سرخط خبرها

اعتماد ۵۰ ساله مردم خیابان کاشانی مشهد به خشک‌شویی حاجی طائی

  • کد خبر: ۶۸۶۰۵
  • ۰۶ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۳:۵۰
اعتماد ۵۰ ساله مردم خیابان کاشانی مشهد به خشک‌شویی حاجی طائی
اهالی خیابان کاشانی مشهد، ۵۰ سال است که لباس‌هایشان را به خشک‌شویی حاجی طائی می‌سپارند.
نجمه موسوی‌زاده | شهرآرانیوز؛ در بین اهالی محله بالاخیابان (دریادل) به نام حاجی طائی معروف است؛ کاسبی که نیم‌قرن پیش از عراق به مشهد مهاجرت کرده و انصاف و اخلاق خوشش زبانزد افرادی است که سال‌ها در خیابان کاشانی زندگی کرده‌اند، به‌طوری که بسیاری از آن‌ها با وجود نقل‌مکان، اگر گذرشان به راسته این خیابان بیفتد، حتما سری به مغازه او می‌زنند و جویای احوالش می‌شوند.
 
مغازه بزرگی نیست و در همان ورودی، پیشخوانی قرار دارد که به‌علت کرونا پلاستیکی جلو آن کشیده شده است. پشت همین پلاستیک ضخیم، پر از لباس‌های کاورپیچی است که با چوب لباسی آویزان شده‌اند. همان‌طور که مغازه را برانداز می‌کنم، صدایی با ته‌لهجه عربی می‌گوید: «عموجان! کاری داشتی؟» با معرفی خودم، این اجازه را پیدا می‌کنم تا از ورودی پیشخوان رد شوم و داخل محوطه بروم. تازه چشمم به ماشین‌های لباس‌شویی می‌افتد که اندازه‌شان سه‌چهاربرابر نوع خانگی‌شان است.

 

از کوت تا مشهد

حمودی طائی‌راد، سال ۱۳۲۶ در جنوب عراق و در شهر کوت، نزدیک مرز مهران، متولد شده است. اصالتش ایرانی است و پدر و مادرش متولد کرمانشاه هستند، اما پدرش به‌دلیل شغل و تجارتی که داشت، چندسال قبل از تولد حمودی، ساکن عراق شده بود. این سکونت تا سال ۱۳۵۱ و زمانی که اختلافات حکومتی بین ۲ کشور بالا گرفت، ادامه داشت، ولی وقتی که عرصه زندگی به‌علت همین اختلافات بر خانواده طائی‌راد تنگ شد، تصمیم گرفتند به وطن خود بازگردند.

۲ خواهر بزرگ‌ترش در همان عراق ازدواج کرده و صاحب خانه و زندگی بودند. پدرش که قرار بود در این سفر همراه آن‌ها باشد، به‌علت بیماری از تصمیمش منصرف شد، اما حمودی را با ۳ برادر بزرگ‌تر و مادرش به ایران فرستاد. مقصد آن‌ها این‌بار کرمانشاه و زادگاه جدشان نبود، بلکه آن‌ها اقامت در مشهد را انتخاب کردند.

برادر بزرگ‌ترش چندسالی در بغداد در مغازه خشک‌شویی کار می‌کرد. برای همین تا حدودی خم‌وچم کار را بلد بود. مغازه‌ای در چهارراه رضوی خریدند و در ادامه با تجهیز این مغازه کارشان را شروع کردند. حمودی سال ۱۳۵۸ به خیابان کاشانی نقل‌مکان کرد و بیش از ۴۰ سال است که در همین مکان کاسبی خود را دارد.


طعم غربت

همان ته‌لهجه عربی و زبان شیرینش، به‌ویژه احترامی که در نوع برخوردش وجود دارد، باعث می‌شود زمانی که شروع به صحبت می‌کند، آدم دلش بخواهد فقط شنونده باشد. مو‌های سفید و لحن بیانش نشان می‌دهد گرم‌وسرد روزگار را چشیده است و تجربه‌های زیادی دارد. حرف‌هایش را با ماجرای مهاجرت آغاز می‌کند: هیچ‌جا وطن آدم نمی‌شود. شاید در کشور خودت کم‌وکسری وجود داشته باشد، اما تا موقعی که طعم غربت را نچشی، این حرف را درک نمی‌کنی!
 
قبل از اینکه به وطن خود بازگردیم، در عراق به ما به‌عنوان یک غریبه نگاه می‌شد. وقتی اختلافات حکومتی در اوایل دهه ۵۰ به وجود آمد، این نگاه‌ها و تبعیض بیشتر شد. تکیه‌کلامش «الحمدا...» است. درباره هر چیز که از او سؤال می‌کنم؛ از کاروبار و زندگی و... جوابش با همین عبارت شروع می‌شود. به‌علت امکانات و وسایل شست‌وشوی مختلفی که راهی بازار شده، تعداد مشتریانش نسبت به سال‌های قبل کمتر شده است، اما از این موضوع گله‌ای ندارد و می‌گوید مهم این است که مردم راحت‌تر زندگی کنند.


لباس‌های فراموش‌شده!

در میان همین گپ‌زدن، خانمی با پارچه بزرگی که در بغل دارد، به‌سختی وارد مغازه می‌شود. درباره لکه‌هایی که روی پرده پذیرایی قرار دارد، توضیحاتی می‌دهد و بدون اینکه از هویت ما خبر داشته باشد، به حاجی می‌گوید که به‌تازگی به ۲ چهارراه بالاتر اسباب‌کشی کرده و با وجود اینکه صاحب‌خانه خشک‌شویی نزدیک خانه را به او پیشنهاد کرده، کار حاجی طائی را بیشتر قبول دارد و حاضر شده است این مسیر را تا مغازه او بیاید.

از حاجی می‌پرسم تاکنون شده است که مشتری سراغ لباس خود را نگیرد؟ جواب می‌دهد: چندین‌بار این موضوع پیش آمده است و با آن‌ها تماس گرفته‌ام. بعضی‌ها بعد از دوسه هفته می‌آیند، اما از برخی هم خبری نمی‌شود. تا ۲ سال لباس‌ها را نگه می‌دارم، اما بعدش آن‌ها را به خیریه می‌دهم.

معتقد است در هر شغلی اخلاق حرف اول را می‌زند و زمانی مشتری‌مدار هستی که بتوانی رضایت مشتری را جلب کنی: گاهی ممکن است لباس موقع شست‌وشو خراب شود. نباید صاحب آن را دست‌به‌سر کرد، بلکه باید روراست بود و موضوع را به او گفت. آن‌وقت یا مشتری می‌گوید پول لباس را بدهید یا از گرفتن خسارت صرف‌نظر می‌کند.


یک شغل به‌ظاهر ساده

صحبت از شغلش که می‌شود، بیان می‌کند: شاید درظاهر این شغل یک شست‌وشوی ساده باشد، اما کاربلد خود را می‌خواهد. نمی‌توان از همان اول صفرتاصد شست‌وشوی لباس را به شاگرد سپرد. چون هر لباسی، بسته به نوع جنس، تزیینات و لکه روی آن، شست‌وشوی متفاوتی دارد.

حاجی طائی رونق کارش را در فصل زمستان می‌داند: با ماشین‌های شست‌وشوی پیشرفته‌ای که در خانه‌ها وجود دارد، بیشتر فقط لباس‌های زمستانی را به خشک‌شویی می‌آورند. لباس‌هایی که به‌دلیل داشتن الیاف و جنس مخصوصشان، باید به‌خوبی نگهداری و شسته شوند تا کیفیتشان را حفظ کنند. چون لباس‌هایی مانند ژاکت، پلیور و پالتو اگر درست نگهداری نشوند، گشاد و خراب می‌شوند. به همین سبب به مشتری‌هایم می‌گویم پلیور و ژاکت‌های سنگین را به‌جای آویزان‌کردن از جالباسی، تا کنید و داخل قفسه کمد بگذارید.


دعوت‌نامه حضرت رضا (ع)

پسران خواهرش برای خودشان کسی شده‌اند و در عراق زندگی و کسب‌وکاری دارند. هر دوسه سال حاجی طائی برای زیارت راهی کربلا و نجف می‌شود، اما از همان روزی که پا به مشهد گذاشت و مقیم شد، قلبش برای امام مهربانی‌ها می‌تپید و در کنج دلش آرزوی خادمی را داشت. آرزویی که محقق شد.

ماجرای خادمی او هم جالب است. ۱۰ سال پیش یکی از مشتریانش به او گفت آیا می‌خواهد خادم شود؟ حاجی طائی که از شنیدن این پیشنهاد خیلی خوش‌حال شده بود، می‌دانست که بسیار سخت کسی را به‌عنوان خادم قبول می‌کنند، اما از صمیم قلب می‌خواست این لباس را بپوشد. تسلط کامل او به زبان عربی باعث شد تا در روابط‌عمومی حرم مطهر رضوی به‌عنوان خادم افتخاری مشغول به کار شود. اکنون ۱۰ سال می‌شود که روز‌های چهارشنبه لباس خدمت می‌پوشد و به حرم می‌رود. با همان ته‌لهجه عربی و با لبخندی که به چهره دارد، می‌گوید: این خادمی دعوت‌نامه‌ای از سوی آقا بود.


خیری که دغدغه محله را دارد

خانمی وارد مغازه می‌شود و فقط در حد سلام و احوال‌پرسی حرف می‌زند. حاجی طائی با دیدن او بدون یک کلمه اضافی به پشت مغازه می‌رود و بسته‌ای که از کنار آن می‌توان یک قوطی روغن را دید، به خانم می‌دهد و زن تشکر می‌کند و می‌رود. حدس ما درست است و این بسته کمک‌معیشتی است.

تمایل چندانی ندارد توضیح دهد، اما به اصرار ما جواب می‌دهد: با چندنفر از دوستانم که بعضی ساکن کویت و بعضی هم مقیم مشهد هستند، خیریه‌ای هفت‌هشت‌نفره راه‌اندازی کرده‌ایم و کالا‌های اساسی و ضروری را بین خانواده‌های نیازمند محله توزیع می‌کنیم. بیشتر نیازمندان را می‌شناسم؛ بنابراین مبلغ به من داده می‌شود تا برایشان خرید کنم.

حاجی طائی و دوستانش امسال ۱۲۰ بسته معیشتی شامل مرغ، برنج، روغن، رب، ماکارونی، قند، چای و... تهیه کردند و خانواده‌های کم‌برخوردار محله با مراجعه به مغازه او، این بسته‌ها را دریافت کردند. البته تعداد باقی‌مانده این بسته‌ها به مؤسسه‌های خیریه داده شد تا به دست دیگر نیازمندان برسد.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->