علیرضا گرانپایه | شهرآرانیوز - بابک انصاری زمانی که نقش «اعلا» در فیلم «شهر زیبا» را بازی میکرد، ۱۶ ساله بود. نقشآفرینیاش آنقدر به چشم آمد که نامزد سیمرغ بلورین جشنواره فجر شد. دو سال بعد در سریال «پرواز در حباب» سیروس مقدم بازی کرد و حالا ۱۸ سال پس از درخشش ناگهانیاش در روزهایی است که حتی دو آتیشههای سینما هم کمتر از او خبر دارند.
آقای انصاری! میخواهم سؤالاتم را از اینستاگرام شما شروع کنم؛ جایی که بعد از سالها نقطه آشنایی دوباره من با شما بود. ۱۸ سال پس از «شهر زیبا» که برای من فیلم بسیار قابلاحترامی است. شما در اینستاگرام با اینکه بسیار فعال هستید و واکنشهای زیادی به موضوعهای مختلف اجتماعی و فرهنگی دارید، برخلاف بسیاری از هنرمندان دیگر به موضوعات سیاسی واکنش خاصی نشان نمیدهید.
در ابتدا باید بگویم دلیل اصلی، بیعلاقهبودن به سیاست و اشراف نداشتم به مسائل سیاسی است، اما معتقدم که سیاست زیرمجموعه و برخواسته از درون جامعه است. هر سیاستی احتیاج به سیاستمدار دارد و سیاستمدار قبل از اینکه سیاستمدار باشد، یک فرد و یک شهروند است. در نتیجه اگر جامعه از هر منظری، شهروند خوب، سالم، اخلاقمدار و درستی پرورش داده باشد، عملکرد آن سیاستمدار هم عملکرد مناسب و درستی خواهد بود. برای مثال شاید شما هم شنیده باشید که سیاستمداران و مسئولان ژاپن بسیار متعهد، درست و در راستای خدمت به کشور، مردم و جامعه عمل میکنند. آیا سیاستمداران، مدیران و مسئولان ژاپن را از کرهمریخ به زمین آوردهاند؟ خیر! آنها افرادی هستند که در همان جامعه، با تکیه و اهمیتدادن به همان ارزشها زندگی کردند و حالا در زمان مسئولیتشان هم به همان شکل عمل میکنند! پس بستر پرورش چنین مدیران و مسئولان متعهدی، ابتدا جامعه مسئول، آگاه و متعهد بوده است. به همین دلیل در نگاه من فعالیت در حوزههای اجتماعی بسیار مهمتر و واجبتر از حوزههای سیاسی است.
اگر موافق باشید، برگردیم به سال ۱۳۸۱، اولین حضور شما در سن ۱۶ سالگی روبهروی دوربین یک فیلم سینمایی. «شهر زیبا» دومین فیلم اصغر فرهادی. در مصاحبههای قبلی گفته بودید که پرویز پرستویی شما را به آقای فرهادی برای بازی در نقش «اعلا» معرفی کرده است، اما اشارهای به مسیری که این اتفاق رقم خورده است، نکردید. کمی درباره این موضوع حرف بزنیم.
بله. من برای ورود به کلاسهای بازیگری «کارنامه» که آن زمان آقای
پرستویی مدیریت هنری مجموعه را برعهده داشت، به دفتر این مجموعه رفتم در خیابان ظفر. تصمیم گرفتم که برخلاف رسم همیشگی، قبل از ورود به دفتر با یک اتود متفاوت وارد شوم.
اتود شخصیتی که شبیه شخصیت «اعلا» در «شهر زیبا» بود؟
بله، به درستی همین بود. جزئیات این اتفاق برای من خیلی طولانی است، ولی بهصورت کلی اگر بخواهم بگویم، از بخت من، آقای فرهادی به آقای پرستویی گفته بود که به یک نوجوان با چنین تیپی نیاز دارد و همین موضوع باعث شد تا من به پروژه فیلم «شهر زیبا» معرفی شوم.
یعنی قبل از اینکه مقابل دوربین بروید، به هیچ کلاس بازیگریای نرفته بودید؟
نه، هرگز، فقط تجربه تئاترهای تجربی در مدرسه را داشتم.
اولین رویارویی اصغر فرهادی با یک نوجوان ۱۶ ساله چگونه بود؟
اولین بار ایشان را در فرودگاه مهرآباد دیدم که سرجمع، یک دقیقه شد، چون در حال رفتن به جشنواره بوسان بودند. هفتهشت روز بعد در دفتر تهیهکننده جلسه داشتیم که خانم علیدوستی هم بودند. همانجا فیلمنامه را دادند و خواستند تا سکانس رستوران فیلم «شهر زیبا» را بازی کنیم؛ همان سکانسی که این سالها هم حسابی در شبکههای مجازی دست به دست شد و معروفترین سکانس فیلم هم بهحساب میآید.
تمام تست شما همان تک سکانس بود؟
بله. بعد از آن هم فیلمنامه را به من دادند و سناریو را تعریف کردند.
درباره دستمزد کی حرف زدید؟
بعد از پایان فیلمبرداری، وقتی که کار تمام شد، آقای تقیپور بهعنوان تهیهکننده مبلغ ۵۰۰ هزار تومان بهعنوان دستمزد به بنده پرداخت کردند.
ترانه علیدوستی بهعنوان بازیگر مقابل شما شرایط کم و بیش مشابهی داشت. دومین فیلمش بعد از «من ترانه ۱۵ سال دارم» که البته برایش سیمرغ گرفته بود. او هم مثل شما سعی میکرد بیشتر ابتکار کار را در اختیار اصغر فرهادی قرار دهد؟
از نظر حرفهای خوب نیست بهجای
خانم علیدوستی حرف بزنم، ولی از جنبه بیرونی باید بگویم که ایشان در اولین تجربه بازیگریشان خیلی درخشیده بودند و جایزه جشنواره لوکارنو را کسب کردند، ولی بازیگر در کارهای آقای
فرهادی خودش را در اختیار ایشان قرار میدهد تا هدایتش را بر عهده بگیرد. کسی هم پشیمان نمیشود. من یک نوجوان ۱۶ ساله بودم، ولی بقیه بازیگران
«شهر زیبا» هم نمایشی متفاوت از خودشان نشان دادند.
الان که تجربه بسیار بیشتری در زمینه بازیگری پیدا کردید، نظرتان درباره اصغر فرهادی و تکنیکهایش برای هدایت بازیگران چیست؟
به واقع، فرهادی یک پکیج است؛ پکیجی از شناخت بسیاربالای بازیگری، شناخت موضوعات اجتماعی و در کنار این موضوعات تسلط به ادبیات.
منظورم تکنیکهایی بود که برای بازیگرفتن از یک نوجوان ۱۶ ساله استفاده میکرد.
راستش من روزهای ابتدایی فیلمبرداری بسیار تحتتأثیر تجهیزات فیلمسازی پشت صحنه بودم که برای یک نوجوان ۱۶ ساله طبیعی بود. بهیکباره قرار بود قهرمان یک فیلم باشم که هم ترس داشت و هم شعف. دوسه روز ابتدایی آقای فرهادی من را کنار کشید و گفت اگر نتوانی از پس کار بربیایی از پروژه اخراجت میکنم! همین جمله مثل یک سیلی عمل کرد و موتورم را روشن کرد.
فیلم با اینکه هم داستان بسیار خوبی داشت و هم بازی بازیگران کمنقص بود، همان سالها خیلی مورد توجه قرار نگرفت.
بله. بهغیر از جشنواره فیلم فجر و جشن خانه سینما، خیلی مورد توجه عموم مردم قرار نگرفت. با گسترش شبکههای اجتماعی، بخشهای فیلم دستبهدست شد و همین موضوع باعث شناخت بیشتر مردم شد. بدشانسی دیگری که فیلم آورد، اکران فیلم در زمان مسابقات یورو ۲۰۰۴ بود که همین موضوع اقبال مردم را کمتر کرد.
بعد از نامزدشدن شما برای سیمرغ در جشنواره فیلم فجر و جشن خانه سینما، برای انتخاب نقش جدید کمی عجله کردید و به نظر میرسد همین موضوع مسیرتان را بعد از یک درخشش متفاوت رقم زد.
خیر، با شما موافق نیستم. شما چند تا از کارهای من را دیدید؟ فکر میکنم ۹۰ درصد کارهای بنده را کسانی که سینما را حرفهای دنبال میکنند، ندیدند. سریال «قفسی برای پرواز» باعث شد تا من با شخصیت «عماد» خیلی دیده شوم. مردم میگفتند که امشب «عماد» قرار است پخش بشود. دلیل این دیدهنشدن هم مخاطب متفاوت سینما و تلویزیون است. به نظرم همین که بعد از ۱۸ سال داریم از «شهر زیبا» حرف میزنیم، نشان از مانابودن این اثر دارد. سینما یک هنر جمعی است و تمام اعضای گروه این اتفاق را رقم میزنند. خوشحالم که جزئی از گروه «شهر زیبا» هستم که بعد از ۱۸ سال همچنان مردم بهسراغش میروند. جدا از این حرفها، مگر در سینمای ایران چند نقش نوجوان ۱۶ ساله نوشته میشود که من بخواهم بازی کنم؟
آقای انصاری! حرفم چیز دیگری است. شما بعد از یک بازی درخشان در «شهر زیبا» باید جهش بزرگتری انجام میدادید و فرصتهای بهتری برای خودتان رقم میزدید. فکر میکردیم بابک انصاری بااستعداد را قرار نیست بعد از چند سال با دوسه سریال تلویزیونی بشناسیم.
نگاه کنید، هر پیشرفتی در هر زمینهای فقط به خود شخص مربوط نمیشود. در کنار تلاش و هوشمندی برای رسیدن به اهداف، نیاز به هدایت درست دارید، نیاز به بخت و اقبال برای موقعیتهای خوب دارید. برای بابک انصاری خدا خواست که از دفتر پرویز پرستویی به فیلم فرهادی رسید، ولی بدشانسی هم آوردم. در کنار این موضوع یک حاشیه هم بین من، پرویز پرستویی و اصغر فرهادی وجود داشت که من را تحتتأثیر قرار داد که هرگز نمیخواهم دربارهاش حرف بزنم.
هرچند شما نمیخواهید حرف بزنید، اما مشخص است که پرستویی و فرهادی یک نوجوان ۱۶ ساله با استعداد را بهحال خودش رها نمیکنند.
این فرض شما در صورتی درست است که رابطه خوبی میان آقای فرهادی و پرستویی وجود داشته باشد، ولی اگر این فرض را برعکس کنیم، ماجرا متفاوت است.
این اختلاف، ربطی به پیشنهاد آقای فرهادی برای بازی پرویز پرستویی در فیلم «شهر زیبا» داشت؟
بله، بخشی از آن ربط داشت، ولی نمیخواهم به حاشیهها دامن بزنم. اگر دنبال این کارها بودم، شاید مخاطب صفحهام در فضای مجازی الان مثل بعضی از هنرمندان پرحاشیه میلیونی بود. البته بهموقع درباره این اتفاق حرف خواهم زد و صادقانه ماجرا را تعریف خواهم کرد.
بعد از اولین کار سینمایی، خیلی زود وارد تلویزیون نشدید؟
در سریال «بچههای خیابان» بازی کردم که برایم کار بسیار بدی بود. اگر زمان بهعقب بگردد، هیچ وقت این کار را قبول نمیکنم.
هدفتان کسب درآمد بود؟
نه، ربطی نداشت. در این کار بهشدت از من سوءاستفاده مالی شد. فقط همین را بگویم که بهسفارش آقای پرستویی این کار را قبول کردم. ایشان از من خواستند که یک بار از رسانه تلویزیون دیده شوم.
آقای پرستویی مشاور شما در انتخاب کارها شدند؟
نه، فقط همین یک بار و تمام. تا امروز از آقای پرستویی خبری ندارم. متأسفانه من مشاور خوبی نداشتم. سال ۱۳۸۳ پدرم درگذشت و من سرپرست خانوار شدم. مادرم یک زن ساده شهرستانی بدون شناخت از سینما و تئاتر و... بود. خودم بودم و خودم که کتاب میخواندم، تئاتر و فیلم میدیدم. خودم تصمیم گرفتم خودم را پرورش دهم. از خیلی از تصمیمها آگاهی نداشتم.
فکر میکنم میتوانستی مسیر متفاوتتری را از سال ۱۳۸۲ تا ۱۴۰۰ طی کنی؟
اگر بهعقب برمیگشتم، خیلی از تصمیمها را نمیگرفتم. البته مشکلاتی هم بود؛ مثل اینکه یک پسر ۱۷ ساله تبدیل به سرپرست خانوار شد و باید کلی مسائل را پیش میبرد. من خیلی از کارها را باید انجام میدادم، چون تنها راه کسب درآمد برای من سینما بود. بهغیر از این دلیل، در سینما و تلویزیون ایران، بازیگر باید همیشه توی چشم باشد، چون کسی نبود که از بابک انصاری حمایت کند.
سد مافیا در بازیگری چقدر واقعی است؟
اگر تصور مردم از مافیا چیزی شبیه فیلم «پدرخوانده» است، نه واقعی نیست، ولی گروهبندی افراد در جمع خودشان وجود دارد. شما به تولیدات اخیر نگاه کنید؛ بهصورت معمول گروه آدمها ثابت است.
اتفاقی در این زمینه در این سالها برای شما رقم خورده است؟
راستش سال ۱۳۸۶ برای نقش اول یک فیلم سینمایی قرارداد بستم. تمرین انجام دادیم، تست گریم و همه چیزکامل شد تا اینکه شب قبل از اولین آفیش یک نفر با دو تا سکه در خانه ما آمد و گفت عذرخواهی میکنیم، ولی شخص دیگری جایگزین شما شده است. جالب اینجاست که آن فرد هم که قول داده بود همه بیلبوردهای تبلیغاتی فیلم را تأمین کند و نقش اول باشد، بعد از این فیلم بهکلی حذف شد. فیلم هم نفروخت و شکست خورد.
چرا بهیکباره پیشنهادهای سینمایی که به شما شد، در حد پیشنهادهای تلویزیونی نبود؟ شما نقشهای اصلی را در سریالها بازی کردید، اما این اتفاق در سینما هرگز نیفتاد.
راستش نمیدانم، یعنی من هم مثل شما پاسخی برای این سؤال ندارم. بعضیها میگویند که شاید جنس بازی من تلویزیونی باشد، ولی اگر اینطور است، چرا «شهر زیبا» به این اندازه مورد توجه قرار گرفت؟ کلی سؤال در زندگی ما آدمها وجود دارد که هیچ پاسخی برایش نداریم. نگاه کنید؛ بعضی از جوانانی که امروز در سینما خیلی شناختهشده هستند، شاخصههای کار حرفهای را رعایت نمیکنند. مدتها قبل از فیلمبرداری با شما قرارداد ببندند و دستمزد مناسب با عرف به شما تعلق بگیرد و...، اما شهوت دیدهشدن به هر قیمتی باعث میشود برخی افراد تصمیمهای غیرحرفهای بگیرند. برای مثال بازیگری با نام بزرگ در یک فیلم بازی کرده است با دستمزد ماهی یکمیلیون تومان! این یعنی برخی حاضرند با هر شرایطی کار قبول کنند تا فقط دیده شوند. از آخرین کارم در سال ۱۳۸۷ به من ۷ کار پیشنهاد شده است، ولی قبول نکردهام.
این دیده نشدن در بلند مدت روی کیفیت کار شما تأثیر منفی نمیگذارد؟
نه، چون من به دنبال شهرت به هر قیمتی نیستم. عشق دوربین هم نیستم. تجربیات زیادی کسب کردم. من با آدمهای زیادی کار کردم، اصغر فرهادی، پوران درخشنده، کیومرث پوراحمد و ...!
فکر نمیکنید خیلی زود قانع شدید؟
نگاه کنید حضور من در یک نقشی که بسیار درخشان نوشته شده بود در ۱۶ سالگی، هم بدشانسی بود و هم خوششانسی. آنقدر کیفیت این بازی خوب بوده که الان بعد از ۱۸ سال نمیتوانم به هر کاری تن دهم. ابتدای کار به توصیه فلان آدم رفتم و سریال کار کردم تا دیده شوم که خب اشتباه بود. فکرش را بکنید اگر شهر زیبا در ۲۵ سالگی بنده ساخته میشد؛ چه اتفاقات متفاوتی رقم میخورد. ما در سینمای دنیا هم با چنین موضوعی مواجه هستیم، آقای ادوارد فاکس در روز شغال بازی درخشان و شاهکار بازی کرده است، ولی دیگر چنین بازیای برای ایشان تکرار نشد.
تجربه شخصیای که بخواهید با علاقهمندان جوان سینما به اشتراک بگذارید، خب شما مسیری در بازیگری دنبال کردید که بسیار به تجربه شما اضافه کرده است.
سینما هنر جذابی است برای جوانان. خب از طرف دیگر هم میبینیم که عدهای جملاتی با این مضمون که سینما نیاز به چهره جدید دارد را به زبان میآورند. کسانی که این حرف را میزنند باید پاسخ دهند که شما چه گلی به سر جوانانی که تا به امروز در سینما حضور داشتند، زدهاید؟ ابتدا باید ظرفیت ورود جوانان در سینما ایجاد شود؟ جوان امروزی فکر میکند که به هر طریقی باید در سینما دیده شود. تصوری که کاملا اشتباه است. متأسفانه بستر مناسبی برای پرورش اخلاقی و آموزش اصول حرفهای کار به جوانان در سینما وجود ندارد.