فصل چهارم «زخم کاری» چگونه به پایان می‌رسد؟ + فیلم جعفر یاحقی: استاد باقرزاده نماد پیوند فرهنگ و ادب خراسان بود رئیس سازمان تبلیغات اسلامی کشور: حمایت از مظلومان غزه و لبنان گامی در مسیر تحقق عدالت الهی است پژوهشگر و نویسنده مطرح کشور: اسناد تاریخی مایملک شخصی هیچ مسئولی نیستند حضور «دنیل کریگ» در فیلم ابرقهرمانی «گروهبان راک» پخش «من محمد حسن را دوست دارم» از شبکه مستند سیما (یکم آذر ۱۴۰۳) + فیلم گفتگو با دکتر رسول جعفریان درباره غفلت از قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات در ایران گزارشی از نمایشگاه خوش نویسی «انعکاس» در نگارخانه رضوان مشهد گفتگو با «علی عامل‌هاشمی»، نویسنده، کارگردان و بازیگر مشهدی، به بهانه اجرای تئاتر «دوجان» مروری بر تازه‌ترین اخبار و اتفاقات چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر، فیلم‌ها و چهره‌های برتر یک تن از پنج تن قائمه ادبیات خراسان | از چاپ تازه دیوان غلامرضا قدسی‌ رونمایی شد حضور «رابرت پتینسون» در فیلم جدید کریستوفر نولان فصل جدید «عصر خانواده» با اجرای «محیا اسناوندی» در شبکه دو + زمان پخش صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ فیلم‌های سینمایی آخر هفته تلویزیون (یکم و دوم آذر ۱۴۰۳) + زمان پخش حسام خلیل‌نژاد: دلیل حضورم در «بی‌پایان» اسم «شهید طهرانی‌مقدم» بود نوید محمدزاده «هیوشیما» را روی صحنه می‌برد
سرخط خبرها

الگویی به‌نام مهدی آذریزدی که بی‌وقفه کار کرد

  • کد خبر: ۷۳۵۲۶
  • ۱۷ تير ۱۴۰۰ - ۱۰:۵۵
الگویی به‌نام مهدی آذریزدی که بی‌وقفه کار کرد
عباسعلی سپاهی‌یونسی - روزنامه‌نگار

در یکی از روز‌های پاییز سال ۱۳۸۷ با خودم قرار گذاشتم بلیت یزد بگیرم و به دیدن استاد مهدی آذریزدی بروم. برای گرفتن نشانی و شماره‌ای از او، با مصطفی رحماندوست تماس گرفتم. رحماندوست شماره‌ای از حسین مسرت به من داد که در کتابخانه وزیری یزد مشغول بود. با مسرت که تماس گرفتم، از بیماری استاد خبر داد. آن سفر برخلاف علاقه و شوق بسیارم، انجام نشد و مهدی آذریزدی هم کمتر از یک‌سال بعد در هشتادوهشت‌سالگی از دنیا رفت.

 

بعد از مرگ استاد در سفری به یزد رفتم تا دست‌کم خانه استاد را ببینم، اما در خانه بسته بود. لحظاتی رو به‌روی دری ایستادم که پشت آن مهدی آذریزدی سال‌های سال برای خودش با کتاب‌هایش خلوتی ناب جور کرده بود. آن روز سر مزار استاد هم رفتم و برایش فاتحه‌ای خواندم. حسرت خوردم که چرا هرگز او را از نزدیک ندیدم، درست مثل امروز که دوباره آن حسرت سراغم آمد، آن‌هم در روز ملی ادبیات کودک و نوجوانان که به‌نام آذریزدی نام‌گذاری شده است.

 

هر چند فکر می‌کنم چرا به‌جای روز فوت نویسنده روز تولدش را برای روز ملی ادبیات کودک و نوجوان نام‌گذاری نکرده‌ایم؟ در روزی که به‌نام ادبیات کودک و نوجوان نام‌گذاری شده است، می‌شود حرف‌های فراوانی گفت، می‌شود از حال و روز ادبیات کودک و نوجوان حرف زد، می‌شود از نقاط ضعف و کمبود‌ها یا نقاط قوت این ادبیات حرف زد، می‌شود از نسبت نویسنده و مخاطب کودک و نوجوان حرف زد، می‌شود از وضعیت ادبیات کودک ما در مقایسه با ادبیات کودک در کشور‌های پیشرو و توسعه یافته حرف زد و ده‌ها مورد دیگر، اما می‌شود از مهدی آذریزدی هم حرف زد و از اینکه زندگی‌اش برای فعالان حوزه ادبیات کودک و نوجوان چه پیامی می‌تواند داشته باشد.

 

مهم‌تر از آن اینکه شخصیت مهدی آذریزدی تا چه اندازه می‌تواند الگوی مناسبی برای جوانانی باشد که تازه در این راه گام گذاشته‌اند و من دوست دارم در این مجال اندک، از خودساختگی مهدی آذریزدی بگویم. آذریزدی همه‌چیزش کتاب بود؛ انگار آفریده شده بود که یار مهربان کتاب باشد. انگار آفریده شده بود که برای ما زیست متفاوت یک نویسنده را تعریف کند. چه‌بسا بخت با او یار نبود که مثل همه بچه‌ها درس بخواند. او الگویی است که ببینیم چه اندازه می‌شود به عشقی به‌نام کتاب وفادار ماند. او خالق آثار پرفروشی همچون «قصه‌های خوب برای بچه‌های خوب» است و از این منظر، آذریزدی از پرتیراژترین نویسندگان ایرانی است. کتاب‌هایش جایزه‌های معتبری هم گرفتند، اما می‌توانم ادعا کنم او هرگز به‌دنبال گرفتن جایزه‌ای نبود، زیرا عشق او به نوشتن از جنسی دیگر بود.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->