یک سری کارهای دیگر، محدوده گشت من را از چهارراه امامیه تا آخر این بولوار و از طرف دیگر تا فلاحی16 مشخص کردند.


احتمالاً روزهای اول با مُشکلات عدیده‌ای دست و پنجه نرم می‌کردید که مهم‌ترینش پیدا کردن آدرس‌ها بوده است.
بله. کسی که روز اول وارد گشت می‌شود تا بخواهد مسیر را یاد بگیرد، کلی طول می‌کشد و در این راه مشکلات زیادی را باید پشت سربگذارد. به ویژه در قاسم‌آباد که هم وسعت گشت‌هایش زیاد است و هم تراکم جمعیتش. بعضی از خانه‌ها از چند مسیر راه و آدرس دارد. نامه‌رسان‌هایِ یک گشت باید همه این راه‌های فرعی، اینکه یک خانه چند مَمَر دارد و ممکن است از جایی دیگر هم آدرس داشته باشد، یاد بگیرد. یادم هست یک خانه‌ای در مسیر گشت من بود که از سه طرف مختلف می‌شد برای آن آدرس نوشت. این خانه در آن روز 3نامه داشت با 3آدرس مختلف. منِ تازه‌وارد که هنوز درست و حسابی نشانی‌ها را بلد نبودم، دور می‌زدم و نامه‌های دیگر را می‌دادم و دوباره به همین خانه می‌رسیدم برای آن نامه‌ای که با آدرس متفاوتی نوشته شده بود. دفعه سوم صاحب‌خانه گفت امروز سومین بار است که در سه نوبت مختلف برای خانه ما نامه می‌آوری، اگر چیز دیگری هم هست بده و خودت را اذیت نکن!
چرا می‌گویید کارِ نامه‌رسانی در قاسم‌آباد در مقایسه با دیگر مناطق مشهد کار پُر زحمت‌تری است؟
از روز اولی که سنگ‌بنای قاسم‌آباد گذاشته شده است، بنا بر این بوده که اینجا شهرک ساخته شود و آپارتمان. وقتی قرار است در یک منطقه آپارتمان‌نشین که هر خانه‌اش بالای ده دوازده واحد مسکونی دارد نامه‌رسانی کنید، خواه ناخواه باید وقت بیشتری بگذارید. مسئله‌ای که الان بچه‌های نامه‌رسان را خیلی اذیت می‌کند، آپارتمان‌سازی‌های زیادی است که انجام می‌شود. امروز یک منزل ویلایی به یک آپارتمان هشت واحدی و حتی بیست واحدی تبدیل می شود که این موضوع باعث شده، از استانداردی که برایمان تعریف شده است، بیشتر زمان صرف کنیم. از طرف دیگر وُسعت گشت‌های قاسم‌آباد برخلاف دیگر مناطق پستی مشهد بسیار زیاد است.


مگر استاندارد تعریف شده برای تحویل دادن هر نامه چند دقیقه تعریف شده است؟
از زمانی که منِ پستچی زنگ در خانه را می‌زنم تا موقع تحویل نامه‌، طبق استاندارهای موجود، بیشتر از 3دقیقه نباید طول بکشد ولی الان کُلی اتفاق و مشکلات سر راهمان هست که این زمان بیشتر از این زمان طول می‌کشد. مثلاً آیفون درست باشد یا نه؟ آسانسور در دسترس باشد یا نه؟ و... غیر از این‌‌ها در بسیاری از اوقات آماده شدن خودِ مردم هم بیشتر از 5-4 دقیقه زمان می‌برد. هر پُستچی در گشت‌های قاسم‌آباد چیزی نزدیک به 100آدرس را باید پوشش بدهد، اگر مبنا را همان 3 دقیقه در نظر بگیریم، باید 300 دقیقه برای توزیع نامه وقت بگذارد که با شرایط فعلی خیلی بیشتر از این‌ها طول می‌کشد. ابلاغیه‌های دارایی که باید ریز به ریز اطلاعات آن از سوی مردم تأیید و بعد به دست نامه‌رسان داده شود، مرسوله‌های اینترنتی که باید هزینه‌اش در منازل پرداخت شود هم از ما نامه‌رسان‌ها خیلی وقت می‌گیرد. تنها خواهش ما از مردم این است که دست‌کم زودتر برای تحویل گرفتن بسته پُستی بیایند.
ولی شما پُستچی‌ها به قدری مسیر گشتتان را می‌روید و می‌آیید که دیگر چشم بسته هم می‌توانید نشانی خانه‌ها را پیدا کنید. برای همین فکر کنم وُسعت و جمعیتِ محدوده تحت پوشش زیاد اذیتتان نکند.
بگذارید من یک قدم جلوتر بروم. بی‌اغراق می‌گویم بر و بچه‌های نامه‌رسان خانه‌ها را به رنگ در، آدم‌هایی که داخل آن منزل زندگی می‌کنند، به کسانی که می‌آیند و نامه‌ها را تحویل می‌گیرند، می‌شناسند. شاید برایتان عجیب و جالب باشد که تک‌تک کسانی را که در گشتمان برایشان نامه‌ می‌بریم به اسم می‌شناسیم. برای همین این ماجرا خیلی اذیتمان نمی‌کند اما کارِ نامه‌رسانی را طاقت‌فرسا می‌کند، چون به خاطر جمعیت زیاد آپارتمان نشین، حجم نامه‌ها افزایش پیدا می‌کند.


بعد از 16 سال از حضور در یک گشت پُست، احتمالاً همه اهالی قدیمی محله شما را می‌شناسند ؟ حتی یک‌جورهایی شما پُستچی دو نسل از یک محله محسوب می‌شوید.
بله؛ بچه‌های امامیه و فلاحی که نامه‌رسان محله‌شان بوده‌ام، من را به نام عمو پستچی می‌شناختند و هروقت که من را با موتورم می‌دیدند، صدا می‌زدند که عمو پُستچی آمده است. البته خیلی از آن‌ها الان به قول معروف برای خودشان مردی شده‌اند، ولی هنوز خاطرات دوران بچگی و نامه‌هایی که من در خانه‌شان بردم یادشان هست. چند روز پیش برای خرید رفته بودیم به یکی از مراکز تجاری، فروشنده جوانِ مغازه پرسید که من را نمی‌شناسید؟ گفتم چهره‌تان آشناست، ولی یادم نمی‌آید کجا دیدمتان. بعد از چند دقیقه‌ای گفت‌و‌گو کاشف به عمل آمد که من پستچی‌ محله‌شان بوده‌ام و این جوان کُلی خاطره خوب از من داشت. از این اتفاقات برای ما زیاد می‌افتد. در همین قاسم‌آباد کسانی بودند که شناسنامه‌شان را من به در خانه‌شان برده‌ و تحویل پدرشان داده‌ام، کارت پایان خدمت و گواهی‌نامه‌شان را به خوشان داده‌ام و امروز شناسنامه بچه‌شان را برایشان می‌برم. البته این اتفاق برای همکارهای قدیمی‌ترِ ما بیشتر می‌افتد. آقای میرزایی که از پستچی‌های باسابقه قاسم‌آباد و شهرک کوشش بود و بین مردم شناخته شده، یک‌بار برایمان تعریف می‌کرد بچه‌ای به دنیا آمده بود شناسنامه‌اش را من برایش بردم. این بچه بزرگ شد، نامه سربازی‌اش را به من سپردند. کارت پایان خدمتش را هم خودم در خانه‌اش بردم. بچه به سن ازدواج رسید و همسر اختیار کرد، نامه صندوق مهر امام رضا و وام ازدواجش را باز من بردم. ایشان ازدواج کرد و شناسنامه فرزندش را هم من به دستشان رساندم.


یک سؤال کلیشه‌ای درباره پُستچی‌ها که سال‌هاست ذهن مردم را درگیر کرده و برایش جوابی پیدا نمی‌کنند این است که چرا باوجود همه خطرهایی که موتورسیکلت دارد، نامه‌رسان‌ها از این وسیله استفاده می‌کنند و اداره پُست سراغ وسایل امن‌تر و راحت‌تر نمی‌رود؟
باتوجه به نوع معابر شهری و فعالیتی که ما داریم و باید هرچه سریع‌تر مرسوله پُستی را به دست مردم برسانیم، بهترین وسیله‌ای که فعلاً می‌تواند نیازهای ما را برآورده کند، موتورسیکلت است. ما هم این موضوع را پذیرفته‌ایم و خطراتش را به جان خریده‌ایم. خیلی از بچه‌های نامه‌رسان بارها تصادف کرده‌ و آسیب‌های جدی دیده‌اند. الان در دست و پای بسیاری از نامه‌رسان‌ها پلاتین است. خودِ من با موتور طوری تصادف کردم که دوماه خانه‌نشین شدم و بعد از آن تا چند ماه با عصا راه می‌رفتم. دکتر هم من را از سوار شدن به موتور منع کرد، اما نمی‌توانستم دستورش را رعایت کنم چون وسیله کار من است و گفتم که از روز اول این قضیه و خطراتش را قبول کرده‌ام.
و جدای از همه خطراتی که موتور سیلکلت دارد، شما نامه‌رسان‌ها با مجموعه‌ای از اتفاقات عجیب، سختی‌ها و حتی آب‌وهوا دست وپنجه نرم کنید که بسته‌های پُستی مردم را به دستشان برسانید.
ببینید هر اتفاقی که بیفتد، ما باید همه بسته‌هایی که تحویلمان می‌شود، به دست صاحبانشان برسانیم. مگر اینکه تحویل‌گیرنده نباشد و... . ما نامه‌رسان‌ها شرایط سخت کاری زیاد داریم. بارندگی هست، زمین خوردن هست، لغزندگی معابر هست، گرمای طاقت‌فرسایی که فشار کار را چند برابر می‌کند ولی این‌ها به هیچ عنوان باعث نمی‌شود که مرسوله پُستی را پیش خودمان نگه‌داریم؛ به این بهانه که هوا خراب بوده یا هرچیزی دیگری.


همان ابتدای صحبت‌هایمان گفتید که برخلاف تصور عامه مردم، نامه‌رسانی کاری کاملاً تخصصی است. مگر از زمانی که مرسوله وارد اداره می‌شود تا زمانی که قرار است به دستِ من مشتری برسد، چه اتفاقاتی می‌افتد که نیازمند تخصص ویژه است؟
نامه‌رسانی کاری فوق تخصصی و نیازمند توانایی‌هایی ویژه‌ است چون باید دقیق باشید و این‌قدر به شهر اشراف داشته باشید که براساس مناطق شهری، مناطق داخلی هر ناحیه، خیابان‌ها و حتی گشت‌های خیابان‌های فرعی بتوانید نامه‌ها را دسته‌‌بندی کنید و به سرعت به دست مشتری برسانید؛ آن هم با درنظر گرفتن عوامل و شرایطی که در مسیر شاید رقم بخورد. این‌ها را وقتی بگذارید کنار آن چیزهایی که درباره توزیع نامه قبلاً برایتان گفتم، متوجه می‌شوید که نامه‌رسانی کاری کاملاً تخصصی است.


آقای ذوالفقاری! بسته پُستی که تحویل شما می‌شود، طبق چه اولویتی به دست مردم می‌رسد؟ برحسب مسیر گشتِ شمایِ نامه‌رسان یا نوع مرسوله و پستی که برایش انتخاب کرده‌ و پول داده‌اند؟ چون یک عده از ما همیشه از پستچی‌ها طلبکاریم که چرا نامه ما را دیر آوردید؟
مشابه این اتفاق را ما در اداره کم نداریم. یک‌بار خانمی که بسته پستی‌اش بعدازظهر به دستش رسیده بود خیلی طلبکارانه وارد اداره شد و گفت نامه‌رسان شما گشت و گذارها و خوش‌گذرانی‌هایش را کرده، بعد تازه یادش آمده است که نامه من را هم باید تحویل بدهد. مردم قبل از هر چیز دیگری نیازهای خودشان را می‌بینند و این وظیفه من است که اگر ابراز نارضایتی کردند، فرایند کار را تا حد امکان برایشان توضیح بدهم که رفع ابهام شود. بعضی‌ها فکر می‌کنند همین که بسته به نام مأمور ثبت شد، باید 10،15دقیقه در منزلشان باشد؛ در حالی که بعد از ثبت کلی کار دیگر باید انجام شود تا به توزیع برسیم. ارسال بسته‌ها براساس اولویت آدرس است. توزیع نامه باید از ابتدای گشت شروع شود تا به انتها برسد. نمی‌شود که منِ نامه‌رسان اول نامه کسی که انتهای گشت قرار گرفته را بدهم، بعد بروم سراغ بقیه. این کار باید طبق روال خودش انجام شود. اما اگر مرسوله پست ویژه باشد که در ساعت خاصی باید تحویل مشتری شود، آن‌موقع فرایندمان کمی دچار تغییر می‌شود ولی بعد از تحویل مرسوله‌های پست ویژه، ما دوباره برمی‌گردیم ابتدای گشت و از آنجا کار توزیع را آغاز می‌کنیم.
پس احتمالاً زمانی که یک پُستچی درحال مرتب کردن نامه‌های گشت خودش است، با یک نگاه متوجه می‌شود که فلان آدرس مثلاً انتهای گشت است یا ابتدا که در موقع نامه‌رسانی دچار مشکل نشود.
یک نگاه خیلی زیاد است! ما باید با یک نیم نگاه تجزیه را انجام دهیم. چون سرعت کار باید در بالاترین حد ممکن باشد.


با این صحبت‌ها به این نتیجه می‌رسیم که یک نامه‌رسان نه هیچ وقت گُم می‌شود و نه بعید است آدرسی را پیدا نکند و به قول معروف گیر کند.
یک پُستچی به هیچ وجه در پیدا کردن آدرس گیر نمی‌کند و گم نمی‌شود. مگر اینکه خود مشتری اشتباهی کرده باشد که کاری از دست ما برنیاد. من در محدوده گشت نامه‌رسانی خودم، این‌قدر تخصص و تبحر دارم که کافی است اسم یک نفر در این محدوده را به من بدهید تا نشانی منزلش را به شما بدهم. نه فقط من که همه همکارانم این‌طور هستند. جالب است وقتی در یک محله کسی نمی‌تواند آدرسی پیدا کند اگر در آنجا پُستچی‌ و نامه‌رسان‌ حضور داشته باشد، سراغ هیچ‌کس دیگری جز او نمی‌روند.
آقای ذوالفقاری! با رُشد فناوری و اختراع انواع و اقسام وسایل که ارتباط مردم با هم را آسان می‌کند، چه بلایی برسر مرسوله‌های پُستی آمده و آن‌ها چه تغییری کرده‌اند. طبیعتاً با این شرایط کسی دیگر برای نامزدش در شهر دیگر نامه نمی‌فرستد و منتظر جوابش نمی‌ماند.
خیلی‌ها فکر می‌کنند که چون دیگر کسی برای کسی نامه نمی‌فرستد، تعداد و تیراژ نامه‌ها پایین آمده و پُست و پُستچی‌ها دیگر کاری برای انجام دادن ندارند. به جرئت می‌توانم بگویم کار ما نسبت به قبل دو سه برابر شده است. در این چند سال نوع و شکل مرسوله‌ها تغییر کرده است. الان کارت سوخت، گذرنامه، کارت ماشین و هرچیزی که مربوط به ناجاست از طریق پست ارسال می‌شود. رساندن سندهای منازل و ابلاغیه‌های ثبت اسناد با تیراژ بالا با ماست. مردم قدیم پاکت‌های کوچک برای همدیگر ارسال می‌کردند. یادم هست به ازای هر ده پاکت یک بسته بزرگ داشتیم. اما الان به خاطر سفارشات و خریدهای مردم از فروشگاه‌های اینترنتی، این ماجرا کاملاً برعکس شده است.


یک زمانی بعضی از مردم می‌گفتند که با شرایط فعلی، شرکت پُست امروز و فردا جمع می‌شود و تمام. پس به نظر شما این تصور از بیخ و بن اشتباه است.
شاید باور نکنید، اما ترافیک کاریِ امروزی ما در مقایسه با یک دهه قبل که من وارد شرکت پُست شدم چندین برابر شده است. یادم هست در ابتدای کارم و زمانی که هنوز سرویس‌های خدماتی پُست این‌قدر وسیع و گسترده نشده بود، نهایت 80-70 مرسوله به من تحویل می‌شد. الان کمتر از 130-120 مرسوله به یک مأمور پُست تحویل نمی‌شود. به این دلیل که شرکت پُست مدام در حال به روز کردن خودش است و با توجه به نیاز مردم و جامعه، سرویس‌های جدید تعریف می‌کند. سرویس‌هایی که بسیاری از مردم از آن خبر ندارند.
این ترافیک کاری که می‌گوییم در فصلی از سال بیشتر و کمتر می‌شود، یا اینکه اداره پُست در همه روزهای سال به یک اندازه سرش شلوغ است.
حدود یک دهه قبل و تا زمانی که سرویس‌های جدید پست رونمایی نشده بود، 6ماه دوم سال معمولاً روزهای شلوغ‌تری برای ما بود چون همه ادارات و سازمان‌هایی که با پست سروکار داشتند برنامه خودشان را با آموزش و پرورش تنظیم می‌کردند ولی امروز و با توجه به سرویس‌های جدیدی که داریم، تقریباً در تمام روزهای سال به یک اندازه سرمان شلوغ است. فقط در این میان هر ماه و هر فصل یک مدل مرسوله به قول معروف مُد می‌شود مثلاً انتهای خردادماه ابلاغیه‌های دارایی حجم زیادی از مرسولات ما را تشکیل می‌دهد. در روزهایی که منتهی به اربعین است، آمار گذرنامه‌ها بالاست و بر و بچه‌های نامه‌رسان تا آخر شب و حتی روزهای تعطیل مرسوله‌ها را به دست مردم می‌رسانند که سفرشان دچار مشکل نشود. کارت سوخت هم از زمان اجباری شدن دوباره‌اش حجم زیادی از بسته‌ها را در چند ماه اخیر به خودش اختصاص داده است.


چیزی که این روزها امیر ذوالفقاری و بقیه همکاران نامه‌‌رسانش را آزار می‌دهد، چیست؟
مردم خیلی از وقت‌ها فکر می‌کنند که ما شبیه پیک موتوری هستیم و باید بسته را تا در آپارتمانشان در طبقه چندم یک ساختمان بیاوریم. این کار واقعاً وظیفه مأمور پست نیست. پیک موتوری فقط و فقط یک بسته همراه خودش دارد که مخصوص مشتری است، اما منِ نامه‌رسان در موتورم کلی مرسوله و بسته پُستی دارم که بخش زیادی از آن‌ها مرسوله‌های ارزشمندی مثل سندخانه و چک و سایر اوراق بهادار است. نمی‌توانم و اجازه ندارم که آن‌ها را به امان خدا رها کنم و تا در آپارتمان مشتری در مثلاً طبقه دوم یک ساختمان بیایم و مرسوله‌اش را تحویل بدهم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->