سرخط خبرها

حافظ شیرازی به‌روایت استاد خراسانی

  • کد خبر: ۶۸۴۳
  • ۲۱ مهر ۱۳۹۸ - ۰۶:۲۹
حافظ شیرازی به‌روایت استاد خراسانی
به مناسبت بازسازی تدریس حافظ‌شناسی زنده‌یاد «رجائی بخارایی» در مشهد

رادمنش| دانشکده باصفای ادبیات مشهد که امروز ساختمان قدیم آن را به نام جهاد دانشگاهی می‌شناسیم، حاصل تلاش‌ها و دوندگی‌های برخاسته از دغدغه و دلسوزی و آینده‌نگری مردی ادب‌دوست است که شاگرد بزرگان بوده و شاگردانی بزرگ تربیت کرده است. دکتر احمدعلی رجائی بخارایی مردی شجاع بود که بنا به نوشته دکتر محمدجعفر یاحقی، نمی‌گذاشت پای ساواک به دانشکده باز شود، مردی که «تا بود رئیس دانشکده بود؛ یعنی همه امور دانشکده تنها با درایت خودش حل‌و‌فصل می‌شد و هیچ نیرو و تشکیلاتی در قلمرو کار او حق دخالت نداشت! به معنی واقعی کلمه، به معنای تاریخی کلمه او «رئیس» بود.»1
مردی که دکتر محمدحسین پاپلی یزدی او را «استاد-بابا» و جزو «آخرین نسل استاد-باباهای کشور»2 خطاب می‌کند و از رفتار پدرانه‌اش یاد می‌کند و از اینکه به او آموخت حافظ در کمال انسانیت است، چون مبشر صلح و دوستی و همزیستی مسالمت‌آمیز است. کتاب «فرهنگ اشعار حافظ (شرح مصطلحات صوفیه در دیوان حافظ)» که در سال 1340 در انتشارات زوار منتشر شد هنوز محل رجوع و بسیار مهم است. پاپلی یزدیِ آن‌موقع جوان، جغرافیا می‌خوانده است اما به خاطر علاقه به ادبیات و حافظ و شهرت درس حافظ استاد رجائی بخارایی سر کلاس درس او حاضر می‌شود. کلاس‌های درس حافظ این استاد آن‌قدر شهره بوده است که به گفته فرزندش، سعید رجائی بخارایی گاه هنگام ارائه این درس تا 300 نفر در سالن آمفی‌تئاتر دانشکده می‌نشسته‌اند و صدای استاد را با بلندگو می‌شنیده‌اند. حالا بعد از کمابیش 40 سال خبر بازسازی یک ترم درس‌گفتارهای استاد احمدعلی رجائی بخارایی توسط فرزندش در دانشگاه خیام، بهانه‌ای شد تا هم برای مطلع شدن از چگونگی برگزاری این کلاس و هم یاد کردن از این استاد فقید ادبیات مشهد با سعید رجائی بخارایی گفت‌وگو کنیم.

 

کلاس‌های حافظ پدر شما، استاد رجائی بخارایی، شهرت زیادی داشته است، می‌شود در ابتدا کمی درباره این کلاس‌ها و جوّ آن برایمان بگویید؟
من افتخار شاگردی ایشان در سرکلاس‌هایشان را دارم. در میان درس‌هایی که داشتند، از همه مهم‌تر درس‌های حافظشان بود. این درس‌ها به حدی طرف‌دار داشت که در سالن آمفی‌تئاتر بلندگو می‌گذاشتند و گاهی 200 تا 300 نفر می‌نشستند و به آن گوش می‌کردند. در‌صورتی‌که آن زمان در دانشکده ادبیات شاگردهای رسمی کلاس 30 نفر بودند.
دکتر رجائی بخارایی از شاگردان استاد فروزانفر و ملک‌الشعرا بهار بود و تخصصش حافظ. رساله دکتری‌شان هم در مورد حافظ بود که به صورت کتاب با نام «فرهنگ اشعار حافظ (شرح مصطلحات صوفیه در دیوان حافظ)» منتشر شد و هنوز هم از مرجع‌های بزرگ حافظ است و هر‌کس در دنیا اگر بخواهد کاری در مورد حافظ بنویسد به این کتاب رجوع می‌کند.


چه شد که تصمیم گرفتید این کلاس‌ها را بازسازی کنید؟
بعد از اینکه ایشان را در سال 57 بر اثر سرطان از دست دادیم، نوارهایی کشف شد از یکی از شاگردان خارجی دکتر که به ایران آمده و یک دوره از کلاس‌های درس حافظ ایشان را ضبط کرده بود. البته با گذشت حدود 50 سال از عمر این نوارها، صدای آن‌ها مخدوش بود و مشکلاتی داشت. من مدت‌ها تلاش کردم کیفیت فنی آن‌ها را بهبود ببخشم که تا جایی که می‌شود از آن‌ها استفاده کنیم. از 3سال پیش، وقتی پس از 40سال به ایران برگشتم و درمشهد مقیم شدم، خیلی‌ها به من می‌گفتند که ای‌کاش ما هم اقبال داشتیم و می‌توانستیم از آن درس‌ها استفاده کنیم. با شنیدن این سخنان برای من این فکر به وجود آمد که شاید بتوانم نوارها را بهینه‌سازی و متن درس‌ها را چاپ بکنم. در این میان یکی از دوستان پیشنهاد کرد که کلاس‌های حافظ پدر را با استفاده از این مطالب جمع‌آوری‌شده بازسازی کنم و درس بدهم. در نهایت با دعوت رئیس دانشگاه خیام و مدیر گروه ادبیات فارسی این دانشگاه، آقای دکتر عابدیان، این فکر در مهرماه سال جاری جامه عمل به خود پوشید. این کلاس‌های درس پدرم است و من فقط سعی کرد‌‌ه‌ام گنجینه‌ای را که پیدا شده است در اختیار عموم قرار دهم. این اتفاق یعنی بازسازی درس استادی مشهور و بزرگ اولین بار است که در ایران اتفاق می‌افتد. محدودیتی هم نداریم و همه علاقه‌مندان می‌توانند بیایند و ثبت‌نام کنند.


آثار متعددی از استاد رجائی بخارایی منتشر شده است، آیا کار منتشر نشده‌ای هم از ایشان باقی مانده است؟
بعد از فوت پدر، صندوق بزرگی از ایشان پیدا کردیم که فیش‌های جلد دوم فرهنگ اشعار حافظ و مطالب و نوشته‌های دیگری در آن بود و با مشورتی که با مادر داشتیم به این نتیجه رسیدیم که این‌ها را تحویل مرحوم استاد دکترغلامحسین یوسفی بدهیم تا سرپرستی انتشارشان را به عهده بگیرند. دکتر یوسفی دوست نزدیک پدر بودند که با هم درس‌ خوانده و دکتری گرفته بودند. ایشان از همه‌نظر اصلح بودند. بعد از اینکه دکتر یوسفی فوت کردند برای گرفتن صندوق به همسر محترمشان مراجعه کردیم اما ایشان از وجود صندوق اظهار بی‌اطلاعی کردند و گفتند حتی مقداری از نوشته‌های دکتر یوسفی هم در جریان مسئله فوت ایشان گم شده است. به هر حال این صندوق و محتویاتش دست یک‌نفر هست که شاید روزی پیدا شود. چیزی که در دست ما مانده و چاپ نشده بود، مجموعه مقالات و اشعار ایشان بود که 2 سال پیش در کتابی با نام «در مکتب حقایق» در مشهد چاپشان کردم.


از نکات جالب توجهی که درباره آن مرحوم نقل می‌شود، ساخت دانشکده ادبیات مشهد است. ماجرای احداث این بنا چه بود و پدر شما چه نقشی در این کار داشتند؟
ساختمان دانشکده ادبیات که در سه‌راه ادبیات واقع شده، الان در اختیار جهاد دانشگاهی است. متأسفانه عده‌ای این ساختمان را به مبلغی که حتی پول آهن دورش هم نمی‌شود واگذار کردند. به‌هر‌حال دانشکده ادبیات وقتی ساخته شد که پدر من ریاست آن را قبول کرده بود. این دانشکده ترکیبی بود از 2 خانه قدیمی که بخشی از آن شامل کلاس و بخش دیگر مربوط به امور دفتری بود. جای کوچکی بود و یادگار مرحوم دکتر فیاض که اولین رئیس دانشکده ادبیات بودند. وضع فیزیکی دانشکده خراب بود. مرحوم پدر از شرکت نفت، سازمان برنامه و هر جایی که می‌توانست پول گرفت و تمام خانه‌های دور و بر آنجا را برای دانشکده خرید و آنچه الان با عنوان جهاد دانشگاهی می‌بینید ساختمان قدیمی دانشکده ادبیات در مشهد و یادگار مرحوم پدر من است، بنایی که از 2 خانه آن را به دانشکده‌ای مدرن و مجهز تبدیل کرد که دارای کتابخانه و آمفی‌تئاتر و دیگر امکانات بود. اما ساختن دانشکده یکی از مسائل بود و ایجاد تیم درسی قوی مسئله‌ای دیگر. از کارهای بزرگی که پدر کرد، استخدام افرادی بود که ایشان می‌دانست صلاحیت تدریس در آنجا را دارند، از جمله دوست و استاد قدیم بنده، دکتر علی شریعتی. دکتر شریعتی آن موقع از طرف حکومت پهلوی در تبعید بودند و با وجود داشتن مدرک دکتری از دانشگاه سوربن فرانسه در دبیرستانی دیکته و انشا درس می‌دادند و این از کارهایی بود که دربار و ساواک کرده بودند که تنبیه و تحقیرش کنند. پدر من وقتی برای درس تاریخ دنبال آدم‌های برگزیده‌ای می‌گشت مرحوم شریعتی را خواست و با وجود مخالفت بسیار شدید ساواک، جلو آن‌ها ایستاد و گفت رئیس اینجا منم و من تصمیم می‌گیرم. او [(دکتر شریعتی)] مردی است مسلمان و حائز بالاترین درجه علمی و ایشان را به عنوان استاد انتخاب می‌کنم. شروع کار دکتر شریعتی با این پشتیبانی بود. بعد پدر به او میدان داد و دکتر شریعتی سخنرانی‌هایش را از دانشکده ادبیات شروع کرد، سپس به حسینیه ارشاد رسید و شد شریعتی معروف.


آیا برای استاد رجائی بخارایی اقداماتی در مقام قدردانی یا بزرگداشت انجام شده است؟
از بابت قدردانی و یادآوری انواع کارها انجام شده است و می‌شود و قرار است در پاییز، یکی از برنامه‌های شب‌های بخارا که در دانشگاه فردوسی برگزار خواهد شد، به شب دکتر رجائی بخارایی اختصاص پیدا کند. همچنین قرار است سردیسی در تالاری که به نام ایشان است نصب شود. 4 کتاب هم برای پدر چاپ شده است. اولینش «در سوگ رجائی» بود که آقای محمدحسین ساکت فکر می‌کنم یکی‌دو ماه پس از فوت ایشان چاپ کردند. بعد از آن «خرد بر سر جان» منتشر شد که به همت دکتر محمدجعفر یاحقی، دکتر محمدرضا راشد محصل و دکتر سلمان ساکت چاپ شد و 2 کتاب دیگر.
1- از مقاله «از شمار خرد...» نوشته محمدجعفر یاحقی، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد.
2- از مقاله «به یاد استاد»، نوشته دکتر محمدحسین پاپلی یزدی، استاد بازنشسته دانشگاه تربیت مدرس تهران و نویسنده کتاب‌ «شازده حمام».

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->