حمید سلطانآبادیان-عکاس و گردشگر | شهرآرانیوز؛ پدرم – روحش شاد – گاهی در خاطراتش از وضعیت حمامهای عمومی در قدیم صحبت میکرد. از اینکه حمام درون خانهها وجود نداشت و مردم برای نظافت و شستوشوی تن به حمام عمومی میرفتند و این حمامها هم در سالهای خیلی دور خزینه داشته است. در همین روایتها من تصویری از حمامهای خزینهدار در ذهنم شکل میگرفت که البته به واقعیت نزدیکی چندانی نداشت. در این حمامهای عمومی مردم در فضای بیرونیِ خزینه تن و بدن خود را میشستند و بعد وارد خزینه میشدند.
خزینه مکانی حوض مانند بود که زیر آن آتشخانه حمام که معمولاً سوخت آن نفت سفید بود قرار داشته است. آب این حوض مثل جکوزیهای امروزی بسیار داغ بود و معمولاً این آب در حدود هر یک هفته یکبار عوض میشد. مشکل اصلی خزینه چرک و کثیفیهایی بود که در اثر شستوشوی افرادی که وارد خزینه میشدند روی آب جمع میشد. هر روز تعداد زیادی مشتری وارد حمام و خزینه میشدند و در هر مرحله که چرک و کثیفی روی آب خیلی زیاد میشد با لنگ آن را جمع میکردند، البته کف خزینه هم لجن جمع میشد که بعد از تخلیه هفتگی آب، با لجنکش آن را از داخل خزینه جمعآوری میکردند. همین آلودگیها عامل انتقال بسیاری از بیماریهای قارچی، پوستی و عفونی به ویژه کچلی بین مردم بود.
در سفری که با دوچرخه به استان کردستان و شهر زیبای سنندج داشتم بعد از پرسوجو از مردم خونگرم آنجا برای یافتن گرمابهای برای زدودن غبار سفر از تن، متوجه شدم یک حمام خزینهای قدیمی در سنندج وجود دارد که هنوز فعال است.
دانستن این موضوع برای من بسیار هیجانانگیز است، البته از قبل میدانستم که در سنندج حمامهای تاریخی و قدیمی فراوانی مثل حمام خان مربوط به دوره قاجاریه، حمام دوخزینه، حمام صلاحی و حمام عبدالخالق مربوط به دوران صفویه و حمام وکیل مربوط به دوران زندیه وجود دارد، اما نمیدانستم که حمام خزینهای هم وجود دارد که مردم همچنان از آن استفاده میکنند. این حمام دقیقا مثل حمامهای قدیمی آبنما، رختکن، حجره، گرمخانه و خزینه و سربینه و راهروهای ارتباطی دارد که از نظر بافت و معماری در نوع خودش بینظیر است.
در ابتدای ورود به حمام فهمیدم که بچههای آن دورههای قدیم چرا از رفتن به حمام ترس و وحشت داشته و میل و رغبتی برای رفتن به حمام نداشتند. محل ورود به خزینه روی یکی از دیوارهای حمام است. دو پله که به یک حفره به اندازه عبور یک آدم منتهی میشود. این حفره مستقیماً به فضای تاریک و وهمآلود داخل خزینه منتهی میشود. بهمحض ورود به خزینه باید پا را داخل آب داغ داخل حوض میگذاشتم و تا حدود گردن در آب فرومیرفتم. دور حوض پلههایی وجود دارد که از سُر خوردن درون گودی حوض جلوگیری میکند و میتوان روی آنها ایستاد و احساس امنیت کرد. عمق حوض خزینه حدود یک متر و نیم و قطر آن حدود دو متر و سقف نسبتاً کوتاه آن بهصورت گنبدی ساختهشده است.
هوای داخل خزینه بسیار گرم و مرطوب است. دقایقی طول میکشد تا چشم به تاریکی مطلق داخل خزینه عادت کند. فقط یک روزنه کوچک در سقف خزینه وجود دارد که باریکهای از نور را به کنجی از خزینه هدایت میکند. خوشبختانه آب این خزینه هرروز عوض میشود و اثری از آن آلودگی و چرکهایی که صحبتش بود نیست. ضمن اینکه با توجه به وجود حمام در خانهها این حمام مشتری خیلی کمی هم دارد.
ولی صبر کردن در آب بسیار داغ و فضای بخارآلود و شبهِ سونای خزینه کار سادهای نیست. من درون خزینه تنها بودم و این تنها بودن در این محیط سوزان و تاریک و بسیار ساکت برای من یکجور مدیتیشن حرارتی بود. در ذهنم تصور میکردم که در آن سالهای قدیم چطور تعداد زیادی آدم به این حوض وارد میشدند و دورتادور و سبیل تا سبیل مینشستند و غبار و چرک یک هفته را از تن به روی آبِ خزینه رها میکردند.
تصورشم هم کار سختی است. بیرون آمدن از خزینه هم مشقات و سختیهای خودش را دارد. بدن در اثر داغیِ آب شل و سست شده و کشاندن این تن به بیرون حفره انرژی مضاعفی میخواهد که با خروج سر از حفره خزینه و تنفس هوای تازه بیرون از آن، این انرژی به دست میآید. در قدیم بیرون آمدن از خزینه، همراه میشد با سرکشیدن یک نوشابه کانادادرای خنک، که چه بسا آن قدیمیها از مضرات این اقدام چیز زیادی نمیدانستند.
یک دوش آب سرد بعد از تجربه استحمام در خزینه، بسیار میچسبد. در همان هنگام به این میاندیشیدم که خداوند رحمت کند روحِ مخترع دوش را و نگیرد از لولههای حمام خانه کسی آب جوش را، که در دسترس بودن حمام، ممد حیات است و زیر دوشِ آب سرد ایستادن، مفرح ذات.