اصل و اساس جهانشمولی روحیه حاجقاسم سلیمانی و نگاه این بزرگوار ریشه در افکار و جهانبینی او داشت؛ همانطور که گفتار و رفتار ما ریشه در افکار دارد. رفتار حاجقاسم سلیمانی در سایه نوع جهانبینی و اعتقاداتش بود. وقتی انسان به این تفکرها، بینش جهانشمول و انسانی نگاه میکند، سیره پیامبران و ائمه معصوم (ع) جلو چشمانش میآید.
پیامبر بزرگوار اسلام پیش از اینکه رسول خدا باشد، محمد امین بود. یعنی خداوند محمد امین را به رسالت برگزید. این خیلی مهم است. حقیر با علم اندک و بهعنوان رزمنده کوچکی که در جبهه بودم، تبلور سیره رسولا... (ص) را از رفتار فرماندهان عزیز در جبههها دیدم. این بود که جبهههای ما پیروز و جنگ ما «دفاعمقدس» شد.
بنابراین حاجقاسم نگاهی بینالمللی داشت و دامنه دیدش از بالا بود. او انسانیت را میدید؛ خوبی و زشتی را به معنای واقعی کلمه میدید. حاجقاسم جناحی نبود. حاجقاسم اسیر مرزهای خاکی که برای خودمان ساختهایم، نبود.
برای او شیعه و سنی و ادیان مختلف اصلا مطرح نبود، بلکه مدافع انسانیت و مظلومیت بود؛ بنابراین شخصیتش فراملی شد. بهمعنای واقعی کلمه بینالمللی شد. چون ریشه خدایی داشت. حاجقاسم بین انسانها، نژادها، فرهنگها، قومیتها و... خطکشی نمیکرد. حاجقاسم همه را به یک نگاه که مخلوق خداوند هستند، میدید.
در تماشای بازنشر فیلمها و کلیپهایی که از او ساخته شده است، به رفتار او عمیق میشوم. آنجا که حاجقاسم سلیمانی در خط مقدم جبهه نبرد از خودرو پیاده میشود و به حسین جعفری، همراهش میگوید حسین! نان خشک داریم؟ خیلی فکر کردم به اینکه حاجقاسم در این وضعیت سخت، در میدان نبرد نان خشک برای چه میخواهد؟!
آیا صبحانه نخورده است؟ اما میبینیم که پشت خاکریز میرود و نانهای خشک را جلو دهان گاوی میگیرد که بر اثر آتش و خمپاره به آنجا راه پیدا کرده بود.
نمیدانم وصف آن دقیقهها را چگونه میتوان نوشت. وقتی فرماندهای در میدان نبرد درحالیکه دشمن مقابلش ایستاده است، پیش آن حیوان میرود. چگونه میتوان این روحیه لطیف و زیبا را تفسیر و تحلیل و عمق موضوع را بازگو کنیم؟ این همان تعریف شخصیت چندبعدی حاجقاسم است.
نظامیان، تحلیلگران، معلمان اخلاق و... بررسی کنند که کدام فرمانده نظامی روی کره زمین اینگونه با سرباز خودش و نیروی زیردستش رفتار میکند. چنین رفتاری نیست، مگر در سایه نگاه الهی و باعث میشود روح انسان را اینقدر بزرگ کند. امروز نگاه میکنیم و میبینیم آن دختر مسیحی که کلیپش را در فضای مجازی دیدم، اینگونه اشک میریزد و به حاجقاسم ارادت دارد.
حاجقاسم در دل ما نمرده، بلکه دشمن نابود شده است. حاجقاسم همچون نور میدرخشد و قدرتش بیش از پیش شده است. ما باید این چهرهها را الگو قرار بدهیم. آنها به چه درجهای از انسانیت میرسند که همه انسانهای آزاده و منصف به آنها اظهار ارادت میکنند؟ این محبوبیت در سایه توجه به خدا بهوجود میآید.
عزیزان و کسانی که به این شهید ارادت دارید، بیاییم در زندگی خود از تبعیضها، تعصبها، نگاههای جناحی و سیاسی و قومی دست برداریم تا مانند حاجقاسم نزد خدا عزیز شویم.
خداوند بزرگ لطفش را از هیچکس دریغ ندارد و اگر بلایی بر سر ما میآید، بهعلت کوتاهیهای خودمان است. حاجقاسم یک فرمانده نظامی در میدان نبرد دنبال انتقام نبود و برای کشتهشدن دشمن گریه میکرد و اشک میریخت و میگفت اینها کشته جهلشان میشوند.
او میخواست همه بندگان خدا با هم دوست باشند. واقعا محبوبیت حاجقاسم بود که دشمن را برآن داشت که برای شهادت او نقشه بکشد. زیرا میدید حاجقاسم قلبها را تسخیر کرده است و ملتها و امتها را پیوند میدهد.
حاجقاسم با این نگاه الهی از کنار مرز اسرائیل خاکریز زد و به لبنان، سوریه، عراق، افغانستان و پاکستان رفت. از مسکو و کاخ کرملین عبور کرد و «پوتین» را پشت خاکریزش آورد. او گفت آمریکا نهتنها ضداسلام، که ضدبشریت است و این موضوع را برای همه پیروان مذاهب تفهیم کرد.
نگاه الهی این مرد بزرگ باعث بهوجودآمدن وحدت شد و تجهیزات و مهمات ما با این نگاه الهی روی زمین کاربرد پیدا کرد. در غیر اینصورت و با وجود حمایت آمریکا از داعش، چهکسی حریف این گروه تروریستی میشد؟ چهچیزی در وجود این مرد بود که هرجا میرفت، همچون نور همه را به دور خود جمع میکرد؟ قطرهای که به اقیانوس میرسد، خود دیگر اقیانوس است. بیاییم ما هم در زندگیهایمان یاد بگیریم برای خدا کار کنیم. به خدا وصل بشویم. زیرا نگرانیها و اضطرابهایی که در زندگی میبینیم، همه در سایه غفلت از هدف خلقت است.
ما فکر میکنیم در این جهان خلقت عددی هستیم، درحالیکه حاجقاسم نگاهش به آسمان بود. نماز سراسر آرامشش در بیابان بیانگر همین موضوع است. حال آنکه اگر مشکلی برای خودرویمان به وجود بیاید، نماز اول وقتمان به تأخیر میافتد. چون نگاه الهی نداریم. اما حاجقاسم سلیمانی تمرین کرد و از تعلقات دنیا گذشت.
تأیید صحبتهای این حقیر، آیات قرآن است. خداوند میفرماید بندهای که به من وصل شود، آنچه بخواهد میشود. امام خمینی (ره) گفت «شاه برود» و رفت. گفت «صدام ماندنی نیست» و نبود. الا بذکرا... تطمئن القلوب. یاد خدا فقط ذکر نیست، بلکه باید در عملمان متبلور شود.
کدام فرمانده نظامی در جهان اینگونه است که وقتی خبرنگار در میدان نبرد نزد او میرود، میگوید همه امور دست خداست و درست میشود؟ او آرام بود. مردی که به خدا وصل میشود، اینگونه در میدان خطر آرامش پیدا میکند.
حاجقاسم بهدنبال رضایت خدا و انجام تکلیف بود و پروردگار کمکش کرد روی زمین مأموریتش را بهخوبی انجام بدهد. کمکهای برخی سیاستمداران جهان به او در سایه عنایت الهی بود؛ تعز من تشاء و تذل من تشاء بیدک الخیر انک على کل شیء قدیر.
حاجقاسم یک فرد نیست، دیگر یک مکتب است؛ نه در ایران، بلکه در جهان. امیدوارم همانطور که حاجقاسم سلیمانی گفت «سعادت ما، شهادت ما، در سایه زندگی شهیدانه است»، با توجه به آیه «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا» به سان شهدای عزیز بزرگ شویم.