یاسر سماوات/شهرآرانیوز، سالها پیش، زمانی که کارلوس کیروش برای هدایت تیم ملی فوتبال کشورمان وارد ایران شد، پس از مدتی کار با بازیکنان داخلی دست به اقدامی تاریخی زد. او که تمرینات، نوع بازی و حتی زندگی شخصی بازیکنان ایرانی را بسیار متفاوت از بازیکنان تمام حرفهای اروپایی میدید و از طرف دیگر متوجه شده بود که آن سالها ایران لژیونری هم در سطح اول اروپا ندارد، تصمیم گرفت با اضافه کردن چند بازیکن که در فرهنگ فوتبال اروپا تربیت شدهاند و بدنهایی شلاق خورده از تمرینات سنگین و سخت اروپایی دارند، تیمش را آماده مبارزه با مدعیان قهرمانی جهان کند. پس از آن بود که اشکان دژاگه، بازیکن برجسته فوتبال سرزمین ژرمنها که سال ۲۰۰۹ همراه تیم زیر ۲۱ سالههای آلمان قهرمان اروپا هم شده بود، به ایران آمد و یکی از کلیدیترین مهرههای تیم کیروش نام گرفت. رضا قوچاننژاد، زننده گل تاریخی ایران به کرهجنوبی، سامان قدوس و. دیگر بازیکنانی بودند که بعضاً نمایش بهتری نسبت به هم پستهای خود در ایران داشتند. همین موضوع کمک بسیار زیادی به کیروش برای پیاده کردن طرحهای خود در بازسازی فوتبال ایران داشت.
این اتفاقات، اما چندی بعد، سرمربی تیم ملی بسکتبال را هم وسوسه کرد تا نگاهی به آن سوی مرزها داشته باشد، مگر دورگههایی را بیابد که بتوانند همان نقش را برای او بازی کنند. جستوجوی شاهین طبع و فدراسیون ایران، اما به بازیکنان چندان صاحب نامی منتج نشد که عضویت تیمهای ملی پایه کشورهای دیگر را داشته باشند. پس الگوبرداری شاهینطبع به آن نتیجه دلخواهش منتهی نشد.
نهایت اینکه پس از گذشت چند سال و آزمایش بازیکنان دورگه و برخی بازیکنان ایرانی مقیم خارج از کشور، مهرههایی به تیم ملی اضافه شدند که در سطح اول اروپا نبودند و اکثر آنها هم نمایش بهتری از بازیکنان داخلی نداشتند. برای نمونه نوید نیکتاش پس از مدتی از تیم ملی کنار گذاشته شد و بازیکنانی مثل مایک رستمپور و فیلیپ جلالپور نه تنها از هم پستهای داخلی بهتر نبودند که در برخی موارد حتی از همتایان خود هم در سطح پایینتری بازی میکردند. تنها آرون گرامیپور هراز گاهی بازی دلگرمکنندهای از خود نشان میداد. این یعنی طرح الگوبرداری شاهینطبع به بنبست رسید. اتفاقی که سرمربی تیم ملی هرگز آن را نمیپذیرد.
شاهینطبع با تاکید بر اینکه صحبت درباره دورگههای تیم ملی نژادپرستی است، میان دورگهها و منتقدان تیم ملی خاکریزی ایجاد میکند تا در واقع بر شکست خود در طرح الگوبرداری از کارلوس کیروش سرپوش بگذارد، اما به یقین این خاکریز در زمان کوتاهی سقوط میکند و سرمربی تیم ملی هم نمیتواند همواره با صحبتهای هیجانی، از منطق پرسشگران عبور کند.
به هرحال تیم ملی با پورها (گرامی پور، رستمپور و جلالپور) به توکیو رفت، اما هرآینه لغزش این بازیکنان افکار عمومی را به سمت بازیکنان شایستهای که از تیم المپیکی ایران جاماندهاند میبرد.
آن روی سکه را هم اگر ببینیم، مایک و جلالپور در صورت ارائه نمایش درخشان، تز شاهین طبع را تا حدود زیادی تایید میکنند، اما درصد تحقق این فرضیه با درنظر گرفتن بازیهای فوق دشوار ایران در توکیو، هم اندازه شانس صعود ایران است!
به هرحال حتی اگر این تز نمره قبولی هم بگیرد، صحبت در باب کیفیت بازی دورگههای تیم ملی هرگز در مصادیق نژادپرستی تعریف نمیشود. مگر اینکه منتقدان به رنگ پوست و مو و چشم و گویش بازیکنان بپردازند؟! یا ادعا کنند بازیکنان دورگه باید از تیم جدا شوند، جداگانه تمرین کنند و جداگانه غذا بخورند؟! که خب هرگز کسی چنین حرفی نمیزند!