از خدا که پنهون نیست، از شما چه پنهون که من مدتهاست تهدیگ نخوردم. چرا؟ چون دامادیم برف نیاد؟! نه بابا، دامادی از ما گذشته دیگه. این محاسن رو توی آسیا سفید نکردم که یک اشتباه رو دوبار مرتکب بشم. من مدتهاست تهدیگ نخوردم؛ چون تهدیگ سوخته رو کسی نمیخوره. چون اینقدر سر این ننه کلون توی اینستاگرامه که یه کته پلو با تن ماهی معمولی با بوی دودی که میگیره، ما رو میبره توی جنگلهای گیلان، چست و چابک! حالا ایشون که در لحظات اولیه اخذ لایک در هر پست اینستاگرام حضور دارن و کمپینی نیست که حمایت نکرده باشن، مخالف ورود بانوان به ورزشگاهها هستن. چرا؟ چون من عاشق فوتبالم! آخه خانم، تا کی جامعه مردانه؟ بانوان بالأخره تا کی باید برای تحقق خواستههاشون ایستادگی کنن؟ حالا هرجا میخوان وایستن، وایستن. اصلا بیان طبقه بالای ورزشگاه یا حتی روی دیوارها و داربستهای ورزشگاه.
اتفاقا اون بالا بهتر میتونن ببینن باد کدوم طرف میوزه. توی خونه بشینن بشورن، بسابن، بلایکن، خوبه؟ بیان ورزشگاه تا حداقل چهارتا استعداد شکوفا بشه. آنالیزورهای تیم ملی که توی اون اتاقک شیشهای نشستن، اگه به جای بازی روی زمین، به بازی هوایی روی سکوها رو بیارن، میتونن چندتا استعداد شناسایی کنن و برای بازی ایران و کامبوج بیارن ورزشگاه تا شوتهای کامبوجیها به جای دروازه ایران، راهی مقبره کمبوجیه بشه! بد میگم؟!
ننه کلون همش از معلومات عمومی من ایراد میگیره. مثلا میگه ضربالمثلها رو اشتباه میگی؛ مثل همین «محاسن رو در آسیا سفید کردن». آخه شما بگین مگه ما کجاییم؟ اروپاییم؟ خب توی آسیاییم دیگه. محاسنم رو کجا سفید کردم؟ توی آسیا دیگه!