امیرمنصور رحیمیان | شهرآرانیوز - این درست است که آدمها آینده را نمیتوانند ببینند و نمیدانند عواقب تصمیماتشان چه میتواند باشد. ولی نتیجه برخی تصمیمها از همان روزی که گرفته میشوند، معلوم است. معمولا هر ارادهای که بر پایه غرور، تکبر و تعصب شکل بگیرد، تهش چیزی جز تحقیر برای صاحبان اراده ندارد؛ بهخصوص اینکه این تصمیم یک امر ملی باشد و آدمهای زیادی هم درباره آن حق نظر و رای دادن داشته باشند.
تجربه ثابت کرده است هروقت چیزی به اراده مردم گذاشته میشود، آموزهها و تفکر غالب آن ملت، به آن رای میدهد، نه نگاه به صلح و آیندهنگری آن ملت و مسائل دیگر. بریتانیا هم در دام تفکر خودپسندانه و البته غالب «ما بهترینیم» افتاد. تفکری متکبرانه که عاقبتش، تحقیری به شکل «برگزیت» بود. تحقیری که خودشان باور ندارند و با سری بالاگرفته وانمود میکنند که همهچیز بر وفق مرادشان است.
داستان از این قرار بود که درپی یک همهپرسی در سال۲۰۱۶ برای خروج از اتحادیه اروپا، دولت بریتانیا اعلام کرد در ۲۹مارس۲۰۱۷ طبق رای مردمش برای خروج از آن اقدام میکند. درنهایت بریتانیا جمعه ۳۱ژانویه سال ۲۰۲۰ میلادی، ساعت۱۱ شب به وقت محلی، از اتحادیه اروپا جدا شد. تا اینجا بهنظر همهچیز خوب میآمد. یک دولت، مسئلهای را به رای عمومی گذاشته بود و به رای بیشتر مردمش هم احترام گذاشته و آن را اجرایی کرده بود. رایی که بهگواه آمارها، بیشتر بهدست بزرگسالها به نفع این قانون در صندوق ریخته شده بود.
شمارش آرای این همهپرسی نشان داد که مردم اسکاتلند و ایرلندشمالی به باقی ماندن در اتحادیه اروپا و انگلیسیها و ولزیها به خروج از آن رای دادهاند. آمارها در لندن حکایت از این داشت که بیشترین رای به ماندن در اتحادیه اروپا را این شهر داده است. ۷۵درصد جوانان ۱۸ تا ۲۴سال بریتانیایی رای به باقی ماندن دادند. ولی ۶۱درصد افراد بالای ۶۵سال رای به خروج بریتانیا دادند. تفکر فرسودهای که به خروج رای داده بود، پیروزی در جنگ جهانی اول و دوم و سابقه استعمار را به یاد داشت.
تفکری که نتیجهاش، سقوط ارزش پولشان به کمترین حد خودش در ۳۰ سال گذشته، خطر فروپاشی لیگ فوتبالشان، سقوط قیمت نفت و کاهش ارزش بورس در بازارهای جهانی و اختلال در حمل سوخت و بقیه مواد مورد نیاز مردم، بهدلیل نبود کامیونهای حملکننده آنها بود. هزینه این غرور و تکبر بهشدت از نگهداشتنش بیشتر است. ولی هیچکس از سردمداران، دلش نمیخواهد به این نکته فکر کند که همه اینها نتیجه همان تفکری است که در ذهن مردم پروراندهاند. اشتباهی که قبل از آنها ممالک دیگر هم مرتکبش شده و جوابش را گرفتهاند یا بعدها میگیرند.
حضور آدمهایی در راس قدرتهای غربی که ورای جنس و نژاد و ملیت، فقط به انسانیت فکر کنند، بهصورت کیمیایی درآمده و نایاب شده است. «مارتین سوتووک»، کارتونیست اهل اسلواکی، آنچه من سعی کردم در این یادداشت بگویم، بهخوبی با طرحش نشان داده است. سگی از نژاد «استفوردشایر بولتریر» که نژاد اصیل انگلستان به حساب میآید، ظرف خالی غذایش را در دست گرفته است و رو به مخاطب اشک میریزد. طعنه به اینکه دست انگلیس خالی مانده است و نتیجه آن چیزی نشد که قرار بود بشود.
ولی هنرمند نکته دیگری هم در آستین دارد. او با زیرکی، سگ را شبیه شخصیت کارتونهای قدیمی کشیده است. ما این سگ را با صاحبش به یاد میآوریم. کارتونیست بهعمد او را با همان هیبت و کلاه آقای پتیبل، نقش کرده است. او این کار را کرده است تا توجه مخاطبش را سمت صاحب سگ ببرد؛ مردی چاق و ثروتمند، نماینده طبقه سرمایهدار انگلیس که هیچکس را آدم حساب نمیکرد و همیشه هم بازنده بود. اگر کارتون «مهاجران» را ندیدهاید، حتما در اینترنت جستوجویش کنید.