دانلود قسمت بیست‌ودوم (آخر) سریال پایتخت ۷ + تماشای آنلاین آیا فصل هشتم سریال پایتخت ساخته می‌شود؟ + جزئیات پسر اوس موسی (روحانی سریال پایتخت)، الگویی خوب برای معرفی یک طلبه سریال پایتخت ۷ در کدام بیمارستان مشهد ضبط شد؟ + جزئیات و فیلم آلبوم عشق و نفرت علیرضا شیرین فرد، منتشر شد صدات میاد، اما خودت کجایی؟ | یادی از مرحوم محمدعلی بهمنی، غزل‌سرای فقید معاصر حجت اشرف‌زاده در نیشابور روی صحنه می‌رود (۲۸ و ۲۹ فروردین ۱۴۰۴) مدیر باشگاه فیلم «رویش»: گام بعدی، تولید فیلم سینمایی است فقط زبان برایمان مانده است | گفت وگو با نجیب بارور، شاعر افغانستانی، درباره نسبت سیاست و فرهنگ در افغانستان برگزاری هفدهمین جشنواره موسیقی نواحی با حضور ۳۲ گروه فردین معصومی مهمان جدید برنامه ۱۰۰۱ محسن کیایی + زمان پخش پخش رایگان سریال‌های جدید از پلتفرم استارنت نمایش آثار جعفر پناهی در جشنواره سیدنی مدیرکل جدید هنر‌های نمایشی چه کسی است؟ آخرین اخبار از نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران زمان پخش قسمت آخر سریال پایتخت ۷
سرخط خبرها

خوبه که هستی آقاجان!

  • کد خبر: ۷۱۴۲۲
  • ۰۱ تير ۱۴۰۰ - ۱۴:۳۵
خوبه که هستی آقاجان!
معصومه متین‌نژاد - روزنامه‌نگار
گرما کلافه‌ام کرده‌است. این ماسک هم شده قوز بالای قوز. کمی زیرلب غرغر می‌کنم و به سرعتم می‌افزایم. شاید سایه‌ای پناهی بیابم. بی‌فایده است. از دور که گنبد و گلدسته حرم را می‌بینم، خنکای هوای حرم را هم احساس می‌کنم. نه اینکه واقعا خنک باشد، نه! این حس مطبوعی است که من از حرم و زیارت در ذهن دارم: نشستن درون یکی از رواق‌ها، درست زیر یکی از تهویه‌ها.
 
صحن جامع رضوی را دور می‌زنم تا از بست شیخ طوسی وارد صحن انقلاب شوم. این یکی از خرده عادت‌های زیارتی من است. از هر بستی که وارد شوم باید خودم را به صحن انقلاب برسانم و از در بزرگ میانی وارد شوم. غیر از این باشد، زیارت به دلم نمی‌چسبد. بیش از ۳۰ سال است که این‌طوری وارد حرم شده‌ام.

خودم را به پشت پنجره فولاد می‌رسانم. از زمان همه‌گیری کرونا این نقطه محل قرار من و آقاست. دلم پر باشد یا برای عرض ادب آمده‌باشم، فرقی ندارد. از همین‌جا گله و شکایتم را می‌کنم، سلامم را می‌دهم و راهی می‌شوم. هرچند خیلی وقت‌ها چشمم که به گنبد طلای آقا می‌افتد، حیا می‌کنم شکوائیه این روزگار را بکنم. همین‌جاست که گاهی مرز گفتگو با آقا و خدا را گم می‌کنم.
 
حواسم به دنگ‌دنگ ساعت هم هست. چند سالی می‌شود خرده‌عادت دیگری پیدا کرده‌ام. دنگ‌دنگ ساعت حکم خوش‌آمدگویی آقا را برایم دارد. یعنی دیدمت و شنیدمت. دوست ندارم سر از کار این ساعت و دنگ‌دنگش درآورم که چه زمانی و چندبار می‌نوازد. نمی‌خواهم رابطه‌ای که در ذهنم برای معادلاتم برقرار کرده‌ام تابع قوانین هندسی این ساعت شود.
 
نیم بیشتر زمانی را که در حرم می‌گذرانم صرف دید زدن زائر‌های آقا می‌کنم. حس غریبی دارند و منبع انرژی‌اند. با آنکه پایه روابط اجتماعی‌ام چندان گرم و گیرا نیست، خیلی وقت‌ها هوس می‌کنم هم‌کلامشان شوم. این هم از آن خرده‌عادت‌های دیگرم است. در حال و احوالشان دقیق که می‌شوی، از این پلی که زده‌اند، می‌توانی تا عرش بالا بروی. راستش را بخواهید، این وقت‌ها بهتر درک می‌کنم که چه‌گونه خدا بر خطا‌های بندگانش تا این اندازه صبر دارد. اصلا چه حالی می‌کند خدا با ما!
 
شما را نمی‌دانم، اما من گاهی مانند امروز با لکنت، گله خدا را پیش آقا هم می‌برم، وقت‌هایی که فکر می‌کنم از دایره توجهش خارج شده‌ام. راستش را بخواهید، هنوز هم نفهمیده‌ام چرا خدا این‌قدر اصرار دارد، ظرفیت وجودی‌مان بیش از آن چیزی است که تصورش را می‌کنیم.

۲۰ دقیقه‌ای از زمان حضورم در حرم می‌گذرد که دنگ‌دنگ ساعت می‌آید. چه زیارتی! وقت رفتن است و کوله‌بارم خالی، اما دلم تا دلتان بخواهد جلا پیدا کرده. چه‌قدر خوب است آقاجان که تو هستی!
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->