محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز - ششمین قسمت از سریال «میدان سرخ» آخر هفته گذشته در شبکه نمایش خانگی توزیع شد. پخش این مجموعه با حواشی ریز و درشتی همراه بود و آغاز توزیعش حدود سه ماه به تعویق افتاد. خبرهایی مبنی بر تولید شدن سریال با دو (یا حتی چند) کارگردان مختلف از جمله حواشی این سریال محسوب میشد. از طرف دیگر، جایگزین شدنش با سریال محبوب و خوشساخت «زخم کاری» که حسابی به دل مخاطبان نشسته بود هم دیگر نکتهای است که کفه ترازوی «میدان سرخ» را سبکتر میکند و نتیجه این مقایسه ناخودآگاه مخاطب، اصلا به نفع ابراهیم ابراهیمیان و همکارانش نخواهد بود.
با این همه، ضعفهای فنی، روایی، هنری و اجرایی «میدان سرخ» بیشتر از آن چیزی هستند که بتوانیم آنها را به گردن مشکلات حاشیهای و شرایط حاکم بر شبکه نمایش خانگی بیندازیم. هر مخاطب بیغرضی، با نگاه دقیقتر به قسمتهای منتشر شده این مجموعه، تصدیق خواهد کرد که «میدان سرخ» اثری نپذیرفتنی و ضعیف است که هنوز نتوانسته به استاندارد مورد نظر مخاطبان خود دست پیدا کند.
هرآنچه باید درباره سریال «میدان سرخ» و حواشیاش بدانید | تریلری با چهار کارگردان
تفاوتهای «میدان سرخ» با بیشتر سریالهای شبکه نمایش خانگی ایران از همان لحظات ابتدایی و نمایش تیتراژش مشهود بود. سریال ابراهیم ابراهیمیان تلاش میکند تا اثری اکشن، جنایی و مافیایی به نظر برسد و تلویحی به مخاطب وعده تماشای حوادث جذاب با ضرباهنگ بالا را میدهد. «میدان سرخ» اما، نه صحنه اکشن خاصی دارد و نه اثری جنایی محسوب میشود؛ زیرا بخش عمدهای از بودجه خود را صرف دستمزد ستارهها کرده و کارکرد پلیسهای خام و باورناپذیر که از قسمت ششم وارد سریال شدهاند نیز امکان ایجاد معماهای جنایی و تشکیل دو قطب خیر و شر را از سازندگانش سلب کرده است.
در بخش مافیایی، «میدان سرخ» تلاش میکند تا چیزی شبیه به سریال محبوب «پیکی بلایندرز» باشد که برخی آن را به «نقابداران» هم ترجمه میکنند. «میدان سرخ» تلاش میکند تا داستانی را روایت کند از ماجراهای چند تیم مافیایی و خلافکار که مقابل یکدیگر قد علم میکنند و کشمکش میان ایشان ممکن است، در صورت پرداخت مناسب، موقعیتهای جذاب دراماتیک بیافریند. مشکل «میدان سرخ» اما، از جایی آغاز میشود که تیمهای مافیایی خود را، نه بر اساس الگوهای باورپذیر واقعی در جامعه امروز ایران، بلکه بر اساس آثار کلاسیک سینمای غربی شکل میدهد و بهقدری در این تقلید اغراق میکند که برخی از برشهای مجموعه رنگ کمدی ناخواسته به خود میگیرند.
سریالی که در میان شخصیتهایش اسامی عجیبی مثل پاپ، گارو و گروچف وجود دارد، طبیعتا در ساختار هم نمیتواند اثری ایرانی و مستقل لقب بگیرد. این در حالی است که همین شبکه نمایش خانگی در سالهای اخیر محل نمایش انواع و اقسام مافیاهای ایرانی بوده که بسیار هم مورد توجه قرار گرفتهاند. از بزرگآقای «شهرزاد» گرفته تا نوری «قورباغه» و مالک در «زخم کاری»، اغلب سریالهای خانگی یک مافیای ایرانی داشتهاند؛ اما «میدان سرخ» تصمیم گرفته که شخصیتهایش را به شکل کپیهای بیکیفیتی از محصولات خارجی، طراحی و عرضه کند.
شاخصههای فرعی مختلفی که قرار است به شخصیتها برای کارآمدی و هیجانانگیز بودنشان یاری رسانند، در «میدان سرخ» به شکلی باورنکردنی تقلیدی هستند و از همین روست که شوخیهایی را نیز در فضای مجازی برانگیختهاند. گریم، لباس و طراحی صحنه سه عنصری هستند که انطباقشان با شرایط امروز شبکه خانگی ایران تقریبا غیرممکن به نظر میرسد. لباسهای تیره و عینکهای دودی سعی دارند فضای گانگستری ایجاد کنند.
خالکوبی عجیب گروچف و گریمهای خشن و اغراق شده بادیگاردهای شاتگان به دست او حتی در آثار کلاسیک هالیوود و ایتالیا هم دیگر جایگاهی ندارد. بهعلاوه، لوکیشنهایی مثل پیست موتورسواری، رینگ مبارزه و قفس نمور و تاریکی که باید باور کنیم محل جلسات مخفی سه گنگستر اصلی است هم انتخابهای باورپذیری نیستند.
درباره فیلمنامه «میدان سرخ» هنوز نمیتوان شرح قطعی و دقیقی ارائه کرد. این متن که با ابهامات فراوانی شروع شد، به مرور نقاط تاریکش را از بین برد و بیننده را تا حدی با روابط میان شخصیتها آشنا کرد. با توجه به تعداد زیاد قسمتهای سریال (۲۶ قسمت اعلام شده) و اتفاقی که در پایان قسمت پنجم و بخشی از قسمت ششم رخ داد، امید میرود تا داستان «میدان سرخ» جان بگیرد و کار به سمتی برود که با محور قرار گرفتن شخصیت پیام، سریال به ریل جذابیت هدایت شود.
تا به اینجای کار، شخصیت پیام (با بازی بهرام افشاری) بهترین و کاملترین شخصیت مجموعه (البته در مقیاس بسیار ضعیف مابقی شخصیتها) بوده و بازیگر بااستعدادی عهدهدار اجرای آن شده که آرامش مرموزش میتواند روند سریال را به طور کامل عوض کند. از سوی دیگر اما، بیم آن میرود که با تغییر کارگردان در آینده، لحن سریال هم دچار افت یا تغییر شود.
حفرههای فیلمنامه و انتخابهای گاهی اشتباه یا اغراق شده نویسندگان هم دیگر موردی است که میتواند در آینده به کلیت مجموعه لطمه جدی وارد کند. هنوز کسی نمیداند که باند گروچف دقیقا در چه حوزهای به کار خلاف مشغولاند و یک گروه مافیایی در این ابعاد که از خارج کشور حمایت میشود، چرا سرمایه خود را در قالب یک وانت شمش طلا از این سو به آن سو میبرد. بدتر آنکه بعید است نویسندگان بتوانند با هیچ ترفندی ریخته شدن سریترین اطلاعات تروریستی و مافیایی گروه گروچف بر روی یک فلش ساده (به تعبیر سریال تراشه) که در جیب یک دلال قرار داشته را توجیه کنند.
«میدان سرخ» مجموعهای پرستاره محسوب میشود که در استخدام ستارههای سینما تمام تلاشش را به کار گرفته. بهرام افشاری با اختلاف بهترین بازی این مجموعه را به نمایش میگذارد و به نظر میرسد که «میدان سرخ» اگر به شکلی مطلوب خودش را بهروزرسانی کند، میتواند نقطه عطفی در کارنامه این هنرپیشه بااستعداد باشد. کاظم سیاحی که در «کرگدن» هم بازی درخوری را ایفا کرده بود، در این مجموعه با لحن جذابش در بیان عبارات، انعطاف و خلاقیت خود را به رخ میکشد و بهدخت ولیان هم که قبلا در «پیلوت» و «امیر» بازیهای استانداردی ارائه کرده بود، در نقش افرا، آیندهدار نشان میدهد.
مابقی ستارههای اصلی و اثرگذار «میدان سرخ» اما، گویی در بد بودن با یکدیگر رقابت سختی دارند و کیفیت بازی همه آنها متوسط یا ضعیف ارزیابی میشود. حمید فرخنژاد (در نقش پاپ) باز هم کلیشه رئیس کمحرف و مرموز را تکرار کرده است، در حالی که چهره دوستداشتنی و سوابق درخشانش نیز نتوانسته به جذابیت این مجموعه کمکی بکند.
مهتاب کرامتی که سالهاست با انتخابهای بد و اجراهای خنثی کارنامه خود را در سراشیبی قرار داده، در نقش شیدا، بازی متوسطی ارائه میدهد و علی مصفا که مدتی است به شدت پرکار شده، در نقش تورج اجرایی را به نمایش میگذارد که شاید برای یک بازیگر معمولی امیدوار کننده و استاندارد باشد، اما برای هنرمندی با این پیشینه و اقتدار، یک برگشت به عقب تمام عیار و شکستی ناپذیرفتنی محسوب میشود.
به این فهرست، رضا یزدانی را هم اضافه کنید که، به عنوان یک خواننده، بازی خوبی در نقش سردسته مافیا ایفا میکند؛ اما در مقام یک بازیگر حرفهای که چنین نقش پررنگی به او سپرده شده، چیزی نزدیک به فاجعه است. یزدانی هنوز راه زیادی تا تبدیل شدن به یک هنرپیشه کارکشته دارد و مشخص نیست که چرا حرفه تخصصی خودش که حسابی در آن موفق هم بود را با وسوسه بازیگر شدن رها کرده است.