محمدجواد ابوعطا - نزدیک به غروب پنجشنبه صدای کبوترها بیشتر شده بود. زبان بستهها بی تابی میکردند و انتظار داشتند که کمی پیش از تاریکی طعم آزادی را بچشند. پسر جوان قصد نداشت سراغ کبوترها برود، حسی گنگ او را از رفتن بازمی داشت، اما صدای کبوترها را نتوانست تحمل کند و پلهها را دوتایکی بالا رفت و خودش را به طبقه چهارم رساند. او در خرپشته را باز کرد، نور ضعیف آفتاب دم غروب که ساعتی دیگر پشت کوهها گم میشد، همچون خنجری درون چشمانش فرو رفت و چندثانیهای جلوی دیدش را گرفت. پسر جوان با دست برای چشمانش سایه بان ساخت و به سمت گوشه بام رفت. در لانه کبوترها را باز کرد و آنها روی بام پریدند. دقایقی بعد تلاش کرد تا آنها را بپراند، اما کبوترها روی خرپشته نشستند و زیر آخرین اشعههای گرم خورشید شروع به تمیز کردن پرهایشان کردند. پسر جوان حوصله نداشت که سر در پی آنها بگذارد و کبوترها را به حال خود رها کرد. بعد هم به لبه بام تکیه داد و به خیابان و کبوترهای درحال پرواز چشم دوخت.
خورشید لحظه به لحظه پایینتر میرفت و رنگ قرمزی روی تمام در و دیوار شهر پاشیده میشد. دقایق زیادی از حضور پسر جوان روی بام نگذشته بود که صدای اعتراضی از چند خانه آن طرفتر به گوشش رسید. اعتراضها از سوی جوانی دیگر بود که او هم کفتر داشت و با این ادعا که پسر جوان دارد خانه آنها را دید میزند، زبان به ناسزاگویی گشود و رگباری از فحش و تهمت به سمت او حواله کرد.
شور جوانی به غلیان درآمد و دقایقی بعد این ۲ پسر جوان در خیابان مقابل همدیگر ایستادند. جوان شاکی هم زمان در تماس با فردی که بعد مشخص شد برادرش است، از او خواست تا برای کمک بیاید. درخواستی که خیلی زود اجابت شد و صحنه نزاع، دو به یک شد. هم زمان با بالا گرفتن سر و صدای این افراد، برادر پسر جوان هم که مورد اتهام دیدزنی قرار گرفته بود به کارزار نزاع کشانده شد و همسایهها شاهد نزاع دسته جمعی ۴ جوان خشمگین شدند.
این جوانان که هر لحظه بر عصبانیتشان افزوده میشد، چنان با یکدیگر درگیر شده بودند که کسی نمیفهمید چه کسی کتک میزند و کدام یکی کتک میخورد. دقایقی زیادی نگذشته بود، اما اهالی زیادی جمع شده بودند، وجود یک چاقو در دست همان فردی که با شکایت اولیه اش این بلوا را ایجاد کرده بود، مانع حضور اطرافیان برای میانجیگری میشد.
ساعت به کندی پیش میرفت و صحنه نزاع با سرعت، تا جایی که ناگهان جوان چاقو به دست در یک لحظه عصبانیت، ضربهای کلنگی حواله سینه یکی از طرفین درگیری کرد و فرد مصدوم چندلحظه بعد همچون کُندهای روی زمین افتاد و در خون خودش دست و پا زد. با افتادن این فرد و حال و روز دیگر افراد که خسته شده بودند و نای نزاع بیشتر را نداشتند، از سرعت دعوا کاسته شد و دقایقی بعد هر کدام به یک دیوار تکیه دادند و روی زمین نشستند. در خلال این نزاع شهروندان موضوع را به پلیس و اورژانس اعلام کردند. پایان نزاع هم زمان شد با حضور تکنسینهای اورژانس و مأموران انتظامی. دو نفر از مصدومان که یکی آغاز کننده دعوا و دیگری برادر فرد کبوترباز بود، به بیمارستان منتقل شدند و ۲ عامل دیگر درگیری نیز راهی کلانتری شدند.
کشته شدن یکی از مصدومان
کمتر از یک ربع ساعت، مأموران انتظامی مستقر در بیمارستان اعلام کردند، جوانی که مورد حمله چاقو قرار گرفته جانش را از دست داده است. این موضوع بلافاصله به بازپرس ویژه قتل دادسرای عمومی و انقلاب مشهد گزارش شد و با صدور دستور ویژه از سوی قاضی علی اکبر احمدی نژاد، ۳ جوانی که در این نزاع شرکت داشتند، تحت نظر قرارگرفتند.
ساعت حدود ۸ شب بود که قاضی ویژه قتل و تیم جنایی پلیس آگاهی در خیابان هدایت ۲۱، محل درگیری حضور یافتند. تحقیقات از شاهدان نشان داد این نزاع در پی یک کل کل از پشت بام ساختمان چهارطبقهای آغاز شده و علت آن هم دید زدن خانه متهم به قتل بوده است. بررسیهای تیم جنایی در محل انجام شد.
دستگیری طرفین درگیری
تحقیقات مقام قضایی از ۳ متهم پرونده نشان داد، ضارب فردی بوده که با ادعای دید زدن منزلشان بساط دعوا را پهن کرده و مقتول هم جوانی بیست وشش ساله بوده که با دیدن صحنه دعوا از پنجره منزلشان برای کمک به برادرش پا به خیابان گذاشته است.
بازجوییهای اولیه از متهم به قتل پس از درمان سرپایی و ترخیص از بیمارستان آغاز شد. او ادعا میکرد، پسر جوان از پشت بام حیاط منزل آنها را دید میزده است، ادعایی که از سوی مقام قضایی پذیرفته نشد چرا که بررسیهای میدانی قاضی احمدی نژاد نشان میداد این ساختمان به صورت کامل مشرف به حیاط متهم نبوده و بخش اندکی از این حیاط در دیدرس جوان کبوترباز بوده است.
از سویی برادر مقتول نیز مدعی شد که اصلا به حیاط متهم نگاه نمیکرده و فقط به لبه پشت بام تکیه داده بوده و این فرد با ادعای اینکه او داشته حیاط آنها را دید میزده، دعوا را شروع کرده است.
پیکر مقتول که چاقو به ناحیه قلبش اصابت کرده بود برای روشن شدن علت اصلی مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد. قاضی احمدی نژاد دستور بازداشت ۲ متهم اصلی را صادر کرد و برادر مقتول آزاد شد.
کل کل مرگ بار
براساس تحقیقات قاضی احمدی نژاد این نزاع سر مسائل پیش پا افتاده و کل کل ۲ جوان رخ داده است و برادر متهم به قتل که یک سال پیش از منزل پدری و این محله رفته است، با تماس برادر کوچک ترش پا به محل میگذارد و به جای اینکه پادرمیانی کند یا از انگیزه اولیه دعوا مطلع شود، آتش بیار معرکه میشود و این نزاع را شدیدترمی کند. البته این اولین پروندهای نیست که به بهانه دیدزدن در مشهد شکل میگیرد و به قتل گره میخورد. اگر جوانان و خانوادهها نتوانند عصبانیت خود را کنترل کنند و یا با ویژگی اخلاقی گذشت آشنا نباشند، قطعا این آخرین پرونده نزاع منجر به قتل در مشهد نیز نخواهد بود.