امیرمنصور رحیمیان | شهرآرانیوز - در ادبیات وقتی که از دل صحبت میشود، منظور همان قلب آدم هاست؛ کلمهای که به روح و قسمتی از آن اشاره میکند و فارغ از تعریف پزشکی و علمی آن عضو تپنده است. با این تفاصیل، قلب آدم مثل گلدانی پر از آب است. گلدانی زرین که میشود داخلش همه چیز کاشت؛ از گلهای خوش بو تا جلبکهای مرداب.
همه رفتارهای آدم هم مثل همان روییدنیها هستند و از قلب ریشه میگیرند؛ رفتارهایی که به شکل فضایل و رذایل اخلاقی، خودشان را نشان میدهند و گل میکنند. گلهایی که گاهی بوی دل انگیزشان، فضا را پر میکند یا بوی نامطبوع و چسبناکشان، تمام مگسهای اطراف را به سمتشان جلب میکند. مصلحت اندیشی و موقعیت طلبی و مسامحه و چشم پوشی کردن و هزاران خلق وخوی دیگر، با اینکه نشان از تفکر دارند، ریشه در قلب و جان آدمها دارند.
برای همین هم از قدیم گفته اند «هرکس آب از دلش میخورد.» یعنی نتیجه رفتار و سکناتش به خودش برمی گردد. ولی بعضی رفتارها هستند که به دیگران هم آسیب میزنند؛ رفتارهایی که همچون تیغ تیز و نازکی هستند و آدم آنها را از هر طرف که بگیرد، هم دست خودش را پاره میکند، هم آن چیزی را که قصد بریدنش را دارد.
این طور رفتارها جزو آن دسته از رذایل اخلاقی به حساب میآیند که ضررشان به روح و جان آدم ها، به سود احتمالی و موقتشان، میچربد. یکی از همین رفتارها که انسان در کلام ا... و سخنان ائمه (ع) و بزرگان و عرفا هم از آن پرهیز داده شده، تملق و چاپلوسی است. کاری که باعث نابود شدن و اضمحلال عزت نفس و شخصیت هر دو طرف میشود. شاید آن کسی که هدف چاپلوسی قرار میگیرد، در لحظه از دروغ خوشایندی که به او نسبت داده اند، لذت ببرد.
ولی عواقب این تملق و دروغ در روحش چنان ریشه میکند که اگر روزی با واقعیت خودش روبه رو بشود، دچار ازهم گسیختگی روانی میشود؛ همان طور که حضرت علی (ع) در نهج البلاغه میفرماید: «بسیارستایش کردن از افراد، چاپلوسی است که تکبر را سبب میشود و شخص را از عزت دور میکند.» در کلام ا... هم این رفتار بسیار نکوهش شده است. از منظر قرآن هرگونه تحلیل و تفسیر نابجا درباره هرکس و هر موردی محکوم است و درباره عواقب این عمل به انسانها هشدار داده شده است؛ چون هلاکت خود انسان و دیگران را موجب میشود.
تیغی که هم عزت نفس و شخصیت متملق را میدرد و هم تملق شونده را دچار تکبر و بزرگ بینی درباره خودش میکند و اجازه رشد را از هر دو طرف میگیرد. اخلاقی که در اثر «کنستانتین سیوسو» به بهترین شکل نشان داده شده است. کارتونیست رومانیایی در این اثر به سادگی آسیب چاپلوسی را به کسی که از او تملق گفته میشود و خود متملق، با توسل به عناصر تصویری ساده و قابل شناخت برای همه، بیان میکند.
مردی با کت وشلوار و شمایل تمام آبی رنگ، درحالی که هویت دیگری جز تیغ ندارد، در حال تعظیم و تملق مرد دیگری است که شخصیت مهمی به نظر میرسد. این اهمیت با تفکیک رنگها و قیافه دار بودن کاراکتر، تشخیص دادنی است. ولی مرد مهم تصویر، با تیغی که به جای سر فردی که چاپلوسانه دست بر سینه گذاشته، شکافته شده است. او در این اثر با روح آدمها کار دارد و از آسیبهایی که این برش بر گوشت و پوست میگذارد، چشم پوشی میکند، وگرنه میتوانست خونی را که از این برش جاری شده است، نیز به تصویر درآورد.
سیوسو در این کار، بدون تعارف و رک حرف میزند. ترکیب بندی و فرم هایش هم در خدمت صراحت لهجه اش هستند. او برای کسی که چاپلوسی میکند، هیچ شخصیتی جز تیغ درنظر نمیگیرد؛ تیغی که اگر عقل در کله آدم باشد، باید از آن دوری کند و برای شخصی که هدف چاپلوسی قرار میگیرد، هم اولین محل برش خوردن مغزش است. اگر به چهره تنها شخصیت این کارتون دقت کنید، یک نوع رخوت و غرور بدون درک و شعور را میبینید.