واحد خاکدان، نقاش ایرانی درگذشت + بیوگرافی (یکم آبان ۱۴۰۴) آغاز بازبینی آثار سی‌وپنجمین جشنواره تئاتر خراسان رضوی از سوم آبان حکایت مثال گویا و برتری رئال زاراگوزا آقای خبرنگار بیهقی مناسبت‌ها و تقویم فرهنگی‌هنری امروز (جمعه، ۲ آبان ۱۴۰۴) لبخند اسطوره | ماجرای تولد دوباره شخصیت های «شاهنامه» در مجموعه «شاخنامه» اعضای هیئت انتخاب آثار صحنه‌ای سی‌وپنجمین جشنواره تئاتر خراسان رضوی معرفی شدند حمایت ۳۷ میلیون دلاری برای ساخت «مخمصه ۲» مایکل مان حمید صفت در سریال بامداد خمار + عکس درگذشت «قاسم مهرنیا»، شاعر و نقال آیین‌های دینی خراسان شمالی + پیام تسلیت وزیر فرهنگ اعضای شورای سیاست‌گذاری هفته کتاب سال ۱۴۰۴ معرفی شدند ماجرای درگیری بادیگارد‌های «کیانو ریوز» هنرپیشه مشهور هالیوود با یک هوادار زن + عکس آغاز به‌کار کانون موسیقی نواحی ایران حضور فیلم «جی کلی» با بازی جورج کلونی در گلن گلوب رونمایی از آلبوم موسیقی «ناز نگه» زنده یاد همایون خرم «ایرانم» علیرضا قربانی در اهواز تمدید شد + جزئیات
سرخط خبرها

سمت بارگاه آرزو‌ها

  • کد خبر: ۷۱۴۲۰
  • ۰۱ تير ۱۴۰۰ - ۱۲:۳۳
سمت بارگاه آرزو‌ها
هما سعادتمند - روزنامه‌نگار
من شهر‌های زیادی را دیده‌ام و در خیابان‌های بسیاری قدم زده‌ام، خوشحال، ناراحت، پریشان، بی‌قرار، اما مشهد با همه آن‌ها فرق دارد. یکی از ویژگی‌هایش هم این است که در آن، کوچه‌ها پریشان نیستند و هیچ مسیری در بی‌قراری ادامه پیدا نمی‌کند.
 
اینجا مقصدی هست که می‌تواند انتهای همه راه‌ها باشد، راهی که خیلی‌ها در آن پا گذاشته‌اند و باورش هم ربطی به اندازه اعتقاد آدم‌ها ندارد. می‌آیی، می‌رسی، می‌مانی، آرام می‌شوی. اگر به مراد رسیده باشی که چه خوش و اگر هم نرسیده باشی باز دستت خالی نیست. صبور برمی‌گردی با «تطمئن القلوب»‌ی که سرپا نگهت می‌دارد.
 
این‌ها را سال‌ها پیش تجربه کردم. ۲ سال خبرنگار منطقه‌ای بودم که اندک مردمش همسایه دیواربه‌دیوار حرم بودند و بسیار مهمانش، زائر راه‌های گمنام بی‌شماری که حتی اسمشان روی نقشه جغرافیا پیدا نیست.

یکی‌شان بی‌بی‌کبری بود از روستای دلویر یاسوج که سال ۹۰ در بست خیابان شیرازی، کنار گلدان‌های سنگی، زیر آفتاب گل سوز مرداد نشسته و زار می‌زد، هفتادساله‌ای که اول‌بارش بود حرم را می‌دید و چه بد موقعی هم. یکدانه پسرش به جرم قتل، زیر تیغ بود و خانواده مقتول هم قصاص می‌خواستند. دعایش همه این بود که مگر آقا دلشان را مهربان کنند به رضایت. یک بار هم سال ۹۱ آقاهاشم‌نامی گفت که آمده برای شفای دختر مریض‌احوالش. عذراخانمی هم از بندترکمن، بچه‌اش نمی‌شد و نذر کرده بود بعد حاجت‌روایی، یک سال، روز میلاد آقا جوادالائمه (ع) پیاده به مشهد بیاید. عدنان‌خانی از عراق را هم خاطرم هست که پس از پیدا شدن استخوان‌های برادر گمشده‌اش توی یک گور دسته‌جمعی باقی‌مانده از جنایات رژیم بعث، آمده بود تا به شکرانه پایان انتظار مادرش، نایب‌الزیاره باشد. مشهد جایی است که همه‌جور بی‌قراری را در آن می‌شود پیدا کرد. آرام، نجیب، سربه‌زیر از کنار شانه‌ات می‌گذرند و به یک سمت می‌روند، سمتی که سمت همه آرزوهاست. همین است که همیشه وقتی اتوبوس می‌پیچد سمت خیابان شیرازی و دست‌ها به سلام و کمر‌ها به ارادت خم می‌شوند، من به این فکر می‌کنم که مگر چند شهر در این گردونه خاکی بی‌منت‌ها هست که بشود چنین تصویری را در آن دید، تصویری که در آن، گفته همه مردمش با هر زبان و هر نوع تکلمی به یک معنی ختم می‌شود: حبیب من، از هرچه خلق رسته‌ام و امید به مهربانی تو بسته‌ام. می‌دانم مهرت روزی گلستان می‌شود و آتش هر داغی را بر من سرد می‌کند. من بی‌عذر تقصیر آمده‌ام و باور دارم تو در اجابتم تأخیر نمی‌کنی که مخلصان آستان تو پادشاهان عالم‌اند.
 
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->