مرتضی اخوان | شهرآرانیوز - سریال پرحاشیه و جنجالی این روزهای شبکه یک سیما در حالی به واپسین قسمتهای خود در آخرین روزهای رمضان نزدیک میشود که هنوز نه گرهگشایی از داستان صورت گرفته و نه اساسا داستان خاصی را روایت میکند! گویی قرار است به سبک نامأنوس سریالهای آبگوشتی در قسمت پایانی به یکباره و به توجیهپذیرترین شکل ممکن هم داستان روایت و هم از آن گرهگشایی شود.
جدیدترین ساخته
علیرضا افخمی که در صنعت سریالسازی ایران با سریالهایی، چون
«او یک فرشته بود» و
«۵ کیلومتر تا بهشت» و... ژانر جدیدی به نام ماورایی را وارد تلویزیون کرد، آنقدر دم دستی، ضعیف و پر ایراد است که گویی از سر اجبار و در جبر مقابله با کووید ۱۹ ساخته شده باشد.
«احضار» پرحاشیهترین و پرسروصداترین سریال رمضانی امسال بود که اگرچه در حوزه فنی هیچ چیز جز
«هیچ» نداشت، اما به دلیل موضوع جذاب به شدت مورد توجه مخاطبان عام قرار گرفت. دلایل زیادی برای این استدلال وجود دارد...
داستان روح و جذابیتهایش
درست شبیه شبنشینیهای دهه ۶۰ و ۷۰! وقتی خانوادههای پرجمعیت دور هم جمع میشدند و جوانترها در تقلای توجه، بچههای فامیل را با طرح داستانهای خیالی ارواح و اجنه میترساندند. گویی احضار هم در مقام یک سریال تلویزیونی در بدو امر با پرداختن به سوژه جذاب و البته مردمگیرش در تلاش بوده تا به سریال اول رمضانی سیمای ملی بدل شود. تلاشی که البته موفق هم بوده و آمار و نظرسنجیها نشان میدهد، احضار پربینندهترین سریال رمضانی امسال بوده و بحث و نظر هم دربارهاش زیاد مطرح شده است.
تکرار بد آقای کارگردان
علیرضا افخمی نه با «تب سرد» در سال ۸۲ و نه با «زیرزمین»، «پنجمین خورشید»، «پرستاران» و... حد فاصل سالهای ۸۵ تا ۹۵ شناخته نشد. او با «او یک فرشته بود» نه تنها به شهرت ۸۰ میلیونی رسید بلکه بنا به ادعای اهالی فن ژانر جدیدی از سریالسازی را وارد سیمای ملی کرد. موفقیت چشمگیر «او یک فرشته بود» آنقدر دلنشین بود که هم افخمی را در حد و اندازههای همنام سینماییاش «بهروز افخمی»، کارگردان فیلم سینمایی عروس در دهه ۷۰ مشهور کرد و هم در او انگیزه تکرار را به وجود آورد.
افخمی بعد از «او یک فرشته بود» چند تجربه دیگر در حوزه فیلمهای ماورایی با موضوع ارواح و شیطان داشت، اما هیچکدامشان به کیفیت و قدرت نفوذ «او یک فرشته بود» نبود! حالا آقای کارگردان بعد از یک دهه از ساخت آخرین ساخته ماوراییاش یعنی «پنج کیلومتر تا بهشت» با «احضار» در بهترین تایم پخش، به روی آنتن شبکه اول سیما رفته است. حضوری که یک تکرار بد در کارنامه او به حساب میآید.
ناظر کیفی بیکیفیت
در مقطعی از تاریخ سیما، علیرضا افخمی پای ثابت تیتراژ پایانی بسیاری از سریالها بود. کافی بود بعد از پایان فیلم شبکه را عوض نکنید تا در تیتراژ فیلم نام او را در کنار عنوان: «ناظر کیفی» ببینید. روزی روزگاری، گمگشته، خط قرمز، مسافری از هند، راه بیپایان، روز حسرت، رستگاران، پیامک از دیار باقی، اشکها و لبخندها، نابرده رنج، زیر هشت و جراحت تنها بخشی از فهرست بلندبالای سریالهایی است که افخمی ناظرکیفی آنها بوده است. با این حال افخمی در سریال جدیدش احضار که در مقام کارگردان است، هیچ توجهی به امر نظارت کیفی کار نداشته و کار با ضعیفترین استانداردهای سیما هم همخوانی ندارد. کیفیتی نازل در سریال آقای ناظر کیفی!
فاجعه سناریو و نابازیگرهای بازیگر
نقطه ابتدایی ابتذال محتوایی «احضار» سناریوی فیلم است. قصهای که آنقدر گیج و سردرگم است که مخاطب تکلیفش را با آن نمیداند و با وجود گذشت ۲۰ قسمت از این سریال هنوز نمیداند روح سرگردان داستان ارواح شیطانی است یا روح مرحوم کامرانی؟ تناقضهای رفتاری روح کامرانی و مینو، زن فالگیر در رویارویی آدمها آنقدر عجیب است که هنوز مخاطب سر در نمیآورد دلایل این رفتارها چیست؟ گویی قرار است در قسمت آخر یکهو همه چیز حل و فصل شود و مردم با حقایق در یکی دو جمله روبهرو شوند. حالا تکلیف کسی که قسمت آخر را نبیند چه میشود، هیچ!
از طرفی دیگر نقطه تاریکتر و فاجعهبار «احضار» استفاده از نابازیگرانی است که بیشتر به هنرجویان کارگاههای سینمایی میمانند تا بازیگر یا حتی نابازیگر به معنای حرفهایاش! بازیگرانی که نه بازیگرند و نه نابازیگر! آدرینا صادقی (مائده)، مینو آذرمگین (زهره)، دینا هاشمی (سوسن) و نازنین هاشمی (شکیبا) ۴ معرفی جدید افخمی در این سریال است که در تیتراژ هم با نام «با معرفی» اسامیشان میآید! بزرگترین ایراد احضار که استفاده از بازیگران نابازیگر است.
ضعف در ادای کلمات و اجرای فن بیان مناسب، بدنهای خارج از فرم، میمیک تصنعی و به شدت سرد، بخشی از مشکلات ۴ نابازیگر این سریال است که از قضا به خاطر ایفای نقشهای اصلی کار بدجور توی چشم است. کافی است آخر شبهای رمضان شبکه تلویزیون را از شبکه یک به شبکه تماشا عوض کنید تا بازپخش سریال «برادرجان» را ببینید. با آن بازیهای متبحرانه و باکیفیت استاد علی نصیریان، حسام منظور، نسیم ادبی و... آن موقع شاید دیگر هرگز علیرضا افخمی به خود اجازه ندهد نام نابازیگرانش را در «احضار» بازیگر بگذارد.
دکوپاژ و نورپردازی در حد کارگاه فیلمسازی
است شاید یک دانشجوی ترم اولی رشته سینما در طراحی و اجرای اولین اپیزد تصویریاش هم این قدر ناشی نباشد. استفاده نکردن از نورپردازی مناسب برای ژانر وحشت در احضار به شکل توهینآمیزی توی چشم است. در سکانس جنگل با اینکه زمان سناریو شب است، اما نور زیاد توی صحنه است. انگار همه چیز روز است! البته نورپردازیهای خندهدار تنها ایراد فنی احضار نیست. جدیدترین ساخته افخمی گویا دکوپاژ هم ندارد.
سکانسهای طولانی با پلک پلانهای متعدد آنقدر توی ذوق است که مخاطب یک آن از خود سؤال میکند: «چرا برای صحبتهای میان زهره و شیده مادر مهرداد کارگردان از یک نمای باز استفاده نکرده تا اینقدر مجبور نباشد از صورت زهره به روی صورت شیده برود؟» رفت و برگشتی که شاید در یک سکانس ۱ دقیقهای بیش از ۲۰ بار انجام شد! بدون هیچ خلاقیتی و بدون هیچ کششی. آن هم با یک بدهبستان روایی نصیحتی که گویی کارگردان مجبور باشد یک پیام اخلاقی را لابهلای داستان فیلم گنجانده باشد و بیان کند.
نمره قبولی لوگو و موسیقی
لوگوی احضار و موسیقی آن نقاط مثبت کار است. لوگوی عنوان «احضار» متفاوت و تا حد زیادی مرتبط با موضوع و برگرفته از علائم شیطانپرستی است. لوگویی که حالوهوایی ماورایی و وحشتانگیز را به سریال میدهد. در کنار آن موسیقی احضار هم ساخته آریا عظیمینژاد چندان بد از آب در نیامده و دستکم اندک تعلیقی را در مخاطب به وجود میآورد.
هر چند همان هم در برخی سکانسها بیدلیل نواخته میشود و دلیل تلاش برای ایجاد رعب و وحشت در مخاطب در یک سکانس معمولی چیست؟ تیتراژ پایانی احضار و نوع پایان هر قسمت هم از نقاط مثبت آن است. احضار جز همین یکی دو برگ مثبت هیچ چیز دیگر برای عرضه ندارد و فقط با سوژهای گرم و پرکشش به خورد مخاطب سیما در شبهای رمضان داده شده است.