فصل چهارم «زخم کاری» چگونه به پایان می‌رسد؟ + فیلم جعفر یاحقی: استاد باقرزاده نماد پیوند فرهنگ و ادب خراسان بود رئیس سازمان تبلیغات اسلامی کشور: حمایت از مظلومان غزه و لبنان گامی در مسیر تحقق عدالت الهی است پژوهشگر و نویسنده مطرح کشور: اسناد تاریخی مایملک شخصی هیچ مسئولی نیستند حضور «دنیل کریگ» در فیلم ابرقهرمانی «گروهبان راک» پخش «من محمد حسن را دوست دارم» از شبکه مستند سیما (یکم آذر ۱۴۰۳) + فیلم گفتگو با دکتر رسول جعفریان درباره غفلت از قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات در ایران گزارشی از نمایشگاه خوش نویسی «انعکاس» در نگارخانه رضوان مشهد گفتگو با «علی عامل‌هاشمی»، نویسنده، کارگردان و بازیگر مشهدی، به بهانه اجرای تئاتر «دوجان» مروری بر تازه‌ترین اخبار و اتفاقات چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر، فیلم‌ها و چهره‌های برتر یک تن از پنج تن قائمه ادبیات خراسان | از چاپ تازه دیوان غلامرضا قدسی‌ رونمایی شد حضور «رابرت پتینسون» در فیلم جدید کریستوفر نولان فصل جدید «عصر خانواده» با اجرای «محیا اسناوندی» در شبکه دو + زمان پخش صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ فیلم‌های سینمایی آخر هفته تلویزیون (یکم و دوم آذر ۱۴۰۳) + زمان پخش حسام خلیل‌نژاد: دلیل حضورم در «بی‌پایان» اسم «شهید طهرانی‌مقدم» بود نوید محمدزاده «هیوشیما» را روی صحنه می‌برد
سرخط خبرها

مادر شهید محمد سخندان از حس نوعدوستی و فداکاری فرزندش برای کمک به هموطنان بی‌بضاعت می‌گوید

  • کد خبر: ۹۳۶۲۶
  • ۰۶ دی ۱۴۰۰ - ۱۲:۳۴
مادر شهید محمد سخندان از حس نوعدوستی و فداکاری فرزندش برای کمک به هموطنان بی‌بضاعت می‌گوید
مادر و پدر شهید محمد سخندان تا یک روز قبل از اعزام پسرشان به سوریه، خبر نداشتند. مادر ابتدا حرف‌هایش را باور نمی‌کرد و سعی می‌کرد او را از رفتن منصرف کند. می‌گفت هر زمان ایران جنگ شد به جبهه برو، اما پسرش در پاسخ می‌گفت اکنون خط مقدم آنجاست.

به گزارش شهرآرانیوز - مادر و پدر شهید محمد سخندان تا یک روز قبل از اعزام پسرشان به سوریه، خبر نداشتند. مادر ابتدا حرف‌هایش را باور نمی‌کرد و سعی می‌کرد او را از رفتن منصرف کند. می‌گفت هر زمان ایران جنگ شد به جبهه برو، اما پسرش در پاسخ می‌گفت اکنون خط مقدم آنجاست. محمد هفتم مهر ۹۴ به سوریه اعزام می‌شود و یک ماه بعد، یعنی ۱۵ آبان، به شهادت می‌رسد.

مریم سالخورده، مادر شهید، به یاد دارد محمد از زمانی که به سن تکلیف می‌رسد، هیچ‌گاه نماز و روزه‌اش ترک نمی‌شود. پسرش استاد کونگ‌فو بود و هم‌زمان در رشته مهندسی مکانیک در سبزوار درس می‌خواند. محمد از کودکی دوست داشت مادر کنارش بنشیند و برایش از حضرت زهرا (س)، امام حسین (ع)، امام علی (ع) و ائمه دیگر بگوید و مادر از همان کودکی می‌دانست او با بقیه بچه‌ها متفاوت است. «محمد به نصب داربست مشغول بود و با وجود هوای گرم هم روزه‌اش را باز نمی‌کرد. هم‌چنین با وجود سن کم، به خانواده‌های بی‌بضاعت کمک می‌کرد. من جرئت نمی‌کردم از برخی مشکل‌ها جلو محمد صحبت کنم، زیرا منقلب می‌شد و همه پولش را برای رفع آن مشکل می‌داد. حاضر بود از لذت‌های دنیایی بگذرد تا مشکل نیازمندی رفع شود. سال ۹۰ او را داماد کردیم و همسرش برای اعزام او به سوریه رضایت داده بود، اما من و پدرش خبر نداشتیم.»

به گفته مادرش، زمانی که خبر شهادت برادران شهید بختی را شنید، خود را به آب و آتش زد که به سوریه برود تا آنجا که برای پیوستن به تیپ فاطمیون و شرکت در نبرد حق علیه باطل، به برخی برادران افغانستانی پول می‌داد تا گویش آن‌ها را یاد بگیرد و سرانجام تیرماه سال ۹۴ به سوریه اعزام شد.

پیش از اعزامش به سوریه، درباره مظلوم‌ترین شهید آنجا پرس‌و‌جو کرده و همه به او سید ذاکر را معرفی کرده بودند. در سوریه هم خستگی برایش معنا نداشت. حتی زمانی که از یک عملیات برمی‌گشت و متوجه می‌شد هم‌رزمانش می‌خواهند برای عملیات دیگری اقدام کنند، قید استراحت را می‌زد و با آن‌ها همراه می‌شد. نام جهادی‌اش را سید ذاکر حسینی انتخاب می‌کند، زیرا داعش نمی‌توانست این شهید را بگیرد. به همین دلیل، او را با آتش محاصره می‌کنند و زنده‌زنده می‌سوزانند. محمد نیز به شهادت رسید و به همراه ۷ نفر از شهدای تیپ فاطمیون، در ایران در معراج شهدا به خاک سپرده شد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->