سید مصطفی بهشتی - از نشانههای مهم و تعیینکننده توسعه در جوامع میتوان به سطح مطالعه و کتابخوانی اشاره کرد، اما رابطه این دو با هم چیست؟ مطالعه همانطور که در موضوعهای درسی بر سواد فرد میافزاید، اگر در زمینههای غیردرسی یعنی موضوعهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی هم باشد میتواند به این منجر شود که فرد در جامعه شخصیتی آگاه به این مسائل داشته باشد و جامعه شکلگرفته با افراد آگاه میتواند سرعت پیشرفت بیشتری به خود ببیند. اما همانطور که میدانیم، کشور ما در وضعیت فعلی به لحاظ سرانه مطالعه و تمایل افراد به مطالعات غیردرسی در وضعیت چندان مطلوبی نیست و این برای کشوری که اهداف ویژهای برای رسیدن به توسعهیافتگی مدنظر دارد، مطلوب نیست. در این وضعیت و با وجود شرایط نامطلوب در این عرصه همواره افرادی هستند که در تلاشاند تا بخش عظیمی از بار فرهنگی جامعه را به دوش بکشند، چه بسا افراد بسیاری که حاضر هستند با کمترین سود در حوزه نشر و عرضه کتاب حضور یابند، عدهای دیگر همواره به دنبال این هستند تا در جلسهها و فضاهای مختلف فرهنگی و اجتماعی به معرفی کتاب بپردازند و چه بسیار انسانهایی که عزم خود را بر این میگذارند تا با آگاهی دادن در حوزههای مطالعاتی خلأ کتاب و کتابخوانی را پر کنند. در این گزارش، اما به دنبال یکی از افرادی رفتیم که دغدغه کتاب و مطالعه دارد. از کودکی در مسیر کتاب و فرهنگ قرار گرفته و اکنون از مطالعه جلوتر حرکت میکند و خود را در صف نویسندگان میبیند، کاری که شاید به راحتی از هر کسی برنیاید. موضوع گزارش این هفته شهرآرامحله متناسب با روز ۲۴ آبان که روز کتاب و کتابخوانی است، انتخاب شده تا نقل روایت موجود تشویقی باشد برای کسانی که علاقهمند به فضای کتاب و مطالعه هستند.
همدمی به نام کتاب
سیده مهسا عالی، دختر دهه هفتادی، است که در بولوار فرهنگ منطقه ما ساکن است و با همنسلهای خود تفاوتهایی دارد. برعکس بسیاری از آنان که همدم اولشان شاید گوشی و رایانه و لپتاپ باشد، کتاب را به عنوان همدم و همراه اول خود انتخاب کرده و گفتوگوی ما با وی معین این است که تا به اینجا از انتخاب خود بسیار خرسند است و پشیمانی به افکار او راه ندارد. این جوان اهل کتاب، آنچه در دوران کودکی بر زندگیاش گذشته را در شکل گرفتن مسیر فعلی زندگی خود تعیینکننده دانست و گفت: از همان دوره کودکی و دانشآموزی علاقه زیاد من به مطالعه و کتاب آغاز شد و مطالعه در حوزههای غیردرسی بسیار زیاد بود، انواع کتابهای داستان و مطالعاتی کتابخانه مدرسه را میگرفتم و مطالعه میکردم و بعد از تحویل آن به کتابخانه، کتاب جدیدی را میگرفتم، این مقدار از مطالعه من در دوران دانشآموزی به قدری زیاد بود که یک روز و در مراسم صبحگاه، مسئولان مدرسه نام من را به عنوان اولین دانشآموزی که تمام کتب کتابخانه مدرسه را گرفته و خوانده است، معرفی کردند. عالی از همان دوران کودکی پا را از همسن و سالان خودش فراتر گذاشته و به دنبال این بوده است تا تمرین نویسندگی هم بکند. گویا در راستای اهداف مطالعاتیاش فقط مطالعه او را راضی نمیکرده است. این نویسنده جوان منطقه درباره اولین نوشته خود با عنوان نامهای به خدا گفت: با وجود اینکه سن خیلی کمی داشتم و با فضای نویسندگی تا حدود زیادی غریبه بودم از همان زمان دوست داشتم در کنار مطالعه و کتاب خواندن دست به قلم هم بشوم، به همین خاطر نامههایی را در جملاتی کوتاه برای خدا مینوشتم که هم ارتباط با پروردگار بود و هم تمرین نویسندگی که هر دو هدف آن شیرین و لذتبخش بود، تمام دستنوشتههای آن زمان را هنوز هم دارم و برخی از آنها در روزهای مادری که سپری کردهام به عنوان هدیه تولد به مادرم دادم، چرا که برایم داشتههای ارزشمندی بودند.
کتاب، هدیه همیشگی
عالی درباره نقش خانواده در شکلگیری فضای مطالعاتی برای خودش گفت: قطعا خانواده نقش ویژهای در طی شدن این مسیر داشتند، چرا که در دوران دانشآموزی همواره هدیه من از سوی خانواده کتاب داستان بود و این موضوع انگیزه مضاعفی برای من بود، من این کتابها را میخواندم و بعدا خلاصه آن را برای مادرم تعریف میکردم. وی در ادامه درباره چگونگی علاقه و مطالعه کتب غیردرسی بیان کرد: من همواره در دوران دانشآموزی به دنبال این بودم که کتبی غیر از کتب درسی را هم مطالعه کنم و این نشئت گرفته از علاقه من به مباحث علمی بود، مباحث نجوم و شناخت جانوران دریایی هم در رأس این علایق بودند و این کتابها را زیاد مطالعه میکردم. عالی درباره رفتن به سوی مطالعات حرفهای و هدفدار هم گفت: از ۱۲ سالگی به صورت ویژهتری به کتاب و کتابخوانی روی آوردم. اولین کتاب غیردرسی در آن زمان، کتابی علمی درباره شناخت عجایب زیستی بود که مطالعه کردم. کتابهای حضرت مولانا هم از دیگر کتابها و فضاهایی بود که علاقهمند بودم و احساس میکردم که به روحیات من نزدیک است. در مجموع باید به یک نکته اشاره کنم که در تمام زمانهایی که مطالعه کردم و به مطالعه کتاب روی آوردم، حوزه مطالعاتی من بسیار گسترده بوده است، یعنی تنها بر یک موضوع خاص تمرکز نکردم و تلاشم بر این بود که به ذهن خودم یک شکل چند وجهی بدهم که بتوانم استفاده بهتر و مفیدتری از زندگی و شرایط پیشرو داشته باشم، در زمینه کاری و شغلی هم شرایط من همینطور است و میتوانم در چند زمینه شغلی کار خودم را پیش ببرم، به عنوان مثال من در ۱۸ سالگی اولین اختراع خودم را ثبت کردم که در یک حوزه کاملا فنی است، در حوزه ورزشی هم فعالیت دارم و موفقیتهایی داشتهام، کار ادبی و نویسندگی را هم در کنار اینها پیش برده و خودم را محدود نکردهام.
دغدغه خودشناسی
این نویسنده جوان در ادامه درباره رفتن به سمت نویسندگی بیان کرد: درباره علاقهام به نویسندگی و اولین شکلی که در قالب نامهای به خدا به خود گرفت اشارهای داشتم، بسیار دوست داشتم تا آن دست نوشتهها را به کتاب تبدیل کنم که میسر نشد، اما دغدغه من که خودشناسی بود به کتاب تبدیل شد. همواره در زندگی به دنبال کشف خودم و کشف ابعاد شخصیتی خودم بودم به این فکر کردم که همه آدمها به دنبال این دغدغه باشند، به همیندلیل این کتاب را با محوریت داستان زندگی خودم با موضوع خودشناسی پیش بردم که در این کتاب احساس میکنم یک شخصیت ناشناختهای در زندگی من است که در زندگیام تأثیراتی میگذارد و یک سری نشانههایی هم از خودش برجا میگذارد، من این شخصیت را نمیشناسم و دنبال آن نشانهها را میگیرم و به جاهای مختلف از اقیانوس گرفته تا قطب سفر میکنم تا شخصیت ناشناس را پیدا کنم، ولی این شخصیت در هیچکدام از این فضاها نیست، در نهایت وارد فضایی میشوم که پوشیده از آینه است و با خودم در تمامی ابعاد و فضاها روبهرو میشوم که میخواهد به مخاطب نشان بدهد آن کسی که باید بشناسی خود تو هستی و نیازی نیست که به دنبال شناخت فرد دیگری بروی. مهسا عالی دلیلش برای انتخاب این موضوع را این گونه بیان کرد: همانطور که اشاره کردم این موضوع دغدغه من بود، چرا که خودم با این موضوع مواجه بودم و به دنبال کشف خودم بودم. دنبال خودشناسی بودم و احساس کردم که همه انسانها و آدمهای اطراف ما ویژگیهای ذاتی منحصر به فرد خود را دارند که میتوانند با شناخت و بررسی آنها به مقصد و هدف نهایی خود برسند و این شد که نوشتن کتابی با عنوان «با اینکه نمیشناسمت» را آغاز کردم که به چاپ هم رسید.
با اینکه نمیشناسمت
عالی درباره نتایج این خودشناسی و اینکه چه اندازه به خودشناسی رسیده است، گفت: من با بررسی که داشتهام و سپس نوشتن این کتاب میتوانم بگویم به ۵۰ درصد از آن خودشناسی لازم رسیدهام، ولی همانطور که در کتاب اشاره کردهام، آدمها تا آخر عمر خود در درون خودشان، ظرفیتها و عوامل ناشناخته زیادی دارند، این ناشناختهها تنها استعدادها نیست، میتواند عکسالعمل و برخورد انسانها با موقعیتهایی باشد که در آن قرار میگیرند. این موقعیتها از ترس گرفته تا پیروزی و شکست را شامل میشود. کشف این ناشناختهها بعضا به هنگام قرار گرفتن در موقعیت میسر میشود و بعضا هم دیگران این را به شخص میگویند، در داستان کتاب «با آنکه نمیشناسمت» افزون بر اینکه فرد این ناشناختهها را در خود کنکاش میکند، زمانهایی هم هست که خود را جای دیگران قرار میدهد، جایی خود را در موقعیت یک فرد نابینا قرار میدهد و مسیری را طی میکند و به همین شکل افراد مختلف دیگر برای خود متصور میشود، در نهایت به این نتیجه میرسد که بهترین شخصیت همان شخصیت خود اوست که با استعدادها و ظرفیتهایی که دارد در همان نقش خودش قرار بگیرد. در ادامه کنجکاو شدم که بدانم این خودشناسی چه تأثیرات مثبتی بر شخصی دارد که به میزان ۵۰ درصد به این خودشناسی رسیده است که عالی در اینباره گفت: وقتی انسان خودش و ظرفیتهایش را بشناسد، مسیری را که میخواهد انتخاب کند متناسب با شخصیت خودش انتخاب میکند، به طور مثال یک نوجوان که میخواهد رشته تحصیلی خودش را انتخاب کند، به خودش و علایق خودش نگاه میکند و متناسب با آن تصمیم میگیرد یا کسی که میخواهد رشته ورزشی یا رشته دانشگاهی خود را انتخاب کند، در قسمتی از کتاب آمده است که خودشناسی حتی میتواند در انتخاب همسر برای یک فرد بسیار کمککننده باشد، چرا که فردی میتواند همسری مناسب برای خودش انتخاب کند که ابتدا توانسته باشد خودش را به درستی بشناسد.
نمره ۱۷ نویسندگی
در ادامه عالی میزان رضایتش را از کتابی که نوشته است، اینگونه بیان کرد: قطعا نمیتوانم به آنچه اکنون نهایی شده است نمره ۲۰ بدهم، چرا که اولین کتاب من است و نقایصی دارد، حتما باید از سوی افراد مختلف مطالعه شود و نظرات آنها را بدانم و در کارهای بعدی متناسب با نظرات آنها ضعفها را برطرف کنم، ولی باید بگویم که تمام سعی خود را کردهام که در این کتاب با یک داستان تخیلی مفهوم خودم را برسانم، نهایت اگر بخواهم بر اساس یک حس درونی و میزان رضایت شخصی به آن نمره بدهم، نمره ۱۷ را به این کتاب میدهم، ولی باز هم باید بگویم که تا حدود زیادی بستگی به نظر مخاطب دارد، برای ترمیم سه نمرهای هم که خودم قائل نشدم باید بگویم، من اول که کتاب را شروع کردم در نظر داشتم که غیر از زندگی خودم از شخصیتهای واقعی برای داستان استفاده کنم و این نیازمند این بود که به سراغ آدمهای مختلف بروم و با آنها مصاحبه کنم و سرگذشت خودشناسی آنها را وارد داستان کنم، اما متأسفانه این فرصت فراهم نشد و به نظرم این کار میتوانست موضوع را کاملتر کند، البته در انتهای داستان آمده که تمام مطالب موجود داستان خودشناسی نویسنده بوده است، به همین دلیل یک صفحه آخر را سفید گذاشتهایم تا مخاطب سفری به درون خودش داشته باشد، به خودشناسی برسد و تجربیات خود را بنویسد، در نهایت به فهرستی از تواناییها و ظرفیتهای خودش میرسد که میتواند برای خودش در ادامه زندگی مسیرهای درستتری متناسب با شخصیتش انتخاب کند. عالی ادامه داد: ما در نظر داریم برای این کتاب یک مسابقه کتابخوانی برگزار کنیم با همین مضمون خودشناسی که فرد در همان برگه سفید آخر کتاب توصیف خودشناسی داشته باشد و در مسابقه شرکت کند، توصیه میکنم که افرادی که تمایل دارند این کتاب را تهیه کنند و در این مسابقه شرکت کنند.
راه ادامهدار خودشناسی
عالی در ادامه در تشریح برنامهاش برای آینده بهویژه در حوزه نویسندگی گفت: برنامه من برای آینده احتمال زیاد به انتشار اثری در ادامه همین کتاب منجر شود، این کتاب به جایی ختم میشود که نویسنده قرار است با شخصی برای ازدواج آشنا شود، اما تصمیم گرفتند تا زمانی که هر دو طرف به آن میزان از خودشناسی نرسیدهاند، ازدواج انجام نشود و نویسنده تصمیم دارد با شناخت شخص مقابل نتایج را در قالب یک کتاب جدید ارائه دهد. یکی از نکات مهم در انتشار یک اثر مکتوب همواره موضوع طراحی جلد است، در اثر سیده مهسا عالی طراحی جلد در نگاه اول نظر فرد را جلب میکند که عالی درباره طراحی این جلد بیان کرد: جلد کتاب به گونهای طراحی شده که یک ساحل و یک رد پا دیده میشود و کولهای وسایل فرد که در ساحل رها شده است و این نشان میدهد که از هیچ مسیری برای رسیدن به خودشناسی دریغ نکن حتی اگر شده از همه چیز بگذری و خودت را به دل دریا و اقیانوس بسپاری! نویسنده جوان در ادامه در اهمیت خودشناسی گفت: هدف مشخص است، ما باید به هدف آفرینش و زیباییها و آنچه که خداوند به ما داده و در هستی گسترانیده است پی ببریم و آشنا شویم، جدا از نعمتهایی که خداوند به ما داده است، نعمتهای زیادی هم خداوند در وجود خود ما قرار داده است که هر مرحله پیش میرویم با یک دریچه جدیدی آشنا میشویم و آن را کشف میکنیم، این موضوع هم تا پایان عمر برقرار است. عالی در ادامه درباره علاقهاش به نویسندگی در حوزههای دیگر گفت: یک رمان هم با عنوان «قاتل گل» مدنظر من هست که به آن فکر میکنم و بیانگر یک نکته فرهنگی خواهد بود. عالی در ادامه درباره لذت کتابخوانی و نویسندگی گفت: من نوشتن را نسبت به خواندن بیشتر میپسندم و دوست دارم، ولی باید بگویم که خواندن به نوشتن بسیار کمک میکند و البته کسی که مطالعه نداشته باشد اصلا نمیتواند بنویسد یا وارد حوزه نویسندگی شود.
هنر ایدهپردازی
سیده مهسا عالی درباره برنامه خودش برای آینده هم گفت:اکنون در رشته تحصیلی خودم که حسابداری است کار تخصصی انجام میدهم و فعال هستم و از طرفی هم آدم خلاقی هستم که در حوزههای فنی ایدههای جدیدی به ذهنم میرسد و آنها را تا جایی که امکانش باشد به عنوان اختراع به ثبت میرسانم و امیدوارم که یکی از اختراعات و ایدههایم را به تولید انبوه برسانم. نویسندگی تنها فعالیت عالی در این سالها نبوده و او یک بار هم توانسته است یک اختراع مفید برای کشور ما به ثبت برساند که خودش در اینباره گفت: من خودم را یک انسان تخیلاتی میدانم و یادم هست در سال چهارم دبستان معلم از ما خواست که یک اختراع جدید را به عنوان ایده مطرح کنیم و من در آن سال به این جهت که در تلویزیون درباره آلودگی هوا و ترافیک زیاد صحبت میشد، ایده ماشین پرنده به ذهنم رسید که الان ماشین پرنده داریم، ولی نمیدانم در آن زمان ماشین پرنده اختراع شده بود یا نه، من به این فکر میکردم که ماشین پرنده ساخته شود که بتواند پرواز کند و از ترافیک هم بگذرد و طبیعتا بعد هم ذهن من پر از ایده بود، میدانست مخترعان زیادی وجود دارند و من هم دوست داشتم مخترع باشم. یکی دیگر از آرزوهای من هم این بود که فضانورد شوم، تا اینکه در سال سوم دبیرستان سر کلاس زیست بودم که معلم ما اشاره کرد که شما میتوانید در جشنواره خوارزمی شرکت کنید و ایدههای خود را به آنجا ارائه کنید، یادم هست زنگ تفریح به معاون پرورشی مراجعه کردم و من را به یک پژوهشسرا معرفی کردند، ایده خود را به پژوهشسرا ارائه کردم و بین ۵ ایدهای که داشتم، ایده کنترل هوشمند آب برای شرکت در جشنواره خوارزمی انتخاب شد، رتبه استانی کسب کردیم و راهی مسابقه کشوری شدیم، بعد از آن به دنبال ثبت اختراعم رفتم، چندین بار به بهانههای مختلف ثبت اختراع من با مشکل روبهروشد تا اینکه بالاخره پس از پیگیریهای مختلف اختراع خودم را ثبت کردم، این اختراع با عنوان «سامانه هوشمندسازی کنتور آب برای بهینهسازی مصارف خانگی» میتواند ترکیدگی و نشتی آب را شناسایی و مصارف خانگی را بهینه کند که البته هنوز به تولید انبوه نرسیده است، البته از آن به بعد هم ایدههای مختلفی را در زمینههای بانکداری، نرمافزارها و... طرح و ایده داشته و برای آنها تلاش کردهام، بارها شکست خوردهام، ولی تلاش کردهام تا آنها را به نتیجه برسانم.
انتشار پرهزینه، مطالعه کم
عالی در ادامه درباره شخصیتی با ویژگی تخیلاتی بودن که به آن اشاره کرده بود، گفت: قطعا این ویژگی یک نکته مثبت است، آدمها وقتی رؤیای بزرگی در سر داشته باشند به همان اندازه هم توانمند میشوند که به آن رؤیا دست پیدا کنند و تلاش میکنند که رؤیا را به واقعیت تبدیل کنند. ناامیدی و کمتلاش بودن در همنسلهای مهسا عالی زیاد دیده میشود به همین دلیل از او خواستم تا در ادامه درباره این موضوع توضیح دهد که چه عاملی سبب انگیزه بیشتر در او و همنسل هایشان میشود که گفت: در تمام مسیری که تاکنون طی کردهایم نکتهای که خیلی به آن اهمیت دادهام، پیگیری بر انجام یک کار بوده است و به همه شکستها و (نه)هایی که شنیدهام بیتوجهی کردهام، چرا که هر تلاشی روزی به نتیجه میرسد. عالی به عنوان یک نویسنده جوان درباره فضای مطالعاتی کشور گفت: فکر میکنم بیتوجهی به نویسندگان خوب و برجسته کشورمان سبب شده که کتابهایی با کیفیت محتوایی پایین اکنون در کتابفروشیها و انتشاراتیها زیاد شده است، شاید اگر سرانه مطالعه بیشتر میبود، انگیزه بیشتری هم برای نویسندگان خوب کشورمان فراهم میشد تا کتابهای بیشتری را منتشر کنند و الان شاهد کتابهای بیکیفیت نمیبودیم، از طرفی بودجه کافی هم برای چاپ کتاب وجود ندارد و هزینه چاپ و انتشار کتاب هم که زیاد است و اینها موانعی است که بر سر راه آثار مکتوب باکیفیت قرار گرفته است.