سیدمحمد طوسی، وکیل پایه یک دادگستری
اریک فروم معتقد است: «ترکیب و تجربههای احتمالیای که کودکان از محیط دریافت میکنند، ماهیت شخصیت بزرگسالی آنها را تعیین میکند.» به عبارت دیگر، کودکان از محیط اطراف و پیرامون خود میآموزند؛ لذا این محیطها نقشی تعیینکننده در رشد و پرورش کودکان دارند.
با تغییر شیوه زندگی در جوامع امروزی، دیگر پیرامون کودکان را صرفا محیطهای خانه و مدرسه تشکیل نمیدهد، بلکه شهرها، به عنوان محیط عظیمی که همگان و بهویژه کودکان با آن سروکار دارند، نقش بیبدیلی در رشد و پیشرفت کودکان ایفا میکنند. اما نکته قابل توجه اینجاست که در شرایط حاضر، پاسخگویی مناسبی به نیازهای جسمی و روحی کودکان و نقش آنها بهویژه در محیط شهرها داده نشده است. این در حالی است که اگر حقوق، نیازها و علایق کودکان نادیده گرفته شود، نسل آینده با معضلاتی بیش از مشکلات بزرگسال امروزی، مواجه خواهند شد. به همین دلیل، دکتر معینی در کتاب «شهر همگان» بهدرستی نگاشته است: شهری که به کودکان خود توجه نکند به نسل گذشته، موجود و آینده خود نیز توجه نکرده است.
مطلب حاضر «چرا شهرها باید دوستدار کودکان باشند؟» نامیده شده است. دلیل آن این است که دستیابی به شهری که حقوق و نیازهای کودکان را به رسمیت بشناسد و بر اساس آن نیز عمل کند، راه را برای دستیابی به شهر دوستدار کودک هموار میسازد. اما پرسش اینجاست که شهرها چگونه دوستدار کودکان میشوند. به بیان دیگر، وظیفه اصلی مدیریت شهری برای دستیابی به چنین شهری چیست؟ پاسخ به این سؤال بسیار مفصل است. در ادامه تنها به یک مورد (تقویت مشارکت کودکان در شهرها) پرداخته میشود.
این نکته نیز شایان ذکر است که در مصوبه سال گذشته شورای شهر مشهد، با عنوان «شهر دوستدار کودک» به نقش فعال کودکان در شهر اشاره شده است که این امر حاکی از اهمیت موضوع است. تقویت حضور و مشارکت کودکان در شهرها جز با دخیل کردن آنها در تصمیمگیریها و عمل و اجرا با فرایند مشارکتی، ممکن نخواهد بود، زیرا اگر بعد از این مرحله، کودکان وارد محیط شوند، عملا آنچه بزرگسالان خود خواستهاند، به ایشان تحمیل میشود. حال برای آنکه بتوانیم از موضوعات نظری در این خصوص فاصله بگیریم و در فرایند اجرایی مدیریت شهرها از حضور فعال کودکان و نظرات آنها بهره ببریم، نیازمند مقدماتی خواهیم بود که به ۲ مورد آن اشاره میشود.
آموزش و آگاهی کودکان
اولین قدم در راه دستیابی به مشارکت کودکان در شهر، آموزش و آگاهی آنهاست و همانگونه که در طرح شورای شهر مشهد نیز آمده است، کودک ابتدا باید حقوق، نیازها و مشکلات اطراف خود را بشناسد تا پس از آن، آگاهانه وارد فرایند مشارکت فعال شود. استفاده از ظرفیت کارگاههای آموزشی و پژوهشی در این بخش از سوی مدیریت شهری، حائز اهمیت است؛ بدین گونه که کودکان با قرار گرفتن در این فرایند آموزشی، ابتدا با خواستههای خود آشنا میشوند. سپس با شناخت امکانات، کمبودها و مشکلات موجود و با تبادل نظر میان همسالان و گروهی از بزرگسالان متخصص، نظرات خود را به طور مستقل بیان کنند.
همراهی مؤثر مدیریت شهری
اگر قرار باشد به معنای واقعی از حضور، مشارکت و نظرات فعال کودکان در شهر استفاده کنیم، خواه ناخواه مدیریت شهری و شهرداریها (در شرایط گوناگون) باید پای کار بیایند و چنین دغدغهای از سوی ایشان وجود داشته باشد. طراحی، برنامهریزی، تشکیل فرایند و حفظ انسجام آن در مدیریت شهری برای مشارکت حداکثری کودکان در امور شهری، لازمه دستیابی به این موضوع خواهد بود. البته نباید از این مسئله غافل ماند که برای دستیابی مناسب و انسجام در فرایند مشارکتی-عملیاتی، نیازمند بخش خاصی در مدیریت شهری هستیم تا بتواند اقدامات مشارکتی با کودکان را ساماندهی کند. به عنوان مثال، تشکیل دبیرخانهای در شهرداری مشهد با همین عنوان (همانگونه که در طرح یادشده نیز آمده است) موجب آن خواهد بود که نهتنها پیگیر دیگر امور مربوطه باشد، بلکه فرایند مشارکت کودکان را نیز مشخص و اجرایی کند.
در پایان با تاکید بر آنکه ایجاد امکان مشارکت کودکان در شهرها، توجه به نیازهای جسمی و روحی کودکان و استفاده از نظرات آنان در موضوعات مختلف و همچنین عمل و اجرا با فرایند مشارکتی در نهایت موجب ایجاد شهر دوستدار کودک خواهد شد و چنین شهری در آینده بزرگسالانی تحویل جامعه خواهد داد که به شهر و محیط اطرافشان حس تعلق دارند، با تصمیمگیریهای صحیح میتوانند اطراف خود را کنترل کنند، با شناخت نحوه انجام کار گروهی پاسخگوی جامعه خود باشند، درک درستی از اجتماع خود داشته باشند، به حقوق و نیازهای گوناگون کودکان آشنا باشند و بسیاری از موارد دیگر که همگی آنها در نتیجه مشارکت و کسب مهارتهای لازم در دوران کودکی بوده است.