امیرمنصور رحیمیان | شهرآرانیوز - آدمیزاد میتواند خوش حال، خشمگین، ناراحت یا هرطور دیگری باشد. حالتهایی که بیشتر آنها به خودش مربوط است و نمود اجتماعی ندارد. ولی از این میان چند حالت هستند که به شدت مسری اند. این قابلیت سرایت را هم هرکسی میتواند امتحان کند. میتواند به جایی که افراد غریبه دیگری هم هستند (مثلا قطارشهری یا اتوبوس) برود و قیافه ناراحت به خودش بگیرد و بی دلیل گریه وزاری کند.
از بین جمعیتی که ایستاده و شاهد ماجراست، فقط تعداد معدودی از آدمها را که رقت قلب بیشتری دارند، به سمت خودش جلب میکند. افرادی دیگر یا به اتفاقی که دوروبرشان میافتد، بی توجه اند یا به خودشان اجازه نمیدهند که در کار او دخالت کنند. انگار یک طور قانون نانوشته بین آدمها وجود دارد که غم را عزیز میدارد. قانونی که میگوید هرکس که غمگینتر باشد، شاید غصهای دارد یا چیزی یا کسی را از دست داده یا فهمش از مسائل بیشتر است.
البته که این قاعده در بسیاری موارد درست است، ولی در واقع غم وغصه امری درونی است و به افراد دیگر جامعه کمکی نمیکند. فرد میتواند قیافه خشمگین بگیرد و فریاد بکشد؛ شاید در ابتدا جلب توجه کند، ولی به طور مسلم با اعتراض دیگران رو به رو خواهد شد. اما کافی است که بی دلیل بخندد؛ آن وقت تازه متوجه قدرت سرایت شادی در بین آدمها میشود و میبیند که بقیه هم همراهش شروع میکنند به خندیدن. انگار همه منتظر دلیلی برای خندیدن هستند و فرقی نمیکند که آن دلیل او باشد یا هر چیز دیگری. برخلاف دیگر حالت ها، خندیدن یک فرایند اختیاری به حساب میآید و باید دلیلی برای آن وجود داشته باشد. فرق مجانین با آدمهای عاقل هم همین استدلال است.
مجانین برای کارهایی که میکنند به دلیل موجه احتیاجی ندارند و آدمهای عاقل بی دلیل کاری را انجام نمیدهند. هرکسی میتواند بدون علت خشمگین یا ناراحت باشد، ولی نمیشود بدون دلیل شاد بود. به ویژه در این روزها که زندگی سخت شده است، پیداکردن علتی برای شادی هم سختتر از گذشته است. فروش زیاد فیلمهای کمدی هرچند سخیف و ساختن و خواندن و دیدن مطالب طنز در شبکههای مجازی یا داخل مجلات هرچند زرد، همه نشان دهنده این است که آدمها به دنبال دلیلی برای خندیدن میگردند.
برای همین شادبودن و خنده بدون کوچکترین تردیدی یک محصول به حساب میآید؛ محصولی که به جامعهای پویا و سرزنده منجر میشود و برای ساختنش فرایند پیچیدهای از درک و تحلیل شرایط و ربط دادن آنها به زندگی روزمره و هزار اتفاق دیگر لازم است. معاملهای که در آن تولیدکننده شادی هزینه ناچیزی در مقابل محصول فوق العاده اش دریافت میکند. فرایندی که در اثر «اسپیرو رادولوویچ»، کارتونیست اهل صربستان، به خوبی نشان داده شده است.
شخصی در مقابل دستگاهی عریض وطویل که به شدت بزرگ است و از کادر بیرون زده، نشسته است و فقط با پرداخت یک سکه ناقابل میتواند از قابلیت این دستگاه برای خندیدن استفاده کند؛ قابلیتی که با قلقلک دادن کف پایش با پری که از دستگاه بیرون آمده، نشان داده شده است. اثر با صراحتی بچه گانه به دلیل نوع خطوط رادولوویچ به مسئلهای بنیادین اشاره میکند. ترکیب بندی اثر دوطرف دارد؛ یک سو مشتری یا کسی که در محیطی سفید، زرد، قرمز و شاد جلو دستگاه نشسته و آن سو محیط تاریک و مکانیکی دستگاه که با غلبه رنگ قهوهای و سیاه نشان داده شده است. حدفاصل و جداکننده این دو محیط جداره زردرنگ دستگاه است که تقریبا یک پنجم حجم تصویر را اشغال میکند.
این دیوار به دلیل خاصیت رنگ زرد، تصویر را به دو بخش تقسیم میکند. یک سوی آن از حس شادی و رنگهای روشن و آن سویش پر از پیچیدگی و تاریکی است. هنرمند به سادگی به مفهوم دلیل هم اشاره میکند. دستگاه نشان دهنده طنزپردازانی است که به علت ساختن یک دلیل ساده برای خنداندن آدم ها، ساعتها و سالها زحمت میکشند و در مقابل دستمزدی ناچیز دریافت میکنند.