نگرانی از وضعیت ازدواج و طلاق جوانان، صحبت امروز و دیروز نیست. این وضعیت زمانی نگرانکنندهتر میشود که برابر تحقیقات، شاهد کاهش چشمگیر ازدواج در ۴۰ سال گذشته هستیم. ادامه این روند، پیامدهای جبرانناپذیری از جمله کاهش باروری و به دنبال آن تنظیم جمعیت را به کشور متحمل کرده است. بر اساس دادههای ثبت احوال، نسبت ازدواج به طلاق در کشورمان، پیش از انقلاب بیش از ۱۴ به یک و اکنون به حدود ۳ به یک رسیده است.
این روزها به لطف اینترنت، کمتر کسی هست که از اطلاعات داخلی و خارجی بیخبر بماند. بیتردید، علاوه بر ایران، ممکن است شاهد افول ازدواج در جوامع پیشرفته هم باشیم، اما فراموش نکنیم راه حل مسئله تن دادن به هر نوع ازدواجی برای افزایش کمیت آمار و ارقام نیست. گاهی بیتدبیری در مسئلهای به این مهمی ممکن است آثار زیانباری به بار آورد.
جدا از بهکارگیری تلاش کمی و کیفی دولتمردان برای فراهم آوردن بستر ازدواج، باید به چند نکته روانشناختی نیز به طور ویژه توجه کرد. به گفته صاحبنظران، به این دلایل نیز نباید ازدواج کرد از جمله:
فشار خانواده
حرف مردم
برطرف کردن نیاز جنسی
بهبود وضعیت مالی
افزایش سن و سال
گرفتن انتقام از نفر قبلی
احساس کمبود
دلسوزی و ترحم در برابر طرف مقابل
تغییر فرد مقابل
شورش علیه والدین
جستوجوی استقلال
فرار از خانه پدری
التیام یک رابطه شکستخورده
احساس گناه و راحتی
روانشناسان حوزه تربیت خانواده بر این باورند که ورود به مسئله مهم ازدواج که ممکن است با یک تصمیم نادرست و از سر احساس سرنوشت ۲ طرف را دگرگون کند، باید بسیار موشکافانه انجام شود. با عقل، منطق و تحلیل موقعیت هر فرد، میتوان با علاقه و عشق ازدواج کرد. البته این مهم مستلزم داشتن شناخت کامل از خود و به مرور زمان و به مرور زمان، آشنایی با طرف مقابل است.