جعفر یاحقی: استاد باقرزاده نماد پیوند فرهنگ و ادب خراسان بود رئیس سازمان تبلیغات اسلامی کشور: حمایت از مظلومان غزه و لبنان گامی در تحقق عدالت الهی است پژوهشگر و نویسنده مطرح کشور: اسناد تاریخی مایملک شخصی هیچ مسئولی نیستند حضور «دنیل کریگ» در فیلم ابرقهرمانی «گروهبان راک» پخش «من محمد حسن را دوست دارم» از شبکه مستند سیما (یکم آذر ۱۴۰۳) + فیلم گفتگو با دکتر رسول جعفریان درباره غفلت از قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات در ایران گزارشی از نمایشگاه خوش نویسی «انعکاس» در نگارخانه رضوان مشهد گفتگو با «علی عامل‌هاشمی»، نویسنده، کارگردان و بازیگر مشهدی، به بهانه اجرای تئاتر «دوجان» مروری بر تازه‌ترین اخبار و اتفاقات چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر، فیلم‌ها و چهره‌های برتر یک تن از پنج تن قائمه ادبیات خراسان | از چاپ تازه دیوان غلامرضا قدسی‌ رونمایی شد حضور «رابرت پتینسون» در فیلم جدید کریستوفر نولان فصل جدید «عصر خانواده» با اجرای «محیا اسناوندی» در شبکه دو + زمان پخش صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ فیلم‌های سینمایی آخر هفته تلویزیون (یکم و دوم آذر ۱۴۰۳) + زمان پخش حسام خلیل‌نژاد: دلیل حضورم در «بی‌پایان» اسم «شهید طهرانی‌مقدم» بود نوید محمدزاده «هیوشیما» را روی صحنه می‌برد مراسم گرامیداشت مقام «کتاب، کتابخوانی و کتابدار» در مشهد برگزار شد (۳۰ آبان ۱۴۰۳)
سرخط خبرها

مردی شبیه باران

  • کد خبر: ۸۳۲۳۱
  • ۱۷ مهر ۱۴۰۰ - ۱۱:۵۲
مردی شبیه باران
جواد اشکذری - روزنامه نگار و کارگردان تئاتر

یکم: برای مردی از عرصه‌های قلم و صحنه، سخت است نوشتن. سخت است برای مردی نوشت که سراسر خاطره است. مردی که آمده بود بنویسد تمام دغدغه‌های ناب و پاکش را. مردی که ماندگار کند هنر و فرهنگ را. مردی که وقتی در وادی تئاتر قدم و قلم می‌زد، کمتر به خودش فکر می‌کرد. مردی که از تنگ‌نظری‌های برخی در عرصه‌های فرهنگ و هنر خسته بود.

مردی که دلش می‌گرفت به دور از هیاهوی آدم‌ها، به کنج عزلت می‌رفت و می‌خواند و می‌نوشت. دلش نازک، اما وسیع، چون دریا. او همه را می‌شناخت و همه کمتر او را. مردی با مهربانی‌های مردم‌دوستی‌اش. زاهدی، چون حسین زاهدی نامقی که باید از این به بعد ناباورانه نوشت: «زنده‌یاد زاهدی نامقی»

دوم: جمعه پایان تو نیست و خزان فصل جدایی بین ما -که نمی‌شناختیم شما را و شما که می‌شناختی ما را- نیست. جمعه آغاز شناخت توست و تو بهاری‌ترین مرد تئاتری این روز‌ها و شب‌های غم‌انگیز اهالی تنهای تئاتر بودی و هستی. تو بارانی‌ترین مرد تئاتر مشهدی. دقیقا شبیه لطافت باران. مصفا و ناب، چون آثار نابت، «معجزه باران» و «باران در شب».

سوم: «باران در شب» اولین اثری بود که بعد از اجرا در تئاتر مشهد و بجنورد، حسین زاهدی نامقی را به‌عنوان یک جوان خلاق، نقل محافل و رسانه‌های خراسان بزرگ کرد. او بعد از مهاجرتش به تهران و فعالیتش در حوزه هنری به‌عنوان نمایشنامه‌نویس، چند اثر دیگر نوشت که «سرگذشت اصنام»، «نیمکت‌های چوبی»، «آذرماه آخر پاییز» و «ببر بدجنس» از جمله این آثار بود. دغدغه‌هایش برای تربیت و پرورش کودکان و نوجوانان سبب شد تا از تئاتر فاصله بگیرد و به سمت ادبیات داستانی برود و آثار ماندگار بسیاری را از خود به یادگار بگذارد.

چهارم: در گفت‌وگویی که در سال ۸۸ با زنده‌یاد زاهدی داشتم و با تیتر «تنگ‌نظری، معضل فرهنگی مشهد است» در روزنامه شهرآرا منتشر شد، آن زمان متوجه نشدم که او از چه معضل و مشکلی سخن می‌گوید، اما هر چه در این وادی قدم زدم به ژفای حرف‌ها و اندیشه‌های او بیشتر پی بردم. او به سختی تن به مصاحبه یک‌ساعته با من داد. با متانتی که خاص خودش بود، قبول نمی‌کرد و در ادامه هم جواب بسیاری از سؤالات را نداد و هیچ‌گاه هم نگفت چرا دو دهه از تئاتر مشهد دور بوده و چرا و چه کسانی با تنگ‌نظری بین او و تئاتر این شهر فاصله ایجاد کرده‌اند؟ اما او همواره از دلتنگی‌اش از تئاتر گفت تا روز جمعه، ۱۶‌مهر ۱۴۰۰.

پنجم: تا اواخر دهه ۸۰ که او را ببینم و با هم رفاقت کنیم، نامش را به‌عنوان یک منتقد در روزنامه قدس دیده و شنیده بودم. در سال‌های دهه ۷۰ که نقد تئاتر حرفه‌ای کمتر در روزنامه‌های شهرمان منتشر می‌شد او در کنار بزرگانی، چون سعید تشکری، جواد اردکانی و محمد برومند با دلش قلم می‌زد. من در سال ۸۶ که به دنبال راه‌اندازی کانون تخصصی نقد تئاتر در مشهد و استان بودم به سراغ او رفتم و با راهنمایی‌های ارزنده‌اش به سمت تأسیس کانون.

حسین زاهدی نامقی، رفیق همراهی بود که به‌عنوان یک منتقد باتجربه و باسابقه کمک بسیاری برای رونق نقد تئاتر در دهه ۸۰ کرد. او بی‌شک از پایه‌های اصلی پیشرفت نقد تئاتر در دو دهه اخیر بود که در نشست‌های منتقدان تئاتر و نیز بیشتر به‌عنوان عضو هیئت داوری منتقدان در جشنواره تئاتری به‌خصوص نمایشنامه‌خوانی فعالیت می‌کرد و نقطه اتکا و قوت نویسندگان و منتقدان جوان تئاتر بود. آرام راهنمایی می‌کرد، اما سخنانش پرتلاطم و توفانی بود. از او یادگاری‌های فراونی در نقد تئاتر به‌جا مانده است.

ششم: زاهدی نامقی، همراه با مهدی سیم‌ریز از مهم‌ترین عوامل رونق حوزه تئاتر کودک و نوجوان رضوی در مشهد در دهه ۹۰ بودند. «آهوانه» فستیوالی بود تا او را در کنار جوانان جویای تئاتر در عرصه کودک و نوجوان قرار بدهد. آثار بسیاری با نگاه آگاهانه او به نگارش رسیدند و به صحنه جان بخشیدند. من افتخار داشتم که روز‌های با‌شوق و عشقی را در کنار حسین زاهدی و راهنمایی‌های او سر کنم و نمایشنامه «ننه خورشید» را برای کودکان و نوجوانان با موضوع رضوی بنویسم. هنوز دستخط‌های او را می‌خوانم و یاد می‌گیرم.

هفتم: مهر، ماه دلتنگی بچه‌های تئاتر است. ماه فراق بزرگانی، چون منصور همایونی، رضا کمال‌علوی، رضا رضاپور و حالا فرزند تئاتر، مردی با تفکر ناب، زنده‌یاد حسین زاهدی نامقی.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->