حمیدرضا معصومیان | شهرآرانیوز؛ بعد از بازگشت تیم پیام به چرخه فوتبال، حالا طرفداران دیگر تیم پرطرفدار مشهدی، سخت بهدنبال پیگیری اوضاع ماجرای احیای تیم ابومسلم هستند؛ تیمی که زمزمههای احیای آن حتی پیش از پیام شنیده شد و در مقطعی، بسیار هم پرقوت شده بود، اما ناگهان روبهخاموشی گذاشت و حالا اندر خم یک کوچه مانده است. روز گذشته جلد شهرآرا ورزشی به ماجرای احیای پیام اختصاص داشت که از شروع دوباره این تیم گفته بودیم. یکی از ۲ باشگاه هویتساز و پرطرفدار مشهدیها، حالا با همت جمعی از قدیمیهایش آرامآرام درحال طیکردن مسیر بازگشت به روزهای اوجش است و همین ماجرا برای طرفداران ابومسلم بهانهای شده تا دوباره پیگیراوضاع تیمشان باشند؛ هوادارانی که در همه این سالهایی که از افول ابومسلم گذشته، امیدوارانه منتظر شنیدن خبرهای خوب از زندهشدن دوباره این تیم محبوب شرق ایران هستند.
پیام با آنچه که دیروز گفتیم، درحال احیاشدن است و با اینکه هنوز تا بازگشت به روزهای اوجش مسیری طولانی و سخت در پیش دارد، بهنظر میرسد راه را درست پیش گرفته است. مسئولان این باشگاه با سیاست آهسته و پیوسته میخواهند با حضور در ردههای پایینتر اندکاندک ظرفیت بزرگ پیام را هویدا کنند؛ الگویی که میتواند برای ابومسلم هم نسخه شفابخشی شود، اما بهشرطی که کسی به فکر باشد. حالا که این مطلب را مینویسیم، در حوزه ابومسلم هیچ خبری نیست و غیر از میل و خواهش هواداران که بخشی از آنها در فضایمجازی هم فعال شده و چند گروه طرفداری را تشکیل دادهاند، چیز دیگری نداریم.
البته ابومسلمیها هم مثل پیامیها یک جامعه پیشکسوتان بزرگ دارند، اما بهنظر میرسد همه آنها درگیر زندگی روزمره خود هستند. بماند که در ماجرای پیام هم همه پیشکسوتان جلو نیامدند و شاید اگر دغدغه یونس مسعودی نبود، هیچ اتفاقی در سمت سبز شهر هم نمیافتاد، اما دراینسو (ابومسلم) همین هم نیست، بهطوریکه باقوت میتوان گفت در حال حاضر هیچکس پای کار احیای ابومسلم نیست. آخرین نفری که میدانیم پی کار ابومسلم افتاده، آرمین رهبر است که او هم، چون دستتنهاست، کجدارومریز پیش میرود و بهنظر نمیرسد بتواند این قافله را یکتنه بهجایی برساند.
قصه احیای ابومسلم آنگونه که گفتیم، زودتر و حتی قویتر از پیام آغاز شد، اما تاکنون به هیچ سرانجامی نرسیده است. آبان ۹۹ بود که ماجرای زنده شدن ابومسلم کلید خورد؛ زمانی که مالک باشگاه سیاهجامگان، که گفته میشود آخرین سند ثبتی باشگاه ابومسلم بهنام اوست، گفت میخواهد این تیم را با کمک برخی دوستان و مدیران شهر احیا کند. خبری که مثل بمب ترکید و با استقبال همه اهالی ورزش مواجه شد؛ اما پس از مدت کوتاهی همه امیدها رنگ باخت.
در مقطعی ابومسلم که قرار بود پسوند شهر بهشت بگیرد، مالک، مدیرعامل، هیئتمؤسس پنجاهنفره و هیئتمدیره پرطمطراقی داشت، ولی همه اینها تیم نشدند. آنها حتی سعید خانی را نیز بهعنوان سرمربی انتخاب کردند و او هم کادرفنی خود را معرفی کرد، ولی دریغ از تیمی که تشکیل شود و بازیکنانی که تشکیلدهنده این تیم باشند! حالا بعد از گذشت ۶ ماه از زمان شروعبهکار دوباره ابومسلم، مطلقا خبری از این تیم نیست.
حتی حضور در ردههای پایه هم که گفته میشد جزو اهداف اولیه این باشگاه است، محقق نشده و کسی از اعضای هیئتمؤسس و مدیره این تیم خبری ندارد؛ افرادی که قرار بود هرکدام یک گوشه کار احیای ابومسلم را بگیرند، یکبهیک به گوشهای رفتهاند و سرشان به کار خودشان گرم است. هرچند برخی آنها مثل حشمت مهاجرانی رسما اعلام کردند که دخلی به این ماجرا ندارند و اسمشان همینطوری مطرح شده است!
مسئله ابومسلم مسئله شدن یا نشدن نیست، مسئله خواستن یا نخواستن است. دیگر همه میدانند که چندان میلی در مسئولان برای احیای ابومسلم یا حتی کمک به احیای آن نیست، چرا؟ کسی نمیداند! بهنظر میرسد درباره ابومسلم گزارههایی در ذهن برخی مسئولان هست که بهشدت مانع ماجرای احیای این تیم شده است. گزارههایی که شاید در ظرف زمانی خودش قابل اعتنا هم باشد، اما مربوط به گذشتههاست و نیاز به بازنگری دارد.
اینکه ابومسلم گذشته پرحاشیهای داشته و مشکلات فراوانی ایجاد کرده است را همه میدانند و به آن معترفاند، اما ظرفیت هویتساز بزرگ این تیم به اندازهای قابل اعتناست که نمیتوان از کنارش گذشت. ابومسلم با همه مشکلاتی که داشت، احیاشدنی است، بسیار سادهتر از چیزی که بهنظر میرسد؛ ولی بهشرطی که مسئولان امر پای کار بیایند. چیزی که اکنون اصلا و ابدا وجود ندارد و به همین دلیل، تلاشهای نصفهنیمهای هم که صورت گرفته، به نتیجه نرسیده و محکوم به فناست.
این واقعیت مهم را باید منصفانه بپذیریم که ابومسلم با وجود مشابهتهای زیادی که با پیام دارد، تفاوتهای زیادی هم دارد، اما این حقیقت بازهم نفیکننده ماجرای احیای آن نیست. بهطور حتم هیچکس ابومسلم پرحاشیه اوایل دهه ۹۰ را نمیخواهد و وقتی حرف از احیای ابومسلم میشود، منظور زندهشدن یک تیم باشخصیت، محبوب و مردمی است، چنان که بیشتر عمر خود بوده است.
کسی ابومسلمی را که هر روز یک حاشیه داشت و این اواخر رسما بیدروپیکر شده بود، نمیخواهد و این موضوع مهمی است که بهنظر میآید یک نفر باید به مسئولان امر یادآوری کند. واقعا وقتش رسیده بهجای پوشاندن پیراهن ابومسلم به تن تیم اول این روزهای شهرمان، لباس زندگی را تن ابومسلمی بپوشانیم؛ که چه بخواهند و چه نخواهند زنده است. ابومسلمی که همه دوست دارند همانی شود که در دهه ۶۰ بود؛ تیمی مردمی و محبوب که نقطه آمال و عامل انگیزه همه فوتبالیستهای جوان و نوجوان نهتنها مشهد و خراسان که کل شرق ایران بود.