امروز، فردای روز پایان رای گیری است!
همان روزی که آرای مردم را می شمارند و نتیجه نهایی را پس از چند روز اعلام می کنند.
هواداران نامزد پیروز که راهی پاستور میشود، در پوست خود نمیگنجند و طرفداران نامزدهای پیروز نشده، برای مدتی غمگین و افسرده هستند.
برخی از ناکام ماندهها خودشان را «شکست خورده» میپندارند، اما خردمندان و سرد و گرم کشیدههای هر دو جریان، نیک میدانند که نام این ناکامی موقت، هر چه باشد، بدون شک «باخت» نیست. وقتی تنها یک تن از میان جمع نامزدها رای اول را میآورد، دیگران را که رای کمتر آورده اند، آیا باید «بازنده» نامید؟
پاسخ بسیار روشن است.
به خصوص اگر به این واقعیت توجه کنیم که اگر همان چند نفر نبودند، از اساس، رقابتی شکل نمیگرفت که نتیجه اش بشود، پیروزی یک تن از میان آن جمع چند نفر.
پس «برنده» و «بازنده»، به آن معنا که فکر میکنیم، در کار نیست.
اگر هم باشد، پیروز و سربلند اصلی مردم ایران هستند و بازنده نهایی، آنهایی که در داخل و خارج میخواهند، ایرانیان با صندوقهای رای قهر کنند.
پس از پایان روز انتخابات شاید بحثهای دیگری هم در میان کنشگران سیاسی و شهروندانی که به مقوله سیاست جدیتر نگاه میکنند، دربگیرد.
از جمله اینکه هواداران یک نامزد که رای دوم یا سوم را کسب کرده است، به دوستان هم مسلک خودشان ایراد بگیرند و با خشم و دریغ بگویند: افسوس! اگر کمی انتخابات را جدیتر گرفته بودیم و برای جلب نظر هموطنان دچار تردید برای رای دادن که به قشر خاکستری مشهورند، بیشتر تلاش میکردیم و آنها را متوجه این «حق مدنی و شهروندی» شان میکردیم میتوانستیم نامزد خودمان را به کرسی ریاست جمهوری برسانیم، اما افسوس که آنقدر هوشمند و نکته سنج نبودیم تا پشت پرده و لایههای چندم ترفندهای سیاسی و تبلیغات رسانههای طرفدار تحریم انتخابات را درک کنیم.
فردای پس از انتخابات، شاید برخیها تازه به فکر بیفتند و از خودشان بپرسند؛ راستی بی بی سی فارسی و شبکه سعودی اینترنشنال که اربابان آنها شب و روز، چندپاره شدن ایران عزیز ما را آرزو میکنند، چه شد که از چندماه مانده به برگزاری انتخابات ۱۴۰۰، با یک شیب ملایم و گام به گام، غلظت و حجم خبرهای منفی را درباره ایران، روز به روز، زیاد و زیاد و زیادتر کردند تا در روز انتخابات، در جای جای این کشور زخم خورده و خسته و درمانده از فشار تحریم خارجی و بی تدبیری داخلی، مردمانی را ببینیم که مستاصل شده اند و به نقطه جوش رسیده اند و اگر بخواهیم، درباره «انتخابات» با آنها یک کلام سخن بگوییم، با پرخاشگری پاسخ میدهند.
هرچند آنها همه توان خود را به کار گرفتند تا پروژه «قهر با صندوق رای» را کلید بزنند، اما آیا ما نیز همه تلاش خود را کردیم تا به مردم خودمان بگوییم: حتی انتقاد هم که دارید، راهش از همین صندوق رای میگذرد؟
آنها در آن سوی آب، مشکلات داخلی ما را درشت نمایی میکنند، بی آنکه به من و شما بگویند؛ در همان کشورهای غربی که فقط قسمتی از سردرگمی و مدیریتهای ناکارآمدشان در بحران کرونا برای مردم سراسر دنیا آشکار شد، وقتی نوبت انتخابات فرا میرسد، هیچ کس از «قهر با صندوق» سخن نمیگوید، زیرا چنین کاری از نگاه خودشان، مضحک و بی ربط است.
به بیان ساده، در کشورهای توسعه یافته، رای دادن یا ندادن، هم یک «حق شهروندی» است و هم یک ابزار پیام رسان برای کنشگران سیاسی.
باور کنید، نمیخواهم خوش باور باشم و مانند آدمهای ساده لوح یا یک جانبه نگر، همه گرفتاریها را به گردن تجزیه طلبها در تل آویو و لندن و ریاض و واشنگتن بیندازم و بر روی ناراضی تراشیها و مدیریتهای ضعیف و سیاستهای یک شبه ساخته شده و غیرکارشناسی، چشم خودم را ببندم. هرگز نمیخواهم بگویم، خود ما در مقام و مسند رییس و وزیر و وکیل و شهردار و فرماندار و بخشدار و دهیار و ... بیتقصیر نیستیم.
گاه با عملکردمان، خواسته یا ناخواسته، موجب رنجش این مردم شکیبا شده ایم.
اما کاش مسئولان و رسانههایی که ادعای دلسوزی برای این آب و خاک و مردم را داریم، صادقانه بابت همه کم کاریها و ندانم کاریها از مردم عذرخواهی کنیم و قول جبران بدهیم و در عمل و با همه توان و انرژی نیز جبران کنیم.
فراموش نکنیم، این مردم چنان فهیم و آگاهند که میدانند، «شرایط تحریم» یعنی چه؟
مردم ما خوب میدانند، کجا یک مسئول نمیتواند کار کند و کجا نمیخواهد؟
مردم میفهمند، کجا صحبت از ناتوانی و کم آوردن است و کجا سخن از دست درازی به بیت المال و ساخت و پاخت با دلالان داخلی و خارجی برای منافع شخصی و گروهی و در یک کلام؛ خیانت!
امروز، همان فردای روز پایان انتخابات است.
همان روزی که من و شما از خویش می پرسیم: من – ایرانی- در یک سربزنگاه سرنوشت ساز از تاریخ پرفراز و نشیب کشورم، آیا توانستم از «حق رای» خودم برای تقویت و تحکیم «جمهوریت» بهره ببرم؟
کاش فردای روز پایان انتخابات، همه ایرانیان ، پاسخ درخور و شایسته ای برای این پرسش مهم داشته باشیم.