اگر بپذیریم نویسندگانی مانند من تاریخ خصوصی شهر و مردمش را مینویسند، بسط و شرح شهر با ادبیات شهری و نه بومی معنا پیدا میکند. بوم بهدنبال شناسایی ریشههای کهنالگوست. چون آداب و سنتها را بهعنوان الگوی رایجی دارد که همیشه گذشتهمحور است. اما تولید ادبیات با نگاه شهری و زیستش در زمانه معاصر، امکان مدرنیته فرهنگی و ملی را فراهم میآورد که همان تاریخ خصوصی است. تاریخ خصوصی میتواند زندگی هر آدمی باشد، بهشرط آنکه در شهر زندگی کند و در گسترش شهر کوشیده باشد. در مشهدالرضا (ع) ما یک لوکیشن قدسی داریم؛ حرم آقا علیبنموسیالرضا (ع).
هر اتفاقی که به سازندگان این حرم بلندمرتبه اتصال داشته باشد، ادبیات شهری است. چون به مدرنیته شهری با گرایش قدسی مرتبط میشود و خود یک تاریخ خصوصی است. تاریخ خصوصی چیست؟ ویکتور هوگو به ادبیات، لوکیشن کلیسای نتردام را هدیه کرد، داستایفسکی خیابانهای پترزبورگ، چخوف استپهای فراوان، تولستوی در «جنگ و صلح» قزاقان و شولوخف در «دن آرام» رود پرخروش دن را. همه اینها تاریخ خصوصی است.
اکنون میپرسم تاریخ خصوصی ادبیات شهری ما در ایران در حوزه ادبیات کجاست؟ دریای خزر در کدام اثر لوکیشن بزرگ ملی ماست؟ دریاچه ارومیه در کدام اثر؟ اگر فردوسی نبود، کوه البرز در کدام اثر؟ اگر سیاوش کسرایی نبود، آرش کمانگیر کجا گفته شده بود؟ من در ادبیات شهری شهرمان مشهد کوشیدهام این جای خالی را در آثارم پیشنهاد بدهم و بنویسم. این همان تاریخ خصوصی است. شهر اساسش در ادبیات جمعیت، محاسبات قومی، جغرافیا، پیشرفت، غارت، ارتقا و رویداد، با حضور قهرمانان شهری معنا پیدا میکند. ادبیات شهری باید صاحب لوکیشن و قهرمان باشد؛ بوطیقا!
ابتدا بیاییم بوطیقا را تعریف کنیم. بوطیقا چیست؟ میگویند بوطیقا در شمار نوشتههای شنیدنی یا خصوصی ارسطو است. خوب به این واژگان دقت کنید؛ بوطیقا درسنامههایی است که ارسطو برای انتشار در سطح گسترده تنظیمشان نکرده است و ویژگی آنها نیز ساختار نامنظمشان است. احتمالا این درسنامهها مطالبی نیست که ارسطو در مجالس عمومی گفته باشد. پس قصد ارسطو از آوردن بوطیقا چه بوده است؟
هدف ارسطو شناخت قوانین عامی بوده است که ناظر بر خلق اثر باشد. برخلاف علومی مثل روانشناسی، جامعهشناسی و...، بوطیقا قوانینش را در درون ادبیات جستوجو میکند. درحقیقت بوطیقا مبنایش را بر ادبیت ادبیات میگذارد و یکی از مباحثی که در بوطیقا مطرح میشود، همین ادبیات خصوصی است. بوطیقا یک رهیافت است در ادبیات که هم مجرد و هم درونی است؛ درونی در خود اثر!
خود اثر ادبی موضوع بوطیقا نیست، بلکه آنچه بوطیقا آن را بررسی میکند، ویژگیهای نوع معینی از سخن، یعنی تولید ادبی بررسی میشود. بر این پایه، بوطیقا توجه خود را بر خصوصیت مجردی معطوف میکند که به پدیده ادبی ویژگی یعنی شهر میبخشد. شهر، ادبیات و رمان شهری یک تاریخ خصوصی است که بهواسطه رمان تبدیل به خواندن و دقت جذب مخاطب میشود. در ادبیات شهری مشهد و حتی فراتر از آن، در رسانه ملی، نویسندگان و نانویسندگان و ناشران، بهویژه مدیران و مروجان و برگزارکنندگان جشنوارههای موضوعی از یک فقدان راهبردی رنج میبرند و آن فقدان بوطیقاست.
تاکتیکپذیریهای موضوعی و غیرخلاق باعث شده است اکنون برای ما، جز تاکتیکهای مصنوع و تقویمی، هیچچیز باقی نماند. حذف جدی نویسندگان از رویدادها و تبدیلشدن فرایند خلق ادبیات به جشن مدیران و هدیه به خود، آسیبی جدی است. نداشتن عمق و ماندن در سطح، نداشتن راهبرد در جذب، بیرغبتی برای تولیدات، تولد توریستی شبهنویسنده و نانویسندگان و نبود تأثیرگذاری بر مخاطب شهری، زنگ خطری جدی را به صدا درآورده است که بهوضوح شنیده میشود. ما بوطیقا نداریم. بوطیقای مدنظر من چیست؟
وجود یک طراح و معتمد و نویسنده در کنار هنرمندان و نویسندگان دیگر، تا توریست سازمانهای فرهنگی نباشم و در مقابل دیگر نویسندگان، هویتی مستقل داشته باشم. نانویسندهای که در چرخشهای مدیریتی، پیوسته تاکتیکهای مجتمعی برگزار میکند و یک تیتر غیرخلاق را دیکته میکند، بایرنویسی را رشد میدهد و تشنگان حرم رضوی و ادبیات شهری مشهد را بینصیب از شهرشان میگذارد.
درحقیقت این نبود تولید در حوزه ادبیات داستانی، ما را در ماراتن جشنوارههای موضوعی، اصلا و اصلا به آرزوی معنوی و تکنیکی خود نرسانده و حتی آن را ترسیم و تولید نیز نکرده است! متأسفانه نویسنده واقعی شهری، مانند من، نمیتواند برای اثبات نظریات ادبی و تولیدی خود به این مدیران ناآشنا، به حوزه تخصصی خود مراجعه و خود را اثبات کند.
این در حالی است که در نابترین درخواستهای خوانندگان برای کتابهای شهری مشهد، بهقدر سالها میشود ادبیات شهری و قدسی و جهانی تشرف را با حضور این همه تشنه کنار حرم امام رئوف، بارور ساخت. این همان نعمت فراموششده در ادبیات داستانی شهری ماست. غربت امام غریب در ادبیات داستانی و بهطبع دراماتیک، آسیبی افزون است که متأسفانه هیچ راهبردی برای مقابله با آن در نظر گرفته نشده است. من تلاش کردم در این پهنه با آثارم کتابخانه کوچکی با ۴۲ کتاب در حوزه ادبیات شهری مشهد خلق کنم.